در ادب پارسی، برای بیان مضامین غنایی و عاشقانه، علاوه برقالب غزل استفاده از مثنوی نیز رواج دارد. در پایان قرن ششم هجری، نظامی گنجوی نظم داستانهای بزمی و غنایی رابه حد اعلای کمال رسانید. با تحلیل ساختاری میتوان به تناسب هنری و ظرافتهای کلام نظامی پیبرد. تجزیه و تحلیل اجزا و عناصر سازنده متن داستان، زمینه شناخت بیشتر آن را فراهم آورده، نقاط قوت و ضعف آن را مینمایاند. درجستارحاضر به تحلیل ساختاری طرح دو منظومه غنایی معروف نظامی: «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» پرداختهایم. سپس الگوی داستانی این دو منظومه رسم گردیده و برای الگوی داستانی شرقی، نموداری پیشنهاد شده است. این بررسی نشان میدهد که این دو منظومه علی رغم تطبیق ساختارشان با ساختار داستانهای کلاسیک غربی (هرمی شکل)، در واقع ساختار اپیزودیک و متقارن دارند که از مظاهر ساختار شرقی است، این دو منظومه از الگوی داستانی «گزینش ـ سیر و سفر ـ بازگشت و روایت» پیروی میکنند. همچنین ساختارآنها، بیش ازآنکه داستانی باشد، معنایی است.
کعبه جان که از دیدگاه نقد ادبی به تحلیل مخزن الاسرار نظامی پرداخته نخستین گام در راه چنین پژوهش گسترده دامن و نخستین دفتر از مجموعه ای است که به یاری خداوند با عنوان نقد ادب فارسی انتشار خواهد یافت. اگرچه هر نقدی با ضریبی از تعصب و جانبداری همراه است، اما نگارنده کوشیده است تا دلبستگی های او به "داستانسرای بزرگ گنجه" او را از حقیقت جویی و نقد راستین باز ندارد و بدون شک نقد راستین آثار بزرگان ادب (یعنی اشاره به هر جنبه استواری و زیبایی و کاستیهای احتمالی آن آثار) چیزی از عظمت نام و مقام صاحبان آثار نخواهد کاست، عظمتی که گذشت اعصار و قرون مهر تایید بر آن زده است.
اين اثر كه براى نخستينبار در سال 1370 خورشيدى منتشر شده است، مجموعه تحليلها و تفسيرهاى نويسنده پيرامون مناجاتهاى نظامى گنجوى است. نظامى در آغازِ برخى منظومههاى خود، به مناجات با حق تعالى پرداخته است. مىتوان گفت: تنها در يك مورد است كه هيچ فردى، حتى فيلسوف و شاعر و هنرمند، براى بيان مقاصد خود، دشوارى ندارد، و آن هم نيايش است. در نيايش، آدمى با خدايى روبروست كه به خوبى مىتواند مقاصد و نيتهاى خود را به خوبى بيان كند، و در عين حال، اين اطمينان را دارد كه مخاطب، مقاصد و نيتهاى او را درمىيابد. در نيايش، فرد هر چيزى را در دل بيان مىكند، و ميان خود و خداى خويش، هيچ حجابى نمىبيند. در نيايشهاى نظامى، انديشه و شخصيت نظامى آشكار مىشود. نحوة سخن گفتن او با خداوند، و مضمونهايى كه در توصيف حضرت حق به كار مىبَرَد، از جمله حكمتهاى عميقِ اين شاعرِ بزرگ است. در كتاب حاضر، محمدتقى جعفرى بر آن نبوده تا همة مطالب و مضامينِ عميقِ نظامى را از لابلاى اشعار او استخراج و تحليل كند، چرا كه بايد اثرى چند برابر اين كتاب مىنگاشت. او براى آن كه گوشهاى از انديشههاى عميق و الهىِ نظامى را نشان دهد، به تحليل بعضى از نيايشها بسنده كرده، و در لابلاى فصلهاى گوناگونِ اثرِ حاضر، مضامين و مفاهيم بسيار والايى از آن حكيم فرزانه بيان كرده است. رسالت شعر و شاعرى، اصولِ كلىِ حاكم بر مناجاتها، حكمت، عرفان و اخلاق، از جمله مباحثى است كه نويسنده به تحليل آنها پرداخته، و چنين مىتوان دريافت كه نظامى تنها يك شاعر نيست، بلكه جزو حكماى بزرگ به شمار مىرود. اين اثر، با وجود حجم اندك آن، نكات مهمى را در شناختِ تفكرِ نظامى بيان مىكند كه براى دانشپژوهان ارزش بسيارى دارد.
سبکشناسان در تحلیل آثار ادبی جنبههای زبانی، ادبی و محتوایی را بررسی میکنند. آثار طنز را نیز میتوان در همین حوزهها بررسی کرد؛ با این تفاوت که در حوزه ادبی، علاوه بر شگردهای بلاغی، باید از تکنیکهای خنده در این نوع آثار نیز بحث کرد. صابری، به عقیده بسیاری از صاحبنظران طنز معاصر، نویسندهای صاحب سبک است. سبک خاص او بخصوص در ستون «دو کلمه حرف حساب» روزنامه اطلاعات به خوبی مشخص است. در مقاله حاضر، «دو کلمه حرف حساب»های کیومرث صابری (گل آقا) از لحاظ شگردهای طنزساز، بویژه نوآوریهای او در این حوزه بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که سه ویژگی عمده: تنوع شگردهای طنزآفرین، ابداع شگردها و تلفیق شگردهای طنزساز، سبب میشود طنزهای صابری جذابیت خاصی داشته باشد.
تراژدي، در ميان انواع ادبي، تاثيرگذاري بيشتري در ذهن مخاطب دارد و باعث ميشود مخاطب حوادث را عينيتر و زندهتر احساس کند و دريابد و گاه خود را با قهرمان تراژدي مقايسه کند. در تاريخ ادب فارسي اين نوع ادبي کمتر مورد توجه شاعران و نويسندگان قرار گرفته است. در تاريخ جهانگشاي جويني ساختار روايي حوادث و ويژگي شخصيت سلطان محمد خوارزمشاه و سرانجام کار او به گونهاي است که بسياري از نشانههاي نوع ادبي تراژدي را ميتوان در آن سنجيد و بررسي کرد. در پژوهش حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي کوشش ميشود ساختار تراژيک داستانهاي تاريخ جهانگشا با تاکيد بر جلد اول بررسي و تحليل شود. يافتههاي پژوهش نشان ميدهد که جويني اگرچه تاريخ را گزارش ميکند و نوشته تاريخي هرچند با تراژدي، که جنبه نمايشي و داستاني دارد، از منظر روش و غايت متفاوت است، تاريخ جهانگشا را نميتوان صرفا اثري تاريخي قلمداد کرد. در تاريخ جهانگشا نشانههايي است که با تراژدي مطابقت دارد. اين تطابق از حيث ساختار (ازجمله کيفيت نگارش داستانها از لحاظ آغاز و انجام روايت)، تاثيرگذاري تراژيک، ويژگيهاي شخصيتي سلطان محمد خوارزمشاه (که بر بنياد روايت جويني، کاملا خصوصيات قهرمان تراژدي را داراست)، و هم چنين آرايش کلام و فخامت زبان، در اين اثر قابليت بررسي دارد. با چنين رويکردي تاريخ جهانگشا را، به مثابه متني برجسته و اثري تراژيک، ميتوان خواند و تاويل و گزارش کرد.