آميختگي هنر و عرفان در دامن فرهنگ و تمدن ايراني اسلامي از مباحث مهمي است که حتي بدون فهم آن، فرهنگ ايراني اسلامي توصيفناپذير است. فرهنگ و جهانبيني حاکم بر جامعه ايران به هنر نيز مثل بسياري از مقولات ديگر، رنگ قداست بخشيده و از اين جهت آن را ديوار به ديوار و حتي همسان با آميزهها و تعاليم عرفاني قرار داده است. پژوهش حاضر ضمن مطالعه ميزان اين تاثير، نيز به مدد شناخت واژگاني و اتيمولوژي هنر و عرفان در ادبيات فارسي، که مهمترين پهنه تجلي اين مقولات است، در پي بيان اين فرضيه است که هنر در اين فرهنگ بدرستي چيزي از جنس عواطف ديني و عرفاني است و از مباني زيباييشناسي غرب جداست. يکي از مهمترين اشتراکات بنيادين در هنر و عرفان ايراني اسلامي که آن را از مبانيِ هنر غربي جدا ميسازد، همانا شان معرفتشناسانه آن است، لذا در ادامه جهت تبيين اين امر، همسانيهاي اين دو مقوله در نحوه کسب معرفت و استشعار به آن مورد بررسي قرار گرفته است.
فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی نخستین مجلد از مجموعه ی فرهنگ های اصطلاحات علوم و معارف اسلامی است که در حوزه ی علوم عقلی شامل: عرفان، فلسفه، کلام، اخلاق و منطق و در حوزه ی علوم نقلی شامل: فقه، اصول فقه، تفسیر و علوم قرآنی، رجال، درایه و ادبیات عرب است. این فرهنگ به منظور فراهم آوردن بستر مناسب برای ارائه ی ترجمه های دقیق و رسا و با اسلوب سنگین ادبی از آثار جاویدان عرفان اسلامی تهیه گردیده و اولین قدم مهم در این زمینه به شمار می آید. کتاب حاضر عمده ی اصطلاحات عرفانی را در بر دارد و مدخل ها و معادل های آن ها به دقت گزینش شده و در تهیه آن از بسیاری از پر ارج ترین ترجمه های دهه های اخیر استفاده شده است. راقم این سطور یقین دارد که فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامی کمک بزرگی برای مترجمان ایرانی خواهد بود و سهم بسزایی در بهتر برگردانیدن گنجینه های معرفت فارسی به جهان خارج خواهد داشت و وسیله ای ارزنده خواهد بود برای تبدیل کردن زبان انگلیسی به یک زبان اسلامی؛ یعنی زبانی که در آن معارف و ارزش های اسلامی، که در قلب آن عرفان قرار گرفته، به سهولت قابل بیان است؛ علاوه بر این، کمک خواهد کرد تا مترجمان از تشتت و پراکندگی در برگرداندن متون عرفانی رهایی یابند.
«اصطلاحات الصوفیه» که به قلم «ابوالقاسم عبدالرزاق ابن ابی الفضایل جمالالدین کاشانی» از عرفای بزرگ قرن هفتم هجری به نگارش در آمده دربردانده شرح اصطلاحات عرفان به زبان عربی است. کتاب حاضر، با هدف بررسی شالوده و مبانی عرفان عبدالرزاق کاشانی در اصطلاحات الصوفیه به نگارش در آمده و مشتمل بر ترجمه فارسی کتاب، به همراه شرح و تفسیر اصطلاحات عرفانی مندرج در آن، در بیست و هفت باب است.
در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامي، به واسطه تعدد و تنوع نظامها و مکاتبشناختي، زبانهاي گوناگوني مجال ظهور يافته است. به نظر ميرسد زبان عرفاني تفاوتي فاحش و ماهوي با زبان ساير حوزههاي معرفتي دارد. آگاهي نسبت به اين امر کم و بيش در آثار گذشتگان وجود داشته است، به صورتي که آن را «زبان اهل راز» خواندهاند. اما امروزه توجه به رمز و رازهاي اين زبان بر اساس پيشرفتهاي معرفت بشري در شاخههاي گوناگوني چون فلسفه زبان، زبانشناسي و... امري ضروري و اجتنابناپذير است. محور عمده اين نوشتار وابستگي زبان به شرايط تجربي هر زندگي و نوع نگاه به هستي است که رنگ و بوي ويژه خود را به زبان ميبخشد و زبان عالم و عابد و عارف را از هم جدا ميسازد. تجربه جهان با حواس باطني، گسستن از عقل و قوه نطق و اراده، برخورد عاطفي با هستي و زندگي در زمان حال، شاخصههاي زيست عرفاني است که لاجرم نشانهشناسي زبان عرفاني، رابطه لفظ و معنا در زبان عرفاني و معنيشناسي زبان عرفاني را از لوني ديگر ميسازد.
در عصر جهانيشدن، فناوري اطلاعات و هجوم شتابناک علوم و تجارب که روزگار رقابت تنگاتنگ جوامع بشري است، يگانه راه حضور مستمر و موثر در صحنه جهاني، ارتقا کيفيت نظام آموزشي است؛ به گونهاي که اين امر در دهههاي اخير، به مهمترين دغدغه کارشناسان مسايل تعليم و تربيت در کشورهاي توسعه يافته بدل شده است. به باور کارشناسان، بدون ارايه طرحهاي جديد براي تغيير در وظايف و عملکرد نظام آموزشي و دگرگوني محتوا و روشها، نميتوان نسل حاضر را براي زندگي در جامعه متحول و در حال تغيير امروز و فردا تربيت کرد. اين دستاورد مهم فکري در کشور ما نيز مسووليتهاي تازهاي را بر دوش متوليان امر آموزش ميگذارد و بر ضرورت تجديدنظر در برنامههاي نظام آموزشي تاکيد ميورزد. «زبان و ادبيات فارسي» به عنوان پيشينه مندترين رشته دانشگاهي در دانشگاههاي ايران به طريق اولي، نيازمند چنين بازنگريهايي است. سنجش ميزان انطباقپذيري اصول فعلي آموزشي در اين رشته، با معيارهاي علمي و استاندارد همچون پرورش تفکر انتقادي، يادگيري معنادار، زندگي محوري و بسياري ديگر از موازين دخيل در روشهاي کارآمد آموزشي، از اهداف مقاله حاضر است.