سمط «یادآر ز شمع مرده یادآر» اثر طبع دهخدا یکی از اشعار مدرن فارسی است که مورد توجه پژوهشگران حوزه ادبیات معاصر واقع شده است. این مقاله بر آن است تا با بهرهگیری از رویکرد ترامتنی که از جمله رویکردهای جدید نقد ادبی به شمار میرود، به نقد و خوانش نوینی از مسمط دهخدا بپردازد. پرسشهای پژوهش حاضر آن است که چرا این مسمط از اشعار مدرن به شمار آمده است؟ پیوندهای شعر دهخدا با شعر گذشته و حال فارسی چگونه نمود یافته است؟ یادداشتهای دهخدا در پیرامون این شعر چه تأثیری در نقد و خوانش آن داشته است؟ آیا تنها منبع الهام دهخدا در سرودن مسمط مورد بحث، شعر اکرم رجاییزاده است یا وی در سرودن این مسمط تحت تأثیر منابع دیگری نیز بوده است؟ به منظور دستیابی به پاسخ، مسمط دهخدا بر اساس رویکرد ترامتنی و به شیوه توصیفی ـ تحلیلی در پنج محور مورد بررسی قرار گرفت. حاصل پژوهش بیانگر آن است که شعر دهخدا بینامتنی است که از شعر گویندگان پیشین مایه گرفته، در اشعار گویندگان معاصر و پس از خویش تأثیر گذاشته است و جستجوی منبع الهام واحد برای شعر دهخدا، راه به جایی نمیبرد. منابع الهام مسمط دهخدا بیشتر شعر و ادبیات کلاسیک فارسی است، او اندیشه نو و تجددخواه خویش را در قالب مسمط و در زیر مجموعه نوع ادبی مرثیه عرضه کرده است.
این کتاب فراهم آمده ایست از نوشته های کوتاه دهخدا، نوشته هایی جذاب، خواندنی و داشتنی که برخی از آنها بی تردید نمونه هایی ماندگار از نثر فارسی است و می تواند در نوع خود شاخص و الگوی کار نویسندگان باشد. این ها، در کتاب بزرگ و پرمطلب "امثال و حکم" پراکنده بود و گم و در همان حال به جای خود. به گلبوته های نیستان می مانست یا به ستاره هایی که ازدحام آسمان، تشخص آنها را گرفته باشد. از این نوشته ها آنچه نمودی داشت و از چند سطر می گذشت، گرد آمد. از داستان و مثل تا شرح واژه ها و کلمات قصار و جز آن. آنجا که نوشته دهخدا متکی به نوشته ای از دیگران بود، نوشته پیشین هم آورده شده تا سخن نویسنده معلق نماند. اگر نویسنده "نقل به معنی" کرده بود، از آن نگذشته و هر جا که با داستان و مثل، شعری دست به گردن بود، شعر را نیز آورده شده است.
یکی از مفاهیم بنیادی در مباحث نظری امروز که نه تنها در حوزه ادبیات بلکه در زمینههای فرهنگی نیز کاربردی وسیع دارد و یکی از ارکان مطالعات فرهنگی به کار میرود، بینامتنیت است. اگر در حوزه ادبیات بنا به گفته کارلوس فوثنتس نویسنده شهیر مکزیک هیچ نوشتهای نیست که از نوشتههای پیش از خود تاثیر نگرفته باشد در سایر حوزههای فرهنگ هم هیچ مفهومی نیست که بییاری سایر مفاهیم و یا متن دیگر به تفسیر و تاویل جهان بنشیند. البته منظور از متن، تنها متنهای فلسفی، ادبی یا هر نوع متن نوشتاری نیست، بلکه تمامی رفتارها و یا گفتارهایی هم که در هنر، علوم انسانی و علم اجتماعی کاربرد دارند، اعم از فرهنگ عامه، سینما، تبلیغات نوع لباس پوشیدن و غیره را هم شامل میشود.
انقلاب مشروطه يکي از مهمترين عوامل تحول در حوزه سياست، اجتماع، فرهنگ و ادبيات در عصر حاضر به شمار ميرود. از نتايج مهم اين نهضت، تفکيک و تقسيم جامعه ايران به دو دوره سنتي و مدرن است؛ اين تقسيمبندي در ادب مشروطه و معاصر نمود تام و تمام داشته است. از جمله نتايج برخورد سنت و مدرنيسم در عرصه شعر فارسي پيدايي شيوه جديدي موسوم به شعر نيمايي است که همگام با شعر کلاسيک تا امروز جريان دارد. اين جستار بررسي و مقايسه آراي دو شاعر هم دوره، ملک الشعرا بهار به عنوان آخرين نماينده برجسته شعر کلاسيک و نيما يوشيج به عنوان نخستين چهره شاخص شعر مدرن درباره شعر و شاعري است و از جمله اهداف آن نشاندادن کشمکش بر سر سنت و تجدد در حوزه شعر و شاعري ـ که به تبع فضاي کلي جامعه پديد آمده بود ـ است. فرضيه پژوهش حاضر شناخت ميزان تاثيرپذيري بهار و نيما از سنت و مدرنيسم است. نتيجهاي که پس از دستيابي به نقاط اشتراک و افتراق آراي بهار و نيما به دست آمده، نشان ميدهد که تکيه زياد بهار به سنت سبب شده است که وي نوجويي را منحصر به محتواي تازه دانسته، نسبت به عناصر ساختاري شعر نگاهي سنتي و محافظه کارانه داشته باشد؛ اما نيما به سبب آشنايي با ادبيات و مکتبهاي ادبي غربي و احساس ضرورت نوجويي در شعر فارسي به مرور از سنت شعر فارسي فاصله گرفته، به نوآوري همه جانبه در حوزه عناصر ساختاري شعر روي آورده است.