بيژن نجدي به عنوان داستان‌نويس معاصر كمتر شناخته شده است، بااين حال داستان‌هاي او همواره از عمقي قابل ملاحظه برخوردار بوده و شايسته بررسي است. داستان «گياهي در قرنطينه» در لابه لاي عبارات شاعرانه با ايجاد موقعيتي استثنايي، بستري مناسب براي مطالعه رابطه بين گذشته و حال فراهم مي‌آورد. فهم ساختار و چرايي چنين رابطه‌اي، موضوع اصلي اين مقاله را تشكيل مي‌دهد. در اين مقاله با استفاده از نظريات هگل، فوكو و هاچين پيرامون رويكرد تاريخي و بهره‌گيري از روش تحليل گرينبلت و مونتروز، حوادث و شخصيت‌هاي داستان، ابتدا در بافت تاريخي و فرهنگي جامعه‌اي كه نجدي در آن مي‌زيست قرار مي‌گيرند و سپس نقش فعال تاريخ در بافت داستان تحليل مي‌شود. نتيجه اين تحليل نشان می‌دهد كه آنچه موجب ايجاد اختلال در زندگي شخصيت اصلي «گياهي در قرنطينه» مي‌شود، حضور فعال گذشته ناخوشايند نسل وي است. چنين خوانشي، تاريخ را عاملي فعال در زمان حال معرفي و تداوم آن را گريزناپذير ترسيم مي‌كند.

منابع مشابه بیشتر ...

58e51e4c3e7a4.PNG

این چنین پر سایه و برگ

بیژن نجدی

نام شمس لنگرودی با نام زنده‌یاد بیژن نجدی پیوندی ناگسستنی دارد و برای همیشه گره خورده است؛ چرا که آنها دو دوست بودند از یک دیار و با عشقی واحد: ادبیات. زنده‌یاد نجدی، همان شاعر و نویسنده بزرگی است که از مجموعه داستان ماندگار «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»، داستان «سپرده به زمین» را با این کلمات به شمس لنگرودی تقدیم کرده است: قصه «سپرده به زمین» با احترام به مهتابی و خاکستر و بانو با فروتنی به شمس لنگرودی، شاعر و محقق و داستان‌نویس تقدیم می‌شود. اکنون با سیمای نجدی منتقد روبه‌رو می‌شویم که به نقد مجموعه شعر «قصیده لبخند چاک چاک» از شمس لنگرودی پرداخته است. این شاعر و داستان‌نویس فقید، نقد خود را در 14 صفحه و بر روی برگ‌های دفتر مشق نوشته بوده، اما متاسفانه صفحات 7، 12 و 13 از این نقد گم شده است که بخش‌های مفقود را با عبارت [افتادگی دارد] در متن مشخص کرده‌ایم. به جزآن، هر چه هست عین متن زنده‌یاد نجدی است.

58a40f33a9b7b.PNG

نقد: «سپرده به زمین»، «افول یوزپلنگان»

احمد ابومحبوب

اگر یک روایت را به کوچک‌ترین واحد‌های اطلاعاتی‌اش تقسیم کنیم، آنهایی را که روی سطح روایت، کارکردی و اساسی هستند، «هسته» می‌نامیم و واحدهایی را که چنین نیستند و اکثریت را نیز تشکیل می‌دهند. «کاتالیزور» یا «فروگشا» می‌خوانیم. برای درک کافی از یک داستان، باید روی زنجیره روایت، این دو دسته واحد را تشخیص دهیم. «هسته» محور اصلی داستان یا روایت است که یا به طور استعاری و یا به طور مجازی بر معنا دلالت دارد. نقش فروگشاها، گسترش و پیشبرد و بسط روایت است و در عین نقش دلالت‌گر خود، می‌توانند بدون تغییر دادن اصل داستان، در یک خلاصه فشرده، حذف گردند.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

57f67c270805e.PNG

بررسي كاركرد راوي در رمان همه چيز فرو مي‌پاشد اثر چينوا آچبه از منظر روايت‌شناسي پسااستعماري

احد مهروند

تصوير ارايه شده از سرزمين‌هاي تحت سلطه در نوشته‌هاي نويسندگان غربي،‏ همواره نظرورزانه و يك جانبه بوده است. در اين راستا،‏ ارائه تصويري صحيح از اين سرزمين‌ها براي باز پس گيري عزت از دست رفته بوميان،‏ از اهداف ادبيات پسااستعماري است. رمان همه چيز فرو مي‌پاشد اثر چينوآچبه تلاشي در اين زمينه است. مقاله حاضر،‏ با معرفي روايت‌شناسي پسااستعماري كه به پيوند عناصر روايت و مفاهيم پسا استعماري توجه دارد،‏ به بررسي رابطه زاويه ديد با استعمارزدايي در اين رمان مي‌پردازد. براي اين منظور،‏ اين جستار با استمداد از روايت‌شناسي ژرارد ژنت كه در آن زاويه ديد به دو بخش كانون ديد و راوي تقسيم‌بندي مي‌شود،‏ نشان مي‌دهد چگونه آچبه توانمندي‌هاي راوي برون داستاني را همچون وثوق بالا،‏ تسلط بر اثر و ... در خدمت هدف خود قرار مي‌دهد. به عبارت ديگر،‏ انتخاب اين راوي موقعيت‌هايي را براي تحقق هدف نويسنده در اختيار وي قرار مي‌دهد كه با انتخاب راوي ديگري ممكن نمي‌شد.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی پژوهش‌ها/پژوهش در ادبیات داستانی
مقاله
574b5d42de8ff.PNG

بررسي جنبه‌هاي پسااستعماري نمايشنامه جزئيات اثر سوزان گلاسپل

احد مهروند

پژوهش حاضر، خوانشي مبتني بر نظريه‌هاي پسااستعماري و استعمارزدايي از نمايشنامه جزئيات اثر سوزان گلاسپل است. اين نمايشنامه، همواره با خوانشي فمينيستي مورد بررسي قرار گرفته است. كاربرد نظريه‌هاي پسااستعماري در اين اثر، چالش برانگيز و مورد مناقشه است؛ چرا كه نه موضوع نمايشنامه، نه مكان و نه شخصيت‌ها هيچ كدام مصداق بارزي از ادبيات استعماري به شمار نمي‌روند. اين مقاله، بر آن است اثبات كند، علي رغم تفاوت‌هاي مطالعات فمينيستي با پسااستعماري، مي‌توان با در نظر گرفتن نقاط مشترك بين آنها، از نظريه‌هاي پسا استعماري، مانند جمع ناشناس آلبر ممي، سلب انسانيت امه فرنان ديويد سزر، نزاكت حيله‌گر هومي بابا، نظريه خشونت فانون و ميمون دلالت‌گر گيتـس بهـره برد، طوري كه نه تنها با خوانش‌هاي فمينستي نمايشنامه، در تعارض نباشد بلكه حتي جنبه‌هاي پنهان اثر را به خواننده به وضوح آشكار كند. همچنين، اين پژوهش از نظريه كوه يخي همينگوي بهره برده است تا اهميت جزئيات را در نمايشنامه ياد شده اثبات كند.

هنر/متون نمایشی/نمایشنامه خارجی پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی
مقاله