مرگ از جمله رویدادهای رازآلود بشر از آغاز آفرینش بوده است. از آن‌جا که بشر همیشه خود را با این پدیده مواجه دیده و از آن گریزان و ترسان بوده، دغدغه‌ای همیشگی برای شناختن و شناساندن آن داشته است. بررسی اندیشه مرگ از دیدگاه عطار، عارف توانمند قرن ششم هجری، توجه به این دغدغه مشترک بشری است. مرور و تأمل بر کاربردهای واژه مرگ و مترادف‌های آن در آثار عطار، نشان می‌دهد که عطار به مرگ، بینشی چند جانبه دارد و هرگز در پی محدودکردن آن به معنایی خاص برنیامده؛ بلکه به فراخور موقعیت، هربار به یکی از معانی و جوانب آن پرداخته است؛ از این رو با توسعه در معنای مرگ، دو نوع مرگ را مطرح می‌کند: مرگ طبیعی و مرگ ارادی (عارفانه عاشقانه). برجسته‌ترین معنایی که عطار در آثار خویش برای مرگ آورده است، معنای اخیر است که در مقابل آن علاوه بر جسم و جان، بهشت نیز رنگ می‌بازد و حجاب راه به حساب می‌آید. از سوی دیگر، وی مرگ را امری همگانی و یکسان برای تمام موجودات عالم هستی می‌داند و همین به رخ کشیدن حادثه‌ای است که همواره بر آدمی فاتح و غالب است و مانند سدّی عظیم و حادثه‌ای گریزناپذیر در برابر خواسته‌های بی‌پایان آدمی رخ می‌نماید. از این رو بشر نه تنها نمی‌تواند هیچ تدبیری در مواجهه با آن بیندیشد؛ بلکه حتی هیچ علم و آگاهی نیز در این باره ندارد و تنها راه درمان این درد، تسلیم و خموشی است. از طرف دیگر؛ دنیا کاروان‌سرایی است که بشر مدتی محدود در آن زندگی می‌کند و سپس آن را در اختیار دیگران قرار می‌دهد. پس بشر باید بیدار بماند و آماده شنیدن آوای درای کاروان باشد.

منابع مشابه بیشتر ...

62b9bccf142cf.jpg

نقد فلسفه یا تحقیق در آراء و عقاید فلاسفه

غلامحسین آهنی

این کتاب خواننده را از طرز اندیشه حکمای اسلامی درباره جسم و جوهر و عرض و صورت و آسمان و زمین و فرشتگان جان و خرد که زبرسوی این جهانند آگاه می سازد. و حقیقت مبدا و معاد و حشر و نشر و بعث و میزان و صراط و دوزخ و بهشت و جز آن را آشکار می کند و پایه عقاید را بر اساس استوار می نهد و ره پروردگار گیتی و دادار جهان را بر پویندگان آسان می سازد. نگارنده در این نقد جز دوره مباحث فلسفی از آغاز هستی تا روز رستاخیز که ویژه دیگر کتب فلسفی است پژوهشهای دانایان درباره مراحل پس از مرگ را گرد آورد. و در هر بحثی تا حدود توانایی از افکار شعرای عالیقدر که بدانها استناد توان کرد مایه گرفت؛ و سره آنرا با ذکر مآخذ دست داد.

61095c96ba093.jpg

عین القضات همدانی عارف و مجاهد بزرگ اوایل قرن ششم هجری

حسن دانشفر

عین‌القضات همدانی با نام کامل عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه ایرانی بود. او به زبان‌های فارسی، عربی و زبان پارسی میانه آشنایی داشت و در عین حال در عرفان و تصوف در بالاترین جایگاه قرار داشته‌ است. او در شهر همدان در یک خانوادهٔ شافعی مذهب متولد گردید و در خدمت پدرش ابوبکر محمد ابن علی علوم، معارف و عرفان و طریق علوم قضا را فرا گرفت و خود نیز به درجهٔ افتاء و منصب قاضی همدان رسید. چندی بعد در خراسان، به محضر درس استادانی مانند عمر خیام و ابو عبدالله محمد بن حمویه جوینی راه یافت و بهرهٔ علمی و معنوی بسیار گرفت و در کلام و حکمت، تصوف و عرفان و ادب پارسی و عربی به درجات عالی رسید. انقلاب روحی عین‌القضات تا حدودی شبیه به انقلاب روحی امام محمد غزالی است. هر دو در علوم ظاهری تبحر پیدا کرده بودند و هر دو به تصوف روی آوردند. پس از قریب یک سال از انقلاب روحی او، این بار احمد غزالی برادر کوچکتر ابوحامد، که هنوز در قید حیات بود به یاریش شتافت و از او دستگیری کرد. قاضی همدانی از آن پس در طریق وصول و عالم کشف و شهود قدم نهاد و به مطالعهٔ آثار و تألیفات احمد غزالی پرداخت. بدین ترتیب، دو برادر غزالی هر یک از جهتی بزرگترین تأثیر را در زندگی علمی و روحی عین‌القضات بخشیدند، و یکی در علوم ظاهری (من‌جمله کلام و فلسفه و حتی تصوّف و عرفانی که در کتاب‌ها بیان شده) و دیگری در علوم ذوقی راهنمای او گشتند. سبب اختلاف او با حکومت ترکان و مسائل سیاسی اجتماعی آن روز این بود که قاضی همدانی یک ایرانی میهن‌پرست بود. در زمان او زادگاهش جایگزین غاصبان جایگاه علویان، و پایتخت سلجوقیان بود. حکومت ترکان تازه از راه رسیده که از طرف دارالخلافهٔ بغداد حمایت می‌شدند، برای او در حکم بیگانگان بودند. عین‌القضات همدانی در ابراز میهن‌دوستی و عشق به زادگاهش مطالبی بس زیبا در نخستین اوراق دفاعیات خود آورده‌است. در بغداد مشابهٔ همدان به مرگ محکوم گردید. قاضی را به همدان عودت دادند تا حکم در زادگاهش اجرا شود. حکم در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری اجرا شد.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

560ec5670397a.PNG

ترس از مرگ در آثار عطار

محبوبه جباره ناصرو

ترس از مرگ دلایل گوناگونی دارد؛ زیرا مرگ امری مجهول است که هیچ کس نه آن را شناخته و نه تجربه کرده است. مرگ تنها چیزی است که انسان‌ها را با هم برابر و یکسان می‌کند و برای هیچ کسی استثنا قائل نمی‌شود. انسان‌ها از مرگ می‌ترسند؛ زیرا به جهان آخرت اعتقاد دارند و در آنجا باید نتیجه اعمالشان را ببینند. چون انسان‌ها زندگی جاوید را با دنیای زودگذر معامله کرده‌اند و در آنجا توشه‌ای ندارند، ناگزیر از مرگ می‌ترسند. انسان از مرگ می‌ترسد؛ زیرا تنها می‌میرد. اگر در اینجا افراد زیادی اطراف او را گرفته بودند، هنگام مرگ تنهاست و باید به تنهایی رخت از این جهان بربندد. در این میان سست‌بودن ایمان، کم‌بودن زاد و توشه، درازی راه و ناتوانی انسان از رویارویی با خداوند خود، بر این ترس و نگرانی می‌افزاید. اما از دیدگاه عطار راهی برای غلبه بر این ترس وجود دارد و آن، توجه به این نکته است که زندگی این جهان به منظور آمادگی برای آن جهان است و معنا و ارزش آن در همین است. نگرش عطار به مرگ با انسان‌های عادی متفاوت است؛ مرگ برای مُحب حق بیشتر جان فشانی عاشقانه است؛ پلی است که معشوق را به عاشق می‌رساند. در این پژوهش تمام آثار عطار از این دیدگاه بررسی شده است.

پژوهش‌ها/پژوهش‌های عرفانی پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران
مقاله