این تحقیق به بررسی روابط مفهومی میان واژگان زبان میپردازد. روابط مفهومی انواع روابطی را تشکیل میدهند که در نظام معنایی زبان میان واژگانی یافت میشوند که چه بسا در ابتدا مستقل از هم به نظر برسند اما در عمل و در حقیقت ارتباط تنگاتنگی میان آنهاوجود دارد. در مورد تعداد این روابط و گستردگی آنها تحقیقات قابل توجهی انجام شده است. در این تحقیق، سعی شده است تا با کمک آزمون روانشناختی تداعی معنایی به تشخیص پربسامدترین روابط مفهومی میان پارهای واژگان زبان فارسی نائل شویم. نتایج این تحقیق نشان میدهد که روابط سلسله مراتبی(شمول معنایی)، روابط نقشی، تقابل معنایی، با همآیی و هممعنایی بیشترین درصد انواع پیوندهای واژگانی را در میان دادههای تحقیق حاضر به خود اختصاص دادهاند.
انگیختگی بهمعنی وجود سرنخی در صورت، برای رسیدن به معناست و بهطور مستقیم، ما را از صورت به معنا رهنمون میشود؛ بدان معنا که رابطه صورت و معنا همواره یا تنها قراردادی نیست و یا اینکه گاه رابطه قراردادی به رابطه تصویرگونه مبدل میشود. یکی از انواع انگیختگی، انگیختگی درسطح واژههای مرکب است. واژه مرکب شفاف، واژهای است که از مجموع معنای اجزای آن بتوان به معنای کلی دست یافت. درباره انگیختگی، گروهی بر این باورند که واژگان ابتدایی بشر انگیخته بودهاند و با گذشت زمان، بهدلیل رویدادن تغییرهای آوایی ویا دگرگونیهای دیگر، درجه انگیختگی واژگان کاهش یافته است. در این پژوهش، بهصورتی عمیقتر و دقیقتر به این پدیده نگریستهایم و برای بررسی این فرضیه، با انتخاب چهار متن سفرنامه از زمان حال و استخراج 2800 واژه محتوایی از آنها، انگیختگی واژگان مرکب را در این متنها بررسی کردهایم؛ سپس این واژهها را با 2800 واژه استخراجشده از چهار متن در دویست سال پیش مقایسه کردیم تا با بررسیها و مقایسههای آماری دریابیم که از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب زبان فارسی بهسمت انگیختگی رفتهاند یا ناانگیختگی. مقایسه نتایج حاصل از بررسی این دو دوره نشان میدهد که در شمار واژگان مرکب نیمهانگیخته در زبان فارسی، در زمان حال، افزایشی معنادار نسبت به دویست سال پیش صورت گرفته است؛ اما در شمار واژگان مرکب انگیخته، ناانگیخته و در مجموع واژگان مرکب، تغییری معنادار روی نداده است؛ بنابراین شاید بتوان گفت از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب نیمهانگیخته در زبان فارسی، بیشتر بهسمت شفافیت پیش رفتهاند تا تیرگی.
در اين تحقيق، رويکرد معيار را که در چهارچوب ردهشناسي صرفي به دست داده شده است، در زبان فارسي، برخي گويشهاي آن و نيز برخي ديگر از زبانهايي که در سرزمين پهناور ايران، بدانها تکلم ميشود، بررسي کردهايم. در روي کرد معيار، بر خلاف بيشتر روي کردهاي صرفي ديگر که به پديدههاي زباني پربسامد ميپردازند، به پديدههاي کم بسامد نيز توجه ميشود و از منظر اين روي کرد، بسامد کم، دليل اهميت کم نيست؛ بنابراين، بيقاعدگيها يا موارد غيرمعمول که معمولا از سوي ديگر روي کردها کنار گذاشته ميشوند، در اين روي کرد، با توجه به معيارهايي ردهبندي ميشوند و از طريق اين ردهبنديها، صورتهاي ممکن در زبانها مشخص ميشوند. دو پديده مطرح در روي کرد معيار، عبارتاند از: همايندي و صورتهاي مکمل. گر چه اين دو پديده در صرف زبان فارسي، نادرند، مواردي استثنايي از آن را ميتوان يافت. بررسي برخي ديگر از گونهها و زبان هاي موجود در ايران نشان ميدهد که همايندي در صيغههاي فعل در زبانهاي کردي کرمان شاهي، کزيکي، کردي مهابادي، سيستاني، کرمانجي خراساني، کاخکي، خانيکي و فردوسي، پديدهاي غالب و رايج است و در گويشهاي لري و ترکمني هم به صورتي نه چندان متداول وجود دارد؛ اما در گويشهاي تايبادي، کاشمري، رقهاي، شويلاشتي، خوافي، دلبري، رامسري، اصفهاني و کليمي اصفهاني همايندي وجود ندارد. در اين بررسي، سلسله مرتبه صيغگان را به دست آورده و دريافتهايم که برخي معيارها براي تعيين نمونه معيار در صورتهاي مکمل، بر زبان فارسي منطبق است و صورت هاي مکمل نيز به ميزاني اندک در تمام زبانها و گونههاي بررسي شده ديده مي شوند.