فلاسفه جزء اولین کسانی بودند که به حافظه توجه نمودند و سعی در کشف ویژگیها و ارائه مفهومی روشن از آن داشتند. نگاه فلسفی صرف، پاسخگوی سایر سؤالات بشر در خصوص تواناییهای حافظه در امور مختلف نبود. از این رو، روانشناسی با هدف بررسی دنیای ذهنی انسان ازدرون فلسفه زاده شد و تلاش کرد تا جایگاه حافظه را در فرایند یادگیری، بررسی و تبیین کند. بسیاری از شناخت علمی انسان از حافظه خود، مبتنی بر یافتههای یک قرن و نیم پیش است. در دهههای اخیر، بعداز گذر از مکتب رفتارگرایی و پیدایش مکتب شناختگرایی، تحول عظیمی در شناخت انسان از عملکرد حافظه به هنگام یادگیری ایجاد شد. در پی تحقیقات فراوان، بخشهای مختلف مغز و حافظه، مانند حافظه کوتا مدت، حافظه کاری، حافظه بلند مدت، حافظه معنایی که ارتباط تنگاتنگی با فرایند یادگیری زبان خارجی دارند، شناسایی شدند. در این مقاله، نقش حافظه درفرایند یادگیری زبان خارجی بررسی میشود.
در این پژوهش کوشیدهایم تا تفاوت عملکرد کلی را در حافظۀ افراد دوزبانه درباره عبارتهای استعاری و غیراستعاری با یکدیگر مقایسه کنیم و بدین منظور، ازمیان دانشجویان داوطلب دوزبانه آذریزبان، سی نفر را برگزیدهایم. برای بررسی عملکرد حافظه آزمودنیها، نخست سی عبارت استعاری و غیراستعاری آذری را دربرابر آنها گذاشتیم و از آنها آزمون فراخوانی آزاد گرفتیم؛ سپس بهمنظور مقایسه عملکرد حافظه در زبانهای اول و دوم، سی عبارت استعاری فارسی و آذری را دراختیار آزمودنیها قرار دادیم و از آنان آزمون فراخوانی آزاد گرفتیم. فرضیههای پژوهش با استفاده از آزمون آماری t گروههای وابسته آزموده شدهاند. نتایج حاصل از بررسی فرضیهها نشان میدهند که میزان فراخوانی مواد استعاری، بهگونهای معنادار، بیشاز مواد غیراستعاری است؛ افراد دوزبانه، استعارههای زبان اول را بیشاز استعارههای زبان دوم بهیاد میآورند و این تفاوت، ازنظر آماری معنادار است. با توجه به این یافتهها میتوان نتیجه گرفت که مفاهیم استعاری بهسبب برخورداربودن از خصوصیات خاص شناختی، دارای ویژگیهایی هستند که کاربرد آنها قدرت بهخاطرسپردن مواد را افزایش میدهد؛ همچنین در زبان اول، توان انتقال مفاهیم هیجانی، بیشاز زبان دوم است و بنابراین، استعارههای زبان اول از اولویتشناختی برخوردارند.
هدف اين تحقيق، يافتن چگونگي ارتباط بين دانش زباني با هوش و خلاقيت دريادگيري زبان خارجي است. بدين منظور 80 دانشجوي كارشناسي دانشگاه اصفهان به عنوان آزمايش شوندگان مورد بررسي قرار گرفتند. به منظور سنجش ميزان دانش زباني، هوش، و جنبههاي شخصيتي اين افراد از آزمونهاي متعددي استفاده شد. با استفاده از روشهاي آماري مشخص شد كه دانش زباني با هوش ارتباط مثبت دارد ولي بين خلاقيت باهوش يا دانش زباني ارتباطي نيست. يافتههاي اين تحقيق ميتواند براي پژوهشهاي آينده راهگشا باشد.
در پژوهش حاضر، با نقد و بررسي بخشهايي از ترجمههاي فارسي کتاب شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپري، در پي پاسخدادن به اين پرسش بودهايم که تا چه اندازه بافتار متن اصلي، در ترجمه مورد توجه قرار گرفته است. مقابلهاي که بدون تجزيه و تحليل صورت گيرد و تنها با غلطگيري و ويرايش سر و کار داشته باشد، چندان سودمند نيست. در مبحث نقد ترجمه، ناگزير از روي آوردن به نظريههايي هستيم تا از طريق آنها، نقدي علمي و مستدل به دست دهيم. با تکيه بر اين نظريه که متن و بافت، مکمل يکديگرند و درک معنا به بافتار متن بستگي دارد، و بعد از تعريف کردن مفهومهاي بافت، همبافت، بافتار، و ساختار خرد و کلان متن، در اين پژوهش کوشيدهايم تا با بررسي بافتار متن اصلي و در صورت نياز، بافت آن، بخشهايي از ترجمههاي انجام شده از متن اصلي (زبان فرانسوي) را نقد و بررسي کنيم. در اين مطالعه، مشخص شد که بيتوجهي به بافتار متن اصلي، موجب بروز کاستيهايي در ترجمه در سطح واژه و جمله ميشود و پيوستگي و انسجام متن را مختل ميکند.
در حوزه زبانشناسى تاریخى، مطالعات متعددى در جهت تعیین اولین اقدام بشر براى آموزش و یادگیرى زبان خارجه صورت گرفته است. در این گونه تحقیقات، زبان شناسان و متخصصان آموزش زبانهاى خارجى، از منابعى استفاده کردهاند که صرفا به زوایاى تاریخى اعصار بشرى و اقوام مختلف توجه داشته است. در این تحقیقات، اولین اقدام بشر براى آموزش زبان خارجى به صورتهاى متفاوتى گزارش گردیده است ـ در کتاب «25 قرن آموزش زبان: 5000 سال قبل از میلاد مسیح» (1969)، «لویى جى کلى» پیشینه آموزش زبانهاى خارجى را پنج قرن قبل از میلاد مسیح مىداند. در سایر منابع نیز به آغاز امپراتورى روم و عهد عتیق اشاره مىشود. در حالى که در کتاب «تحول آموزش زبانها: 5000 سال تاریخ » (کلود ژرمن، 1993)، و در اثر دیگرى با عنوان «تاریخ از سومر آغاز مىشود» (ساموئل کرامر، 1956)، نکاتى مطرح مى شود که به خوبى بیانگر این واقعیتاند که آموزش و یادگیرى زبان خارجى در پنجاه قرن پیش، از منطقه سومر آغاز شده است. در این مجال، تاریخ آموزش زبانهاى خارجى در عصر سومریان، آموزش زبان نوشتارى «هیراتیک» در مصر باستان، آموزش زبان یونانى کلاسیک در یونان، آموزش زبان یونانى به رومیان ر آموزش زبان لاتین مورد برسى قرار خواهند گرفت.