تصویر از نظر تکوین تاریخی، بر تصور و تکلم حق تقدم دارد. زیرا انسان پیش از آن که به سخن گفتن آغاز کند چشمش به صورتِ عینیِ واقعیتها باز شده است و پس از گذر از تجربه دیدن، تمرین تجسم بخشیدن و اندیشیدن وجود او را فرا گرفته است و آنگاه کشف زبان به واقعیت پیوسته است تا هم وسیلهای برای بازگویی این اندیشهها باشد و هم ابزاری برای ایجاد ارتباط. از نظر سلسله مراتب تصویری و جایگزین کردن یک حقیقت و واقعیت به جای حقیقت و واقعیت دیگر، ابتدا تمثیل قرار گرفته است که در آن کلیت تصویری یک متن، واقعیتی مجازی است که جایگزین یک تصویر کلی از یک واقعیت عینی میشود. در مرتبه دوم و پایینتر، تصویرهای سمبولیستی قرار گرفتهاند، و در مرتبه سوم، تصویرهای استعاری؛ البته از نوع شعری آن و نه استعاره در معنای کلی خود که شامل سمبول و مجاز هم میشود. در این مقاله از انواع تمثیل یک تقسیمبندی متفاوتتر عرضه شده است که عبارت است از: تمثیلهای اندیشهای ـ آموزشی، تمثیلهای حیوانات، تمثیلهای اسطورهای، تمثیلهای فانتزی ـ تخیلی، تمثیلهای افسانهای، تمثیلهای رمزی، تمثیلهای واقعنما، تمثیلهای قصهوار، تمثیلهای تصویری، و مثالآوری.
سی فصل حضرت قطبالعارفین شیخ فریدالدین عطار نیشابوری با مقدمه و شرححال و تصحیح و مقابله با نسخ متعدده به اهتمام تقی حاتمی و خرج کتابخانه مرکزی به طبع رسید.
مثلها و تمثیلها از زمانهای بسیار قدیم وارد ادبیات فارسی یعنی نظم و نثر ادبی شده است. به طور کلی همه شاعران، حتی آنهایی که گمنام بودهاند، در شعرهای خود از مثلها و تمثیلها استفاده میکردند و آنها را در آثار خود به کار میبردند. در ادبیات فارسی و فارسیزبان دوره کلاسیک به مثلها و تمثیلهای بسیاری برخورد میکنیم که وارد ادبیات شده است. مثلها و تمثیلها از قرن شانزدهم میلادی به بعد در مجموعههای جداگانه جمعآوری و منتشر شده است. در این کتاب خالق کوراغلی مثلها و تمثیلهای فارسی را به روسی برگردانده و ناشر آنها را به دو زبان فارسی و روسی برای استفاده زبانآموزان روسی منتشر کرده است.
با آنكه سبک هندي در ظاهر غيرسياسيترين دوره شعري در ادبيات ايران است، اما در باطن، بسياري از خصوصيات اصلي آن در واكنش به سياستهاي فرهنگي دوره صفويه به وجود آمده است. پيچيدگي صورخيال و خصيصه استدلال آوري، نوعي واكنش به عوامزدگي و سطحي نگريهاست و مضمونيابيها و دگرانديشيها و بياعتنايي به سنتها و سياستها و ايدئولوژيها نيز عكسالعملي است در برابر محدوديتها و ممنوعيتهاي سياسي و فرهنگي كه در مجموع، دنيايي كاملا متفاوت از واقعيتهاي موجود در جامعه به وجود ميآورد.
در کليدر و جاي خالي سلوچ، بخش عمدهاي از واقعيتهاي داستاني ـ شخصيتها، کنشها، اشيا و صحنهها ـ علاوه بر دلالت مستقيم بر واقعيتهاي عيان و عيني، مفهومي فراتر از خود را نيز در درون خود نهفته دارند که در کل به آنها دلالت ضمني گفته ميشود. اين مفاهيم عبارتاند از: دلالتهاي استعاري، تمثيلي، نمادين، کنايي و مجازي. تمثيل در اين جا، به خاطر تعلق اين دو رمان به ادبيات رئاليستي، به طور کلي ـ جز در دو سه جا ـ چندان جايگاهي ندارد. استعاره نيز در معناي خاص و تخصصي آن در حوزه ادبيات منظوم قرار ميگيرد و مفهوم عام آن نيز آن چنان کلي است که مصاديق و زيرمجموعههاي آن را بايد در اسنادهاي مجازي ديگر چون نماد و کنايه و مجاز مرسل جستجو کرد. در اين دو رمان، واقعيتهاي کنايي و نمادين در عين دلالت بر حقيقت وجودي خود، به دليل قرار گرفتن در موقعيتهاي خاصي از متن ماجرا بر حقيقتي فراتر از سطح ظاهري خود نيز راه ميبرند و توان واردشدن به قلمرو دلالتهاي مجازي را دارند. بيشترين گونه دلالتهاي مجازي در اين دو رمان از نوع نماد و کنايه است که در اينجا نمونههاي بسياري از آنها به بررسي گذاشته شده است.