مهارتهاي زباني كه در ادبيات آموزش زبان از آنها با عناوين مهارتهاي اصلي، پايه و كلاسيك نام برده ميشود، غالبا در قالب چهار مهارت شنيدن، صحبتكردن، خواندن و نوشتن دستهبندي شدهاند. به تازگي مهارتهاي ديگري ازقبيل درك بصري، شايستگي (بين) فرهنگي، تفكر انتقادي، مهارت ترجمه و دوزبانهبودن با عنوان مهارت پنجم در آموزش زبان مطرح شدهاند. طرح اين مهارتها با توجه به خاستگاه نظري وكاربردي آنها، خود حاكي از عدم جامعيت مهارتهاي كلاسيك در زبان آموزي است. افزودن مهارت پنجم الزاما به معناي جايگزيني مهارتهاي زباني نيست، بلكه توجهدادن به بعدي ضروري و مهم در راستاي تسلط كامل به يك زبان است. در نوشته حاضر ضمن بررسي ترمينولوژي مهارت پنجم از ديدگاههاي مختلف، بعد فرهنگي اين مهارت و همچنين اهميت و ضرورت آن در آموزش زبان مورد مداقه قرار ميگيرد.
چندين دهه است كه آموزش زبان بدون در نظر گرفتن فرهنگ، آداب و رسوم ملل، منسوخ شده است. بر اساس نظريههاي معاصر، علم آموزش زبانهاي خارجي و كسب مهارت زباني، بدون شناخت مسايل بين فرهنگي ناپايدار خواهد بود. واقعيت اين است كه گرايش گاه شديد زبانآموزان به فرهنگ و شيوه زندگي جوامع مقصد، انگيزه گروه قابل توجهي از آنها است. روشهاي جديد آموزش زبانهاي خارجي بر اساس نظريههاي ارتباط بين فرهنگي، استفاده فرهنگ مقصد را نه تنها به عنوان ابزاري براي يادگيري زبان ميدانند، بلكه اصل آموزش را بر پايه انتقال اطلاعات فرهنگي ميگذارند. در تكميل روشهاي جديد آموزش زبانهاي خارجي، مقاله حاضر با تاكيد بر نقش فرهنگ مبدا و مقصد در آموزش زبانهاي خارجي با بكارگيري تحقيقي جامع درباره چگونگي ارايه زبان آلماني در موسسات آموزشي ايراني، ضمن بررسي ريشهها و عناصر فرهنگي تاثيرگذار در آموزش زبان، علل توجه به عناصر مهم فرهنگي را كه سهم بسزايي در كسب مهارت زباني دارند، تحليل ميكند. بر اساس اين تحقيق، تنها كسب مهارت زباني در پرتوي شناخت فرهنگها موجب اشراف زبانآموز بر كنش و واكنش مناسب در ارتباط مستقيم با متكلمان زبان مقصد ميشود.
توجه بیش از حد شیوه "دستور ـ ترجمه " به متون ادبی و تأکید آن بر انتقال و تعمیق مهارتهای کتبی خواندن و نوشتن، به عنوان مهارتهای اصلی در آموزش زبان، به تدریج موجبات انتقاد نسبت به این شیوه را فراهم آورد. تحولات قرن بیستم و تأثیر آن بر اهداف آموزش زبان، ضرورت شیوه جدیدی که قابلیت انطباق با نیازهای به روز زبان آموزان و تأمین اهداف آموزشی آنان را داشته باشد، الزامی ساخته بود. با استفاده از مطالعات آواشناسی، به عنران یکی از شاخههای زبانشناسی و اولویت مهارتهای شفاهی شنیدن و صحبت کردن در آموزش زبان، شیوه جدیدی تحت عنوان شیوه "یادگیری مستقیم" ابداع شد. از آنجا که این شیره تاکنون بیشتر در بستر آموزش سنتی و در کلاسهای حضوری مورد استفاده قرار گرفته است، در تحقیق حاضر، قابلیتهای شیوه یادگیری مستقیم و چگونگی استفاده از آن، در دو بستر سنتی و الکترونیکی، مورد بررسی قرار میگیرند.
شیوه دستورـ ترجمه که در اصل برگرفته از دو مقوله «آموزش دستور» و «ترجمه» است، تاکنون بیشتر در بستر فیزیکى مورد بررسى قرار گرفته است. آگاهى از تاریخچه این شیوه آموزشى، خود به معنى شناخت مشخصات و قابلیتهاى متفاوت آن در سرعت بخشى به روند انتقال محتوا است. آشنایى با چگونگى ایجاد، گسترش و تعمیق مهارتهاى کتبى زبان در محیط واقعى آموزش، خود گامى مؤثر در استفاده بجا و هدفمند از شیوه دستورـ ترجمه در بستر الکترونیکى محسوب مىشود. در یادگیرى به طور اعم و یادگیرى زبان به طور اخص، اصل بر اصرار به استفاده از محیط فیزیکى آموزشى و یا شیوه آموزشى خاص نیست، بلکه مساله اساسى، میزان حصول به اهداف دورههاى آموزش زبان مىباشد. در مقاله حاضر، به کارگیرى شیوه آموزش دستور ـ ترجمه در دو بستر فیزیکى و الکترونیکى مورد مقایسه قرار گرفته است.