شعر معاصر ايران، در عرصه شکل، محتوا و شگردهاي ادبي از سه آبشخور غني برخوردار بوده است. اين شعر، گنجينه پربار دوره کلاسيک فارسي را پشت سر داشته و به خوبي از عظمت و ژرفاي انديشه آن بهره برده است. همچنين به دليل امکانات و ابزارهايي که جهان به هم پيوسته معاصر در اختيار بشر نهاده، از تجربيات ادبي ساير ملل، به ويژه فرهنگ اروپايي بينصيب نمانده است. نيز به دليل فاصله گرفتن از عوالم تجريدي و پايبندي به اصل عينيتگرايي، از جهان پيرامون به طور کامل تغذيه نموده است. يکي از دلايل قوت شعر معاصر ايران، برقراري ارتباط سازنده با «گذشته فرهنگي» و بازآفريني روايتهاي کهن ادب گذشته است؛ به گونهاي که اين روايتها از بطن تاريخ و سنت ادبي، اخذ و در فرايندي خلاقانه، براي ارائه تصويري هنري از انسان و جهان ايراني معاصر به ظرفي تبديل شدهاند. اين رخداد ادبي، بر اساس نظريه «منطق مکالمه» ميخائيل باختين و «بينامتنيت» ژوليا کريستوا قابل تحليل است. آثاري که با اين رويکرد در شعر معاصر آفريده شدهاند، آشکارا خود را از حوزه «تقليد» متمايز مينمايند چنانکه در ادبيات گذشته ما نيز مرسوم بوده است. در اين مقاله با اتکا به نظريههاي ادبي جديد، بوطيقاي بازآفريني روايتهاي گذشته نشان داده شده است و براي نمونه، بازآفريني خلاقانه دو شعر «ققنوس» نيما که از روايتي اسطورهاي اخذ شده و «کتيبه» اخوان ثالث که از روايتهاي ادبيات عاميانه يا اهل تصوف اقتباس شده است، بر مبناي نظريههاي مذکور تحليل شدهاند.
بیگمان، هر نویسندهای با شگرد روایی و دستور زبان خاص خود داستانی با شکل جدید پدید میآورد. در این راه گاه از الگوهای روایی کلاسیک، مدرن و پسامدرن استفاده میکند و گاه نیز با هنجارشکنی، شیوه نوینی را در دنیای داستان ایجاد میکند. عباس معروفی با شگرد روایی خاص خود و پیروی از الگوی روایی مدرنی، رمان پیکر فرهاد را نوشته و برخی از مؤلفههای پستمدرنیسم را در داستانش مورد توجه قرار داده است؛ به گونهای که این مؤلفهها داستان او را به دنیای رمانهای پستمدرن نزدیک میکند. پیکر فرهاد رمانی است که از هر گوشه آن صدای متنی به گوش میرسد و در بطن هر ماجرایی شخصیتی تاریخی به چشم میخورد. نویسنده با چنین تمهیدی بسیاری از سخنان خود را در میان سطور داستان میگنجاند و آشکارا احساس خود را به شخصیتهای تاریخی داستانش نشان میدهد. او در بحث بینامتنیت، آنجا که آگاهانهاین مولفه را به کار میگیرد، بیشتر به آثار شاعران و نویسندگان دلخواهش نظر دارد. فروغ فرخزاد، احمد شاملو و صادق هدایت و بیش از همه آثار نظامی مورد توجه معروفی هستند. علاوه بر این دو مؤلفه، او اصل عدم قطعیت را ـ که مهمترین ویژگی پسامدرن است ـ در داستان مبنا قرار میدهد. در واقع، اساس پیکر فرهاد بر رؤیا، ابهام و تردید است. هیچ چیز در این داستان قطعی نیست. همه حوادث در فضایی خوابزده و رویاگونه میگذرد و روای داستان روایتگر حوادثی است که هنوز رخ نداده است.
در ورود مطالعات بینامتنی به هنر، توجه برخی اندیشمندان بینامتنیت در تحلیلهای بینامتنی از مطالعات ژرار ژنت به سازکارهای مختلف متن جلب شده است. ژنت با طرح ترامتنیت پنج قسم از این روابط را پیش روی تحلیلگران متن گذاشت. این مطالعات به مروز زمان به سینما نیز راه یافت. هدف این مقاله، بررسی ابرمتنها و پیرامتنها ـ دو جزء ترامتنیت ـ در سینمای ایران است. در مواجهه با برگرفتههای سینمای درخواهیم یافت که یک متن فیلمی از متون دیگر ـ چه ادبی، چه دیگر متون ـ به صورتهای مختلف برمیگیرد. یکی از مسائل این پزوهش، شناخت انواع برگرفتهها سینمایی و ویژگیهای آنهاست. در روابط پیرامتنی، متنی در آستانه متنی دیگر قرار میگیرد و به نظر میرسد نسبت آن با زمان اکران مهمترین مسئله در این رابطه است. هدفی که در کنار این مسائل دنبال می شود، معرفی الگویی از روابط بینامتنی است که انواع این برگرفتهها و روابط زمانی پیرامتنی را در سینمای ایران مشخص کند. برای رسیدن به مناسبات ابرمتنی و پیرامتنی در سینمای ایران، برخی فیلمهای سینمای ایران در دو دهه 1370 و 1380 بررسی شده است.
با انقلاب مشروطه، شعر حضور بيشتري در ميان عوام يافت و شاعران، شعارها و پيامهاي انقلابي را در قالب زبان ساده عاميانه براي آگاهي و تشويق مردم به کار گرفتند. نيما نيز از زباني نزديک به زبان گفتار در آثار خود بهره جست. پس از او شاگردانش، به ويژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبيعي نزديک کردند؛ بنابراين آنچه را که در دو دهه اخير به آن "شعر گفتار" ميگويند، محصول شعر بعد از فروغ است. مدعيان اين نوع شعر معتقدند با اتکا بر زبان روزمره و بهرهگيري از وزن طبيعي کلام، آثاري ميآفرينند که لحن گفتار بر آن حاکم است و چنان وا مينمايند که گويي براي مخاطب حاضر سخن ميگويند. اما بعضي از آنها در هماهنگي با شيوه شاعران موج نو و حجم، با زبان گفتار رفتاري نامتعارف کردهاند و به نوعي آشناييزدايي افراطي در زبان دست زدهاند. بدين سبب ميتوان شعر گفتار را به دو دسته معناگرا و معناگريز تقسيم کرد. نتيجه بررسيها نشان ميدهد که وجوه تمايز اين نوع شعر از ساير جريانهاي شعري معاصر، هنوز در حدي نيست که بتوان آن را يک جريان مستقل شعري به شمار آورد.
اگر آغاز شعر معاصر ايران را از انقلاب مشروطه و به ويژه از ارايه تجربه و نوآورانه نيما يوشيج بدانيم، شعر معاصر تا دهه هفتاد تحولات متعددي را از سر گذرانده است؛ به طوري كه در اين مدت نسبتا طولاني، شيوههاي گوناگون از روشهاي اعتدالي تندرو آزموده شده است. پس از انقلاب اسلامي، به دليل اينكه دگرگونيهايي در عرصههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايجاد شده بود، ضمن ايجاد تشكيك در الگوهاي زيباشناختي دهههاي گذشته، جستجو و آزمودن شيوههاي تازه شتاب بيشتري گرفت و شاعران جوان و حتي بعضي از سالخوردگان با روگرداني از شيوههاي شعري شاعران شاخص قبل از انقلاب، تجربيات تازهاي ابراز داشتند. جريان شعري پست مدرن، در كنار ساير جريانهاي نوظهور از اوايل دهه هفتاد تكوين و تاكنون نيز ادامه يافته است. اگر نوجوييهاي افراطي شاعراني مانند محمد مقدم، هوشنگ ايراني، يداله رويايي و احمد رضا احمدي را گامهاي نخست تجربه شعري تندرو در شعر معاصر ايران بدانيم، تجربه شاعران پست مدرن دهه هفتاد را بايد گام دوم همان جنبش ناميد. شاعران اين جريان با اتكا به نظريات ادبي غربي و گسست كامل از فرهنگ بومي و تجربيات ادبي دوران كلاسيك و معاصر، در حال آزمودن شيوهاي غريب و تازه هستند. از آنجا كه تغييرات بنيادين در اشكال و روشهاي ادبي و هنري و در نتيجه دگرگونيهاي بنيادين اجتماعي و فرهنگي است، شكلگيري، تداوم و بيش از همه توفيق جريان شعري مذكور در پرده ابهام است. در اين مقاله سعي شده است ضمن تحليل علل جامعهشناختي به وجود آمدن اين جريان، ويژگيهاي كلي اشعار اين شاعران با نگاهي انتقادي تبيين شود.