عرفي شيرازي (متوفاي 999) از شاعران دوره آغازين شکلگيري سبک عصر صفوي (سبک هندي) است. عرفي در شيراز به دنيا آمد و در جواني به هندوستان سفر کرد. تذکره نويسان عصر صفوي براي مهاجرت او به هند، دلايل گوناگوني ذکر کردهاند. عرفي از نظر زماني در دورهاي ميزيست که شعر فارسي در حال دگرگوني سبکي بود. ميراث شاعران ممتاز فارسي نظير فردوسي، نظامي، خاقاني، سعدي و حافظ با ظهور شاعراني مثل وحشي بافقي و بابافغاني شيرازي، دستخوش تحولات فراواني شد. عرفي شيرازي از يک سو در دوره افول قصيدهگويي سنتي و از سوي ديگر در آغاز پيدايي غزل موسوم به سبک هندي قرار داشت. بر اساس نظريه سبک هندي غزل از لحاظ درونمايه، حاصل ضرب آگاهي در منطق شعري است و غايت کارکرد يک غزل ممتاز در اين سبک، اعجاب آفريني در شنونده است. مباني سنتي غزل که با سعدي و حافظ انسجام تاريخي يافته بود، در دوره عرفي و کمي قبل از او (در زمان بابافغاني شيرازي) در هم شکست و پايههاي غزلي نو بر اساس نظريه فوق، ريخته شد. عرفي در سرآغاز اين انقلاب ادبي قرار داشت. او آگاهي شاعرانه را با منطق هنري خود درآميخت و طرحي ديگر از سخن درافکند. شاعران برجسته سبک عصر صفوي از عرفي به عنوان استاد شعر و پيشکسوت در فن غزل ياد کرده اند. بس است عرفي هم داستان من صائب به نغمه سنجي مرغ سحر چه کار مرا (صائب) کيفيت عرفي طلب از طينت غالب جام دگران باده شيراز ندارد (غالب دهلوي) از لحاظ مضمون و فرم، شاعران سبک عصر صفوي از شعر عرفي تاثير فراوان گرفتهاند. در اين مقاله به چگونگي و ميزان اين تاثيرگذاري توجه شده و مقايسهاي ضمني بين شعر عرفي و شاعران ادوار بعدي صورت گرفته است.
نویسنده در این کتاب درصدد آن است تا اثبات کند که «تجدد انقلابی یا انقلاب ادبی» به معنای حقیقی خود غیر از آن است که برخی را مقصود است. مباحث این کتاب به این قرار است: تجدد ادبی به معنای حقیقی و واقعی، شرایط تجدد ادبی به معنای واقعی، شعر و ادبای انقلابی واقعی، بیان آنکه انقلاب ادبی اختیاری نیست، تجدد ادبی به عقیده متجددین کنونی و طرفداران تجدد، تاریخ و علت ظهور این عقیده و باعث شیوع آن، شرایط تجدد ادبی بدین معنی، مقایسه آثار شعرای انقلابی حقیقی با آثار شعرای انقلابی کنونی و مجازی.
ادبیات چین در مجموع ادبیاتی اشرافی و وزین است، از به کار بردن لحن و زبان عوام گریزان است، بیانی سنگین و متین دارد تا به حدی که برخی از منتقدان اغراق کرده و آن را زبانی مرده وصف کردهاند، اما واقع امر آن است که این زبان متین، نه زبانی مرده بلکه فقط یک زبان ادبی است. سبک این آثار سنتی با سبک و بیان عامیانه، با زبان مردم تفاوت زیاد دارد. زبان نوشتاری که زبانی فشردهتر و از نظر واژگان غنیتر است، بسیاری از ساختهای دستوری زبان گفتاری را به کار نمیگیرد. اگرچه ادبیات چین در مجموع سنت و جریانی باشکوه ولی یکنواخت مینماید اما به واقع در بطن خویش جهشها و انقلاباتی بسیار متهورانه و دور از انتظار داشته است. در این کتاب ادبیات چین از آغاز تا انقلاب ادبی بررسی شده است.
تشبيه مرکب گونهاي از تشبيه است که در آن دو هيات به يکديگر مانند ميشوند. مشبه به در اين تشبيه، بيش از يک جزء و تصوير حاصل از تشبيه، مرکب است. در تشبيه مرکب، عناصر متعددي از مشبه به مورد نظر شاعر هستند که ضمن ترکيب با يکديگر به صورت يک «کل واحد» به مشبه پيوند ميخورند. در خصوص تشبيه مرکب گفتهاند: تشبيهي است که ميتوان تصوير حاصل از آن را به صورت يک تابلو نقاشي درآورد. اين تشبيه در روند تطور هنري خود از سبک خراساني عبور کرده و سرانجام به شکلي بسيار فشرده، در شعر سبک عراقي و هندي جلوه کرده است. فرخي سيستاني و منوچهري دامغاني از شاعران طراز اول سبک خراساني هستند که در ديوانشان تشبيه و مخصوصا تشبيه مرکب جايگاه خاصي در زمينه تصويرگري و تخييل دارد. در ديوان فرخي سيستاني تشبيه، بيشتر زمينههاي اشرافي و سپاهي دارد و نيز متضمن مدح ممدوح و وصف عناصر درباري است، اما در شعر منوچهري که شاعري طبيعتگرا و اهل توصيفات پيچيده از طبيعت است، تشبيه مرکب در خدمت توصيف و خلق تصاوير طبيعي قرار گرفته و از اين نظر وي هنرمندانهتر با اين ابزار صورخيال برخورد کرده است. ساختارهاي خاصي از نظر تعدد ابياتي که در آنها تشبيه مرکب آمده در ديوان هر دو شاعر به چشم ميخورد که اولين نمونههاي اسلوب معادله و تشبيه تمثيل از آن دست هستند. در اين تحقيق به بررسي و تحليل ساختارهاي سه بيتي، دو بيتي و تک بيتي متضمن تشبيه مرکب در ديوان اين دو شاعر پرداختهايم.
اخلاقالاشراف عبید زاکانی با سایر آثار او هم در روش طنزپردازی و هم در زمینهها و مضامین طنز متفاوت است. در این رساله، عبید با استفاده از نقیضهسازی از سخن شاعران و نویسندگان پیشین، به توصیف وضعیت طبقات مختلف اجتماع خصوصاً طبقات فرادست جامعه میپردازد و با توجه به انحطاط اخلاق و مرگ فضیلتها، به طریق کنایه و تهکّم، اخلاق را مایه تباهی و بیاخلاقی را مایه سعادت میداند. باژگونگی مفاهیم و مسلّمات دینی و اخلاقی و نیز اصرار عبید بر فضاسازیهای هزلآمیز از اجتماع عصر خود، نشان از موقعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران در عصر او دارد. انحطاط اخلاق در قرن هفتم و هشتم، علیرغم نگارش کتابهای اخلاقی، از زمینههای فساد اجتماع و سیاست ایلخانان بودهاست. نگاه هجوآمیز عبید به آثار بزرگانی چون فردوسی، نظامی و سعدی، طنز تلخ اخلاقالاشراف را به مجموعهای از ارجاعات به متون گذشته تبدیل کردهاست. این ارجاعات نه تنها در اثبات پیامها و حکمتهای مندرج در شعر و نثر پیشینیان، بلکه با کنایههای تلخ به اهل روزگار، بیاعتنایی آنان را به حکمت و دین و اخلاق باز مینمایاند. در این تحقیق برای نشاندادن شگردهای طنز عبید در اخلاقالاشراف به تحلیل سبکی و بررسی این متن با رویکردی توصیفی و ساختاری میپردازیم.