واژگان هر ترکیب باید قرینهها و تناسبهای خاصی برای همنشینی داشته باشند تا توسط شبکههای خیال به یکدیگر متصل شوند: به همین دلیل با وجود دیرینگی ارتباط برخی واژهها در زبان و ادبیات فارسی، در مواردی این پیوند به شکلگیری ترکیبی منجر نشده یا اگر هم ترکیبی شکل گرفته است. قرنها به طول انجامیده است. در این تحقیق تلاش شده است. با مروری بر ارتباط دو واژه موج و گوهر در شعر فارسی، روند تاریخی شکلگیری ترکیب موج گوهر مورد بررسی قرار گیرد: ترکیبی که تقریباً در 170 بیت از غزلیات بیدل به آن اشاره مستقیم شده است و بیدلپژوهان معاصر، به دلیل برداشت نارسا از آن، در تفسیر ابیات نیز دچار مشکل شدهاند. لزوم مطالعه تاریخی پیدایش ترکیبات و تعبیرات، اهمیت و ضرورت این تحقیق را مشخص میکند و شیوه پژوهش بر اساس پیگیری روند تاریخی ترکیب است. نتیجه این پژوهش افزون بر بهدستدادن مفهوم درستی از این تعبیر، اثبات ارتباط تاریخی در شکلگیری پارهای ترکیبات و تعبیرات در ادب فارسی است.
عبدالقادر بیدل دهلوی بزرگترین شاعر فارسی گوی هند در سال 11054 در یک خانواده نظامی با گرایش عرفانی در دهلی دیده به جهان گشود. در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و تحت سرپرستی عموی درویش ملک خود بنام میرزا قلندر قرار گرفت. بیدل با توجه به استعداد ذاتی خود و راهنماییهای عمویش راه ترقی و کمال را در پیش گرفتو بالاخره بعلت آشنایی با افکار عارفان و صوفیان بزرگ، زبان و ادبیات فارسی در شعر و شاعری در شاخه هندی، به کمال رسید. در آثار بیدل عرفان اسلامی، فلسفه هندی موج میزند. بالاخره با به یادگار گذاشتن بیش از صد هزار بیت شعر و آثاری در نثر در سال 1133 در سن 79 سالگی در دهلی در گذشت و در صحن خانهاش بخاک سپرده شد و همه ساله روز چهارم صفر که روز وفات بیدل است از طرف دوستدارانش مراسم با شکوهی تحت عنوان عرس بیدل برگزار میشد.
رباعیات بیدل «سکوی پرتاب» است. تقریباً تمام نظریات بیدل در رباعیات او متجلی است. آمادگی وسیعی که رباعیات بیدل به آدمی میدهد تا در پناه آن بتوانی دیگر آثارش را هضم کنی سخت شکوهمند است. این موارد در دیگر آثار بیدل نیست. اگر هست بسیار دشواریاب است. شاید که بیدل قالب رباعی را به جهت ایجاد همین آمادگی در خوانندگان شعرش انتخاب کرده باشد.
«شانتی» در زبان هندی به معنی آرامش و آسایش و «نکیتن» به معنی گوشه و کنج است و روی هم رفته «شانتی نکیتن» کنج آرامش و اگر شاعرانهتر بگوییم «گوشه فراغت» است و امروز شهری است در حدود سیصد کیلومتری شمال کلکته که روزگاری زادگاه «رابیند رانات تاگور» شاعر اندیشمند و معلم بزرگ اخلاق و تربیت و برنده جایزه نوبل شبه قاره هند بوده است. این نام زیبا که تلفظ مخصوص هندیان زیباترش میکند جزء آن دسته از نامهایی است که آرامش و فراغ مشخصه طبیعی و خداد انست و درست همانست که خواجه شیراز آن را به دنیا و آخرت نمیداد.
اين پژوهش، با بررسي پيوند ادبيات و هنر، درپي يافتن پاسخي براي اين پرسش است که دليل گستردگي اين پيوند در شعرهاي نظامي، به هنر شعر و شاعري برميگردد ـ که قابليت جاي دادن ساير هنرها را در خود دارد ـ يا اينکه شاعر هنري به مانند نظامي، با آگاهي گسترده از هنرهاي گوناگون، اين گنجايي را در شعر ايجاد کرده است؟ ضرورت اين تحقيق، نياز پرداختن به مباحث ميان رشتهاي و بينامتني است که امروزه در جامعه ادبي، فراوان احساس ميشود و سنجه ما در اين بخش، آميختگي و جريانسازي هنرها در شعر است و به همين دليل از برخي هنرها که تنها اشارهاي به آنها شده بود، گذشتهايم. آغاز پژوهش، بررسي ادبيات و هنر در مفهوم سنتي و خاص آن است و در ادامه با گريزي به تعريف هنر از ديدگاه نظامي، نمود هنرها در اشعار او برجسته ميشود.