در این مقاله به برخی از جاذبههای فکری و اعتقادی و رفتاری فردوسی و جنبههای هنری شاهنامه پرداخته شده است. عشق به جاودانگی ایران، شناخت قوم ایرانی و نیازها و آرزوهایشان، ستایش خداوند به عنوان خالق جان و خرد سرسپردگی به خاندان رسالت و امامت، تاکید بر شرافت انسانی، بیدارکردن حس ملیت ایرانی در مقابل بازگشت به عصبیت جاهلی حکومتهای بنی امیه و بنی عباس و ستایش احساس مشترک و شعور جمعی ایرانیان در پیوند با نیکی و برخورد با بدی از جمله این جاذبههاست که با دقت و امانت در داستانهای شاهنامه نقل میشود. زبان ساده و صمیمی، توصیف کوتاه و باشکوه صحنهها و القای عواطف انسانی، تناسب اجزای کلام و ارتباط میان لفظ و موضوع، ایهام ذهنی، اغراق هنرمندانه برای ایجاد تناسب میان توصیف با موضوع حماسه و توان قهرمان و کاربرد استشهادی یا تاکیدی آیات و احادیث - که برای پرهیز از تعارض جاذبهها، صراحت را در کاربرد آنها مجاز نمیداند و بی هیچ اشاره خاصی از آن درمیگذرد- از جمله جلوههای هنری شاهنامه فردوسی است.
انقلاب مشروطیت و مجاهدت مجاهدان بزرگ به همراه ملت شجاع ایران پشت استعمار را خماند....اما دیری نپائید که انقلاب را به انحراف کشاندند، بزرگ مردان انقلاب را توسط شاه دست نشانده قاجار یا به دار آویختند یا به طریقی از میدان به در کردند. با این وجود ابرقدرتان آن زمان روس و انگلیس از قیام مردم و آتشی که زیر خاکستر بود و هر لحظه انتظار می رفت شعله ور شود بیم و هراس داشتند. وجود حکومتهای محلی و قیام گاه و بیگاه مردم در اطراف ایران چون لرستان کردستان گیلان راه چپاول را بر استعمارگران بسته بود. استعمارگران در طول تاریخ هماره سعی بر این داشته اند که بر این منطقه سیطره پیدا کرده دامنه نفوذ خود را بر دیگر نقاط ایران بگسترانند اما هربار با مقاومت دلاوران لرستان روبرو شده مجبور به عقب نشینی شده اند.در عصر ننگین سر سلسله پهلوی (رضاخان) بار دیگر این منطقه مورد تاخت و تاز قرار گرفت. سیصد هزار خانوار اعم از شهری و روستایی با دلاوری و رشادت کم نظیر در مقابل قوای مهاجم و دست نشانده بریتانیا ایستادند و دوازده سال مقاومت کردند. آنها با رشادت و بی باکی خود حماسه ها آفریدند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
سیمرغ شاهنامه در چنین هیاتی است و وظایفی همانند دارد. او زال را میپرورد، از دد و دام نگاه میدارد و سپس به زندگانی عادی باز میگرداند، در عین حال همیشه یاور او خاندان اوست. پری از خود بدو میبخشد تا در هنگام نیاز آن را بر آتش نهد و از پشتیبانی سیمرغ برخوردار گردد.
کيمياي سعادت مهمترين اثر فارسي ابوحامد محمد غزالي است که در ايران دو بار تصحيح و منتشر شده است: بار نخست در سال 1319 به اهتمام احمد آرام و بار دوم در سال 1361 به کوشش حسين خديوجم که پيشتر هم در سال 1354 نيمه نخست کتاب را به چاپ رسانده بود. اين مقاله بر آن است تا با بررسي اين دو چاپ، به ويژه تصحيح خديوجم و مقايسه آنها با نسخ کهن کتاب، کاستيها و اشکالات اين دو تصحيح را نشان دهد و ضرورت تصحيح دوباره کيميا را گوشزد کند. در اين راستا افزون بر نسخ اصلي مورد استفاده خديوجم، از نسخه موزه ملک (مورخ 605 ق)، دو دستنويس موزه بريتانيا (مورخ 644 ق. و 672 ق.) و نسخه نويافته اوپسالا (مورخ 614 ق.) بهره برده و نشان دادهايم که معرفي نکردن کامل نسخهها، انتخاب نابه جاي نسخه / نسخ اساس، نامعلوم بودن شيوه تصحيح و انتقادي نبودن آن، افتادگيها، افزودههاي بيپشتوانه و برخي اشتباهات فاحش در تصحيح واژههاي غريب و نادر، مهمترين اشکالات اين دو چاپ ـ به ويژه چاپ خديوجم ـ بوده است. اين اشکالات به حدي است که گاه معني و مفهوم عبارات دگرگون شده و به کلي با آنچه مولف در صدد بيان آن بوده، اختلاف پيدا کرده است.