ترس از مرگ دلایل گوناگونی دارد؛ زیرا مرگ امری مجهول است که هیچ کس نه آن را شناخته و نه تجربه کرده است. مرگ تنها چیزی است که انسانها را با هم برابر و یکسان میکند و برای هیچ کسی استثنا قائل نمیشود. انسانها از مرگ میترسند؛ زیرا به جهان آخرت اعتقاد دارند و در آنجا باید نتیجه اعمالشان را ببینند. چون انسانها زندگی جاوید را با دنیای زودگذر معامله کردهاند و در آنجا توشهای ندارند، ناگزیر از مرگ میترسند. انسان از مرگ میترسد؛ زیرا تنها میمیرد. اگر در اینجا افراد زیادی اطراف او را گرفته بودند، هنگام مرگ تنهاست و باید به تنهایی رخت از این جهان بربندد. در این میان سستبودن ایمان، کمبودن زاد و توشه، درازی راه و ناتوانی انسان از رویارویی با خداوند خود، بر این ترس و نگرانی میافزاید. اما از دیدگاه عطار راهی برای غلبه بر این ترس وجود دارد و آن، توجه به این نکته است که زندگی این جهان به منظور آمادگی برای آن جهان است و معنا و ارزش آن در همین است. نگرش عطار به مرگ با انسانهای عادی متفاوت است؛ مرگ برای مُحب حق بیشتر جان فشانی عاشقانه است؛ پلی است که معشوق را به عاشق میرساند. در این پژوهش تمام آثار عطار از این دیدگاه بررسی شده است.
عینالقضات همدانی با نام کامل عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه ایرانی بود. او به زبانهای فارسی، عربی و زبان پارسی میانه آشنایی داشت و در عین حال در عرفان و تصوف در بالاترین جایگاه قرار داشته است. او در شهر همدان در یک خانوادهٔ شافعی مذهب متولد گردید و در خدمت پدرش ابوبکر محمد ابن علی علوم، معارف و عرفان و طریق علوم قضا را فرا گرفت و خود نیز به درجهٔ افتاء و منصب قاضی همدان رسید. چندی بعد در خراسان، به محضر درس استادانی مانند عمر خیام و ابو عبدالله محمد بن حمویه جوینی راه یافت و بهرهٔ علمی و معنوی بسیار گرفت و در کلام و حکمت، تصوف و عرفان و ادب پارسی و عربی به درجات عالی رسید. انقلاب روحی عینالقضات تا حدودی شبیه به انقلاب روحی امام محمد غزالی است. هر دو در علوم ظاهری تبحر پیدا کرده بودند و هر دو به تصوف روی آوردند. پس از قریب یک سال از انقلاب روحی او، این بار احمد غزالی برادر کوچکتر ابوحامد، که هنوز در قید حیات بود به یاریش شتافت و از او دستگیری کرد. قاضی همدانی از آن پس در طریق وصول و عالم کشف و شهود قدم نهاد و به مطالعهٔ آثار و تألیفات احمد غزالی پرداخت. بدین ترتیب، دو برادر غزالی هر یک از جهتی بزرگترین تأثیر را در زندگی علمی و روحی عینالقضات بخشیدند، و یکی در علوم ظاهری (منجمله کلام و فلسفه و حتی تصوّف و عرفانی که در کتابها بیان شده) و دیگری در علوم ذوقی راهنمای او گشتند. سبب اختلاف او با حکومت ترکان و مسائل سیاسی اجتماعی آن روز این بود که قاضی همدانی یک ایرانی میهنپرست بود. در زمان او زادگاهش جایگزین غاصبان جایگاه علویان، و پایتخت سلجوقیان بود. حکومت ترکان تازه از راه رسیده که از طرف دارالخلافهٔ بغداد حمایت میشدند، برای او در حکم بیگانگان بودند. عینالقضات همدانی در ابراز میهندوستی و عشق به زادگاهش مطالبی بس زیبا در نخستین اوراق دفاعیات خود آوردهاست. در بغداد مشابهٔ همدان به مرگ محکوم گردید. قاضی را به همدان عودت دادند تا حکم در زادگاهش اجرا شود. حکم در ششم جمادیالثانی سال ۵۲۵ هجری اجرا شد.
حاج ملا نظرعلی طالقانی (1203-1267 شمسی) از چهرههای شاخص حوزه حکمی تهران، حکيم، متکلم، فقيه، عارف و مولفی توانا بود. کاشف الاسرار بی شک از ارزشمندترین آثار طالقانی و حاوی چکیده مطالبی است که مولف از محضر عارف بزرگ، حاج میرزا محمد اسماعیل خان احمد دولابی کسب نموده است. ملا نظرعلی طالقانی به سبب جامعیت علمی و عرفانی خویش، توانسته است در هر بحث کاشف الاسرار، طرحی ارائه سازد که در برگیرنده مشرب های کلامی، فلسفی، عرفانی و منطبق بر مضامین آیات و احادیث باشد. کتاب حاضر اولین مجلد این اثر است که اساسی ترین موضوعات شناخت جهان بینی عرفانی شیعه و سلوک الی االله به شیوه اهل محبّت و جذبه را دربر می گیرد. مقدمه مولف، اصول دین در بیان مقدمات لازمه، اصول دین در بیان خداشناسی، پیغمبرشناسی، امامت، ظهور قائم (ع) و رجعت، معاد و شناخت قیامت و عالم آخرت و رساله متمم در اصول دین مطالب این جلد را تشکیل می دهند. این کتاب در سال 1373 توسط انتشارات رسا در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
مرگ از جمله رویدادهای رازآلود بشر از آغاز آفرینش بوده است. از آنجا که بشر همیشه خود را با این پدیده مواجه دیده و از آن گریزان و ترسان بوده، دغدغهای همیشگی برای شناختن و شناساندن آن داشته است. بررسی اندیشه مرگ از دیدگاه عطار، عارف توانمند قرن ششم هجری، توجه به این دغدغه مشترک بشری است. مرور و تأمل بر کاربردهای واژه مرگ و مترادفهای آن در آثار عطار، نشان میدهد که عطار به مرگ، بینشی چند جانبه دارد و هرگز در پی محدودکردن آن به معنایی خاص برنیامده؛ بلکه به فراخور موقعیت، هربار به یکی از معانی و جوانب آن پرداخته است؛ از این رو با توسعه در معنای مرگ، دو نوع مرگ را مطرح میکند: مرگ طبیعی و مرگ ارادی (عارفانه عاشقانه). برجستهترین معنایی که عطار در آثار خویش برای مرگ آورده است، معنای اخیر است که در مقابل آن علاوه بر جسم و جان، بهشت نیز رنگ میبازد و حجاب راه به حساب میآید. از سوی دیگر، وی مرگ را امری همگانی و یکسان برای تمام موجودات عالم هستی میداند و همین به رخ کشیدن حادثهای است که همواره بر آدمی فاتح و غالب است و مانند سدّی عظیم و حادثهای گریزناپذیر در برابر خواستههای بیپایان آدمی رخ مینماید. از این رو بشر نه تنها نمیتواند هیچ تدبیری در مواجهه با آن بیندیشد؛ بلکه حتی هیچ علم و آگاهی نیز در این باره ندارد و تنها راه درمان این درد، تسلیم و خموشی است. از طرف دیگر؛ دنیا کاروانسرایی است که بشر مدتی محدود در آن زندگی میکند و سپس آن را در اختیار دیگران قرار میدهد. پس بشر باید بیدار بماند و آماده شنیدن آوای درای کاروان باشد.
از آنجا که حسيني هروي پرسشگر سؤالات مشهور مطرح در گلشن راز، خود عارفي واقف به مسايل و مباني عرفاني بوده بررسي غرض يا اهداف او از ارسال اين سؤالات از سويي و مقايسه ميان معتقدات وي با ديدگاههاي شبستري از سوي ديگر ميتواند راهنماي ما به نکاتي مهم در شناخت هماننديها و تفاوتهاي دو نظام عرفاني «محبتمحور» و «معرفتمدار» به شرح ذيل باشد: الف) هماننديها: از جمله 1. اعتراف به عجز عقل در وصول به حقيقت برتر؛ 2. تأکيد بر شهود و اشراق به عنوان راه اساسي شناخت؛ 3. همانندي عالم صغير و کبير؛ 4. طرح انسان به عنوان خليفه الهي؛ 5. تأکيد بر وحدت و فنا و بقا؛ 6. پرهيز از حلول و اتحاد و .... . ب) تفاوتها: 1. طرح قلب در مقابل عقل در قبال طرح عشق در مقابل عقل؛ 2. تأکيد بيشتر بر معارف نظري يا عرفان عملي؛ 3. ديدگاه وجودي در برابر ديدگاه شهودي؛ 4. نظرگاه همهاويي در برابر همهاويي و ... .