گريماس و ديگر معناشناسان مکتب پاريس بر اين باورند که واقعيت، همواره گريزنده است و عوامل بيروني دخيل در پديد آمدن روايت و ريشههاي واقعي آن همواره مبهماند. بر اين اساس، روايت گونهاي شبيهسازي از واقعيت يا شبه واقعيت است. در اين مقاله با استفاده از الگوي کنشگرهاي گريماس به تحليل و بررسي دو حکايت از تاريخ بيهقي پرداخته و در پي آشکار ساختن دو گونه از روايت در اين اثر بودهايم: گونه اول روايتهايي که بيهقي به جزييات موثق درباره آنها دسترسي نداشته است و به دليل شخصيتپردازي ضعيف قابليت محدودي براي تطبيق بر اين الگو دارند. گونه دوم حکاياتي که به دليل شخصيتپردازي عالي، الگوي کنشگرها کاملا بر آنها قابل تطبيق است. اين حکايات داراي ميزان واقع نمايي بالايي هستند و هنرمندي بيمانند بيهقي را در شبيهسازي واقعيتهاي تاريخي در قالب روايتهايي باور پذير نشان ميدهند.
این کتاب، پژوهشی است در واژگان، افعال و امثال، اصطلاحات درگاهی و دیوانی و ویژگیهای طبقاتی، لغات و ترکیبات، آیات و احادیث، اعلام تاریخی و جغرافیایی، امثال و حکم، به همراه حوادث جریانهای زمان نویسنده و نقشههای جغرافیایی تاریخی تاریخ بیهقی. بیشترین بخش کتاب به شرح بیش از 1200 علم جغرافیایی، تاریخی و اشخاص تاریخ بیهقی اختصاص داده شده است.
تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی نام کتابی نوشته ابوالفضل بیهقی است که موضوع اصلی آن تاریخ پادشاهی مسعود غزنوی پسر سلطان محمود غزنوی است. این کتاب علاوه بر تاریخ غزنویان، قسمتهایی درباره تاریخ صفاریان، سامانیان و دوره پیش از پادشاهی محمود غزنوی دارد. نسخه اصلی کتاب حدود ۳۰ جلد بوده است که به دستور سلطان مسعود بخش زیادی از آن از بین رفتهاست. و از این کتاب امروزه مقدار کمی (حدود پنج مجلد) بر جای ماندهاست.
هدف مولانا از بهکاربردن حوادث داستانی تنها شناخت و طرح آن حادثه نیست، بلکه آن را در حکم مقدمهای میداند برای نشان دادن القابی برتر و مفهومی فراتر. او قصههای پیامبران، رمزها و اسطورهها و اشارات داستانی را شاعرانه متجلی میسازد تا به کمک آن اندیشههای عارفانه خویش را به آسانی القا کند. این است که ابتدا روایتی را بیان میکند، سپس آن را گسترش میدهد، به قصه تبدیل میکند و با دخل و تصرف و صحنهسازیهای لازم، اندیشه لطیف و شاعرانه خویش را بر آن بار میکند. در این کتاب در آغاز هر فصل ابتدا منابع و مآخذی درباره زندگی شخصیتهای قرآنی آورده شده در مثنوی آورده شده تا خواننده هنگام مطالعه مباحث مربوط به آن در صورت لزوم به آن مراجعه کند و سپس به شرح چگونگی تجلی شاعرانه قصهها و رمزها و اشارات داستانی در شعر مولانا پرداخته شده و تا حد امکان مواردی که شاعر از آنها سود جسته، بیان گردیده است.
در اين جستار بر اساس نقد اسطورهشناختي به بررسي نمادينگي عناصر متضاد چهارگانه در اساطير، به ويژه اسطورههاي خاک و باد و مشاهده تبلور آن در شاهنامه فردوسي پرداختهايم. تجسم ضديت جوهري و وحدت نهايي ميان عناصر متضاد، از فرافکني محتويات ناخودآگاه در موضوعات بيروني، در جهت غلبه بر طبيعت منتج شده است که در اين ميان، هر آخشيج صاحب نقشهايي شده است که در اساطير جهان، از جمله شاهنامه عموميت دارد. در اساطير، خاک ماده اوليه تشکيلدهنده حيات مادي و زندگي جسماني انسان، و همچنين بستري براي مرگ و اضمحلال و پايان حيات گيتيانه او به شمار آمده است و باد نمادي از خشم طبيعت و بروز اختلال در تعادل ميان طبايع است که بارزترين نمودهاي آن را در اسطوره توفان (در تلفيق با آخشيج آب) و ديو باد ميتوان جستجو کرد.