نوشتن تذکره شعرا در حوزه رواج و گسترش زبان فارسی، بیش از همه در فرارودان و هند، سابقه و روایی دارد. پس از تألیف لبابالالباب، وقفه طولانی در نوشتن تذکره روی داد و در قرن نهم فقط تذکرهالشعرای دولتشاه نوشته شد، اما از اواخر قرن دهم تذکرهنویسی به ویژه در هند رونق گرفت؛ در آنجا به دلیل وجود حکومتهای ایرانی، محیط مناسبی برای حضور شاعران و نویسندگان فارسیزبان فراهم آمده بود. یکی از تذکرههای مهم که در این دوره تألیف یافت، مجمعالفضلای محمد عارف بخارایی است که متأسفانه تاکنون تحقیق بایستهای درباره احوال مؤلف و کتابش انجام نگرفته است و اکثر محققان صرفاً به نقل سخنان عبدالحی حبیبی و علیرضا نقوی پرداختهاند و چیزی بر آنها نیفزودهاند. یکی از دلایل گمنامی مجمعالفضلا و مؤلفش، کمیابی نسخههای آن است. از این تذکره تنها دو نسخه شناختهشده وجود دارد؛ یکی در دانشگاه پنجاب لاهور و دیگری در دانشگاه تهران. در این مقاله کوشش میشود تا ضمن تحلیل و نقد تحقیقات پیشین درباره تذکره مجمعالفضلا، این تذکره بر اساس نسخه موجود در دانشگاه تهران، بررسی و معرفی شود.
کتابی که از نظر خوانندگان می گذرد مجموعه آثار گرانبهاییست که در طی قرنها در منقبت نابغه بزرگ بشریت علی (ع) گفته شده و مدتها وقت صرف آن گردیده تا از میان اوراق فرسوده کتابها اخراج و بعد از تطبیق و مقایسه با نسخ دیگر به این صورت در آمده است. اشعار این مجموعه از 110 گوینده انتخاب و بر هریک شرح حال کوتاهی افزوده شده عموما متعلق به کسانی است که از عهد صفویه به بعد در ایران ظهور کرده اند به دلیل آنکه مذهب تشیع تا روزگار سلطنت صفویه در ایران رسمیت نداشت و خواه و ناخواه شاعرانی که پیش از آن عهد می زیسته و به مذهب تشیع علاقه نشان می دادند به علت عدم آزادی از ساختن اشعار مذهبی خودداری کرده و اگر احیانا گوینده دست به چنین کاری میزد ناگریز از مدح خلفای دیگر بود چنانکه در یکی از قصائد سعدی این نکته کاملا آشکار است. پس در حقیقت ساختن اشعار مذهبی از عهد صفویه در ایران رواج یافت و ناگزیر مجموعه حاضر حاوی آثاریست که از آن عهد تا به امروز به وجود آمده است
کتاب بزم ادب سرشار از بدیهه، پند و لبخند، طنز و لطایف ادبی تذکره شرح حال و نمونه آثار قریب نهصد تن شعرای متقدم ایران و شعرای معاصر اصفهان همراه با بخشی از اشعار نامی از مولف و سراینده آن مرتضی هادوی فرد متخلص به نامی که در سال 1373 توسط انتشارات نامی چاپ شده است
در اين مقاله، زمينهها و نمودهاي رمانتيسم در آثار داستاني محمد بهمن بيگي بررسي شده است. با وقوع تحولات اجتماعي و سياسي در ايران و آشنايي ايرانيان با ادب و فرهنگ اروپايي، در اواخر دوره مشروطه و دوران پهلوي، زمينه براي رواج آثار رمانتيک غربي و ترجمههاي آن در ميان ايرانيان فراهم شد. بهمن بيگي از يک سو تحت تاثير فضاي سياسي و اجتماعي حاکم بر جامعه، از ديگر سو بر اثر ويژگيهاي شخصيتي، تجانس روحي، نوع زندگي در ميان ايل، گرفتاريهاي دوران تبعيد و دوري از خانواده، در نوشتههاي خود به مکتب رمانتيسم گرايش يافت؛ اما از جنبههاي افراطي رمانتيسم پرهيخت و با تلطيف ويژگيهاي آن، آثاري دلانگيز و دلنشين، که در مرز ميان حقيقت و خيال هستند، به وجود آورد. جنبههاي تخيلي و حقيقتنمايي آثار او، چنان در هم آميختهاند که تمييز آنها بسي دشوار است.
نامهنگاري منظوم و منثور در زبان فارسي قدمت ديرينه دارد، اما نامههاي اداري معمولا به نثر نوشته ميشدند. يکي از گونههاي مکاتبات اداري، استشهادنويسي بود که اکنون نيز مرسوم است. در استشهاد، گروهي از بزرگان و مسوولان و معتمدان و معاريف شهر و کشور، در تاييد يا تکذيب امري گواهي مينوشتند. در کتابهاي تاريخ و جنگها و آثار نويسندگان زبان فارسي، نمونههاي فراواني از مکاتبات رسمي و غير رسمي و اداري و دوستانه آورده شده است، اما نگارنده تاکنون در ميان آثار کهن، استشهادي که گواهيهاي گواهان نيز در پاي نامه باشد، نديده است، جز اين استشهاد که علاوه بر داشتن گواهيهاي شهود، منظوم نيز هست و در قالب مثنوي سروده شده است و 124 بيت دارد. مجموع ابيات اين نامه با احتساب گواهيها به 248 بيت ميرسد. ارکان اصلي آن به عنوان يک نامه اداري و رسمي که به وزير وقت نوشته شده است، عبارتند از عنوان، مقدمه، اصل پيام، اختتام و امضاء.