شعر «نشیدالارض والخلود» سروده منیر مزید شاعر معاصر فلسطینی ساکن کشور رومانی، در سی بند تنظیم شده و شاعر توانسته است هدف خود، یعنی حماسه پایداری و مقاومت مردم فلسطین را در هالهای از بلیغترین صور خیال بیان کند. این تحقیق به منظور بررسی بلاغت هنری این شعر و ارتباط آن با عنصر پایداری انجام شده است. به همین منظور صور بیانی شعر را استخراج میکند و دلایل بلاغی آنها را نشان میدهد و شیوه آن، مطالعه موردی ـ کتابخانهای و توصیفی با استفاده از روش آمارگیری و ارایه نتایج در قالب جدول و نمودار است. سؤال اصلی تحقیق آن است که دامنه گسترش صور خیال در این شعر چگونه است و کدام عنصر خیال در تبیین پایداری مردم نسبت به سایر صور بیانی برتری دارد. نتایج این تحقیق عبارت است از:1. این شعر بیشترین تصویرهای ادبی را دارد. 2. شاعر، فاصله زیباشناسی را کاملا در شعر رعایت کرده است. 3. کاربرد تصویرها در این شعر به خوبی بر مخاطب تاثیر میگذارد. 4. تأکید شاعر در کاربرد تصویرهای بلیغ است. 5. تأکید شاعر در بیان جاندارانگاری تصاویر است. 6. تأکید شاعر بر ارایه تصاویر بر پایه همانندی است. 7. عنصر برتر خیال در بیان پایداری مردم فلسطین، استعاره بالکنایه گسترده است.
این کتاب گرچه به صورت مستقیم درصدد بررسی روانشناسی و جامعهشناسی شعر نیست؛ اما در کنار بحث نوگرایی شعر، به سیر تحولات آن، از سالهای قبل از اسلام تا اواخر قرن بیستم میپردازد و آن را در دو بعد قالب و محتوا مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد؛ ضمن آنکه در ادامه بحث و توضیح هر یک از دورههای سیاسی ـ ادبی، به تعدادی از شاعران برجسته آن عهد نیز اشاره میکند. گفتنی است نوگرایی مورد بحث در این کتاب، تنها به سیر تحولات شعر میپردازد و از ورود به مباحث و موضوعات نثر، به طور کلی خودداری نموده است.
شاید بتوان محمود درویش را بزرگترین شاعر فلسطین دانست؛ چراکه شعرهای او نهتنها در ادبیات معاصر عرب از اعتبار فزونی برخوردار است، بلکه به وسیله برگردان بیشتر شعرهایش به زبانهای دیگر، در اروپا نیز بنام گشته است. شعر محمود درویش، نبض تپنده ادبیات معاصر فلسطین که هرگز پیوند انسانی خود را از زادگاه، زیستگاه و مادر میهن نگسست و افزوده بر پایداریهای تحسینبرانگیز، بر گستره جهان نفسانی خویش افزود. شاعری که میان فریادهای امتناع، پژواک گلولهها و آوای حزنآلود پناهندگان نشو و نما یافت و به هیچ روی امید آزادی را به محاق فراموشی نسپرد. این کتاب دربرگیرنده ترجمه دفتری از اشعار او با نام «آخر شب» است که چهار شعر نیز از دفتر دیگر او موسوم به «گنجشکها در الجلیل میمیرند» ترجمه شده است.
تفسير خواجه عبدالله انصاري، از آثار گرانبهاي اوست كه تاكنون متن كامل آن پيدا نيست و جز به ياري بعضي مأخذ، به قسمتي از مطالب آن نميتوان دست يافت. مهمترين اثري كه بخشي از مباحث آن را در خود محفوظ داشته؛ تفسير كشفالاسرار و عدهالابرار ابوالفضل رشيدالدين ميبدي عارف و مفسر بزرگ اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است. اين مقاله، بررسي اجمالي است در باب آنچه در تفسير ميبدي به نام خواجه عبدالله انصاري آمده يا بگونهاي نقل شده است كه خواننده انتساب آن را به خواجه يقين خواهد كرد. اين بررسي نشان ميدهد كه ابوالفضل ميبدي مقدار ناچيز از تفسير خواجه عبدالله انصاري را در بخش عرفاني كتاب خود، (نوبت سوم) كشفالاسرار، آورده است. ميبدي، تفسير خواجه عبدالله انصاري را، كتاب شيخالاسلام انصاري در تفسير قرآن ميخواند. بنابراين به نظر ميرسد اين كتاب نام و عنواني خاص نداشته و به همان عنوان تفسير خواجه عبدالله انصاري معروف بوده است. مطابق نظر ابوالفضل ميبدي و با عنايت به ديگر آثار خواجه عبدالله انصاري، ميتوان دريافت كه كلام خواجه در تفسير نيز در نهايت ايجاز بوده است و از سوي ديگر، گفتههاي منقول از خواجه در تفسير كشفالاسرار، بعضي بطور كامل و بعضي بصورت جزئي تكرار شدهاند كه خود از حجم مقدرا بازمانده تفسير خواجه ميكاهد. منقولات کشف الاسرار،نشان ازصد ميدان و منازل السائرين خواجه دارد و به روش پير هرات ،که طريقت و حقيقت را با رعايت کامل اصول شريعت مي خواهد، متناسب است.
ایرانیان باستان و سپس اشکانیان و ساسانیان، به تصنیف و نگهداری افسانههایی پرداختند که در زبان عربی سابقه نداشت و اعراب پس از ترجمه این آثار به زبان خود، داستانهای دیگری نیز به همان گونه ساختند. این مقاله، در دو بخش به شرح چند افسانه، که در دورههای نخستین، از فارسی به عربی رفته است میپردازد: بخش اول، افسانههای عمومی که مسائل عام مردمی را، اعم از آیین و تمدن مطرح میکنند و تاریخ مشخصی ندارند؛ مانند «هزار افسان»، «کلیله و دمنه»، «مزدک نامه» و «بلوهر و بوذاسف» و بخش دوم، افسانههای تاریخی که موضوع آنها سرگذشت یکی از بزرگان تاریخ و یا ذکر وقایع تاریخی به صورت داستان است؛ مانند «بهرام چوبین»، «شهربراز و پرویز»، «رستم و اسفندیار»، «انوشیروان»، «بهرام و نرسی» و «دارا و بت زرین». این افسانهها، یکی از عناصر موثر در بلوغ تمدن مشترک پارسیان و اعراب بودهاند.