در این مقاله به معرفی و نقد کتاب دستور شناختی: درآمدی مقدماتی نوشته رونالد لانگاکر پرداخته شده است.
مولف کتاب یکی از دانشمندان ترک زبان قرن پنجم هجری است. از زندگی او جز آنچه از تضاعیف این کتاب به دست میآید اطلاع دیگری در دست نیست و این اطلاعات نیز بسیار مختصر است. وی از یکی از خاندانهای ریشهدار ترک (به قول خود او: اَعرَقِ ترکان از نظر مَحتِد (= اصل) بوده است که به شهرهای مختلف ترکزبان مسافرت کرده و زبانهای آنها را گردآوری کرده است. این زبانها یا بهتر بگوییم گویشها عبارتاند از: ترکی، ترکمانی، اُغُزی، چگلی، یغمائی و قِرقِزی. وی زبان خود را که ترکی خاقانی بوده فصیحترین گویش ترکی دانسته است.
شاملوها ـ چه در خراسان و چه در آذربایجان ـ با شعر و ادب و فرهنگ عهد تیموری و ایلخانی آشنایی داشتند. بعضی از آنان که در هرات «بیگلربیگی» بودند، ساحههای فرهنگی عصرشان را ـ گاه به درستی ـ میشناختند و خود نویسنده بودند و شعر میگفتند و خوش مینوشتند و انجمن ادبی برپا میکردند و به شاعران و منشیان و خوشنویسان تعلق خاطر بروز میدادند و در زمینه مجموعهسازی فرهنگ ـ بر چایه درک نسبی زمان و دریافت خویش ـ اهتمام میکردند. در لابلای اشارات و عبارات متون نشان چند مرقع، جنگ و بیاض از سده دهم هجری را میبینیم که میتوان با بررسی بیشتر آنها، به پسندهای فرهنگی ادیبان و خوشنویسان آن عصر بیشتر پیبرد.
بخش نخست مقاله در شماره گذشته مجله فرهنگنویسی به چاپ رسیده است. در آن شماره، مقدمه، تحقیقات پیشین، تحلیل معنایی دادهها، شامل روششناسی، روابط معنایی و قالبها، گنجانده شده بود. در این شماره بحث با ادامه تحلیل معنایی دادهها شامل استعارهها و مجازها، و نیز ساختار گنجواژه مدل، پیامدها و ضمیمهها به پایان میرسد. همچون بخش پیشین در پایان این بخش نیز کتابنامه شامل فهرستی از همه منابع مورد ارجاع و استفاده در کل مقاله ارائه شده است.
لادیسلاو زگوستا در کتاب مشهور و کلاسیک خود، راهنمای فرهنگ نویسی، در بحث از «معنای واژگانی»، به اهمیت و لزوم مطالعات معنایی، و مشخصاً به تحلیلهای مربوط به مشخصه های معنایی اشاره و اذعان میکند که فرهنگنویس در کار خود به مطالعاتی از این دست و بررسی ابعاد معنایی واژههای مربوط و رویکردهای نامنگر نیاز دارد. رویکرد معنانگر که به تدوین فرهنگهای الفبایی میانجامد صورت واژهها را مبنا قرار میدهد و به ارائه معنای آنها در قالب تعاریف فرهنگنگاشتی میپردازد. رویکرد نامنگر، که موضوع این مقال است، جهتی وارونه دارد. از معنا آغاز و به ارائه جمعی الفاظی میپردازد که به گونهای در آن معنا اشتراک دارند. ساختار فرهنگهایی که زیر چتر اصطلاح فرهنگ نامنگر قرار میگیرند، از قبیل گنجواژهها، اصطلاح نامهها و فرهنگهای تصویری، از این رویکرد تأثیر میپذیرد.