تاریخگرایی نو به عنوان رویکردی که به ادبیات و تاریخ از منظری نو مینگرد و به رابطه متقابل تاریخ و ادبیات توجّه میکند. این رویکرد تاکنون مورد استقبال گستردهای قرار گرفتهاست، هرچند این استقبال با ابهامها و گاه کجفهمیهایی درباره اصول این رویکرد نیز همراه بودهاست. از زمان پیدایش این رویکرد در دهه هشتاد میلادی تا به امروز برداشتهای گوناگون و گاه متناقضی از آن عرضه شده و به نوعی میتوان گفت هرکسی از ظنّ خود یار این رویکرد شدهاست. بخشی از این برداشتهای متناقض به ماهیّت چارچوبگریز این رویکرد و خلاصه نشدن آن در قالب یک روش و اسلوب علمی مشخّص برمیگردد. مشکلات یاد شده ـ که از ماهیّت این رویکرد است ـ در کنار کمبود منابع نظری فارسی، شناخت درست این رویکرد را در کشور ما با دشواری دو چندانی روبهرو کرده است. با گذشت سه دهه از پیدایش این رویکرد در جهان، فقط چند سال است که در ایران شاهد پژوهشهای جدّی در این حوزه هستیم. نگاهی به این پژوهشها ـ که اغلب کاربردی هستند ـ ضعفهایی جدّی را آشکار میکند که از درک نادرست رویکرد ناشی شده است. نوشتار پیشرو ضمن بررسی این ضعفها، به ارائه راهکارهایی در جهت شناخت دقیقتر این رویکرد میکند.
از زمانی که انسان تمدن خود را آغاز نهاد و نوشتن آموخت و خواست که از گذشته خود مطلع باشد و آیندگان را از حال خود و گذشتگان خویش باخبر سازد، به نگارش سرگذشت طولانی بشریت و نمایاندن تمدنهای بشری پرداخت، این اصل را احساس کرد که نیاز به مشخص کردن زمان وقایع و حوادث بر تمام مسائل برتری دارد... در بخشی از این کتاب گفتارهای ما اختصاص دارد به بیان و توضیح چگونگی آشنایی انسان به این قبیل قضایا و حل مسائل مربوط به آن و کشف رموز طبیعت و استفاده از آنها جهت اختراع تقویم. در بخشی دیگر از این کتاب گفتار ما در خصوص تقویمهایی است که به این منظور از قدیم الایام در عرصه گیتی در میان و اقوام و صاحبان ادیان پیدا شده اند و بیان خصوصیات فرهنگی و جنبه های دینی و قومی آنها منظور نظر می باشد. در بخشی دیگر از کتاب از اصول و قواعد استخراج تقویمها سخن رفته است، این امر اگرچه به طور اجمال و به صورت اختصار بیان شده است ولی خالی از فایده نخواهد بود زیرا کتابها و آثاری که از اصول استخراج تقویمها سخن می گویند متاسفانه هنوز در قفسه های کتابخانه ها خاک می خورند کمی آشنایان به علم نجوم و بی توجهی که از زمانهای قبل به این علم شده است علاقمندان را مایوس ساخته و تلاش آنان به جایی نمی رسد ....
نویسنده این کتاب دکتر آلبرت نصری استاد فلسفه دانشگاه بیروت است . این کتاب مشتمل است بر تجزیه و تحلیل نظریات ابن خلدون درباره فلسفه اجتماع و قوانین حاکم بر آن .
نوشتار پیشرو به معرفی و نقد مقاله «جنسیت، قدرت و کاربرد زبان از دیدگاه تاریخگرایی نوین در گلنگری گلن راس اثر دیوید ممت» نوشته فاضل اسدی امجد و یاسر ذوالفقاری میپردازد و تلاش میکند از این راه برخی چالشهای پژوهشهای نقد ادبی را بهطور کلی و رویکرد تاریخگرایی نو را به طور خاص بیان کند. اگر چه این رویکرد چندان نو نیست و زمان زیادی از پیدایش آن میگذارد، در ایران رویکرد تازهای به شمار میرود و برای بسیاری از پژوهشگران پدیده ناآشنایی است. یکی از دلایل این ناآشنایی، نبود منابع فارسی ـ اعم از تالیف و ترجمه ـ در این حوزه است که همت استادان و خبرگان فن را میطلبد. این ناآشنایی به همراه برخی پژوهشهای غیراصولی به برخی کجفهمیها درباره این رویکرد دامن میزند. در نوشتار حاضر، مقاله نام برده از چهار دیدگاه نقد شده است: نظری، کاربردی، ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش و معادلگزینی واژهها.
ادبیات تطبیقی در مقایسه با دیگر رشتههای علوم انسانی دانشی نوپاست که از لحاظ کمی و کیفی با گسترش روزافزون مواجه است. با بررسی تاریخچه این دانش آشکار میشود که شروع آن از فرانسه بوده و سپس به سایر کشورهای اروپایی انتقال یافته و در طول عمر کوتاهش دستخوش تغییرات بسیار شده است. تغییر رویکرد پژوهشهای ادبیات تطبیقی از رویکرد دوتایی به پژوهشهای بینارشتهای و رهایی از حصار تنگ تأثیر و تأثر، ترکیب آن با رشته مطالعات فرهنگی و تولد رشته مطالعات تطبیقی ادبیات و فرهنگ مبین رشد کیفی این دانش است. اولین کرسی ادبیات تطبیقی در سال 1861 ـ حدود یک قرن و نیم قبل ـ رسماً در ایتالیا تأسیس شد و به تدریج در سایر کشورهای غربی نیز به وجود آمد.