مسئله اصلي در اين جستار، طرز برخورد سه شاعر معاصر با سنت فرهنگي مردانه است. در ابتدا تفاوت ذهنيت شاعران كلاسيك با شاعران عصر مشروطه نسبت به فرهنگ مردانه مرور خواهد شد. سپس موضوع را در شعر پروين اعتصامي، سيمين بهبهاني و فروغ فرخزاد به عنوان نماينده سه طرز برخورد شاعران معاصر با سنت مذكور بررسي خواهيم كرد. دليل انتخاب اين سه شاعر آن است كه مسير تحول پديده فرهنگي مذكور را در شعر معاصر ميتوان در سرودههاي آنها پيگيري كرد. پروين اعتصامي نماينده شاعراني است كه هر چند رويكرد اعتراضي را در پيش گرفتهاند اما هرگز موفق نشدهاند از حصار پولادين سنت قدمي فراتر نهند، طرز برخورد آنها را به طور قراردادي «معترضانه» ميناميم. بهبهاني نماينده آن دسته از شاعران است كه از نگرش سنتي فاصله گرفته و رويكرد «اصلاحطلبانه» را در پيش گرفتهاند. پس از اينها نوبت به فروغ فرخزاد ميرسد. او نماينده شاعراني است كه به «اعتراض» و «اصلاح» بسنده نكردهاند و رويكردي «عصيانگرانه» و سنتشكنانه را در پيش گرفتهاند.
یکی از بهترین روشهایی که تا امروز در جهان برای بیان احساسات، اعتراضات و بیان موضوعات دیگر خلق شده «شعر» است. دنیای شعر دنیای لطیف، ساده و دوستداشتنی است. حرفی که با عروض خاصی بر دل مینشیند. ادبیات معاصر ایران در دل تاریخ خود نویسندگان و شاعران پرآوازه زیادی داشته است که هرکدام از آنها سبک و طبع متفاوتی داشتهاند. «سیمین بهبهانی» شاعر نامدار ایرانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» از شاعران و نویسندگانی که در دوره او میزیستهاند، نوشته است. این کتاب شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست. کتابی که اگرچه تنها یک کتاب است اما خواننده را با چندین کتاب و چندین نویسنده آشنا میکند. در این اثر گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی افراد همچون «منوچهر آتشی»، «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی»، «پگاه احمدی»، «مهدی اخوان ثالث»، «پروین اعتصامی»، «قیصر امین پور»، «گلی ترقی»، «صادق چوبک»، «سهراب سپهری»، «همایون شجریان»، «شیرین عبادی»، «فروغ فرخزاد»، «فریدون مشیری» و «عباس معروفی» را در قالب خاطرات، دریافتها و برداشتهای شاعرانه شرح داده شده است. وی در ابتدای این مجموعه با لحنی شاعرانه به برخی خردهها در باب شعر خود پاسخ میگوید و طی آن, به این موضوعات اشاره میکند : زمان و شعر, انسجام در شعر امروز و شعر سنتی, ارزش طنین واژهها, ارزش تشکل واژهها, زبان شاعر, تصویر, شعر کم تصویر و تصویر کنایی. سیمین بهبهانی علاوه بر اینکه در شاعری استاد بود، در نثرنویسی و خاطرهگویی نیز تبحری ویژه داشت. او هم شعر اجتماعی میسرود و هم شاعری اجتماعی و پر حشر و نشر بود. او در این کتاب گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی شعرا و نویسندگان معاصر را ـ بعضا در قالب خاطرات و دریافتهای شاعرانه ـ به دست میدهد. سیمین بهبهانی درباره این کتاب مینویسد: «بیشترینه نوشتههایم در این مجموعه، حاصل دقت در آثار و احوال یاران و عزیزان و شناخت رفتار و گفتار ایشان بوده و به خاطره همنشینی با آنان در آمیخته، و کمتر فصلی است که از این گونه حال و حکایت بیبهره مانده باشد. اسلوب نگارش یادگزارهها گاه ساده است و گاه پیرایهمند: نظر به موقعیت و احوال خودم، از هر دو شیوه بهره گرفتهام. این حقیقت را هم هیچگاه فراموش نکردهام که هر هنرمند، در آنچه میآفریند، بازتابی از چند و چون روان و ضمیر خویش دارد. از اینروست که ضمن اندیشیدن درباره هر اثر، به خلق و خوی آفریندهاش هم توجه داشتهام.... ...آتشی هیچگاه با تهران، با آدابورسوم ساختگیش، با خندهها و تعارفهای مصلحتیش، با زندگی ی «بی تنور» و «بیبوی نان گرم» انس کامل نگرفته است. در این شعر، اما، یکباره بدگمانی و بیزاری به گونهی حیلهگری پلید، که عمری «مصراع آخرینش را در تیررس نشسته است»، چهره مینمایاند. گویا انگیزهی گریز از تهران، تهرانی که بهترین سالهای جوانی او را مصروف خودکرده است، با همین شعر در او بیدارمیشود، گرچه پیش از این هم این انگیزه، گیج و گم، در پاری از شعرهای پیشینش رخ مینموده است. باز هم یادآور میشوم: آتشی خود به من گفته است که شأن شعر را فراتر از پرداختن به حوادث روزمره و جزئی میداند. اگر در شعرش به دنبال نشانههایی از این قبیل بگردی، هرقدر هم که دوستت بدارد، روی ترش میکند و به نفی و انکار میکوشد؛ باشد. اختلاف من و آتشی همین جاست. من به ملموسترین حوادثی که با سرنوشت وطنم، هموطنم، جهانم و کل کرهی ارض بستگی دارد میاندیشم و آتشی به چیزی فراتر از اینها که از حیطهی تصور من بیرون است. داستان رایجترین و بزرگترین گرفتاری ی کشور ما با طنزی عجیب در این شعر مطرح میشود. ایجاز به حدی ست که گویی شعر فقط با علائم کلیدی پیش میرود: چشم شیشه بی، کلاه شاپو، حضور شکاک کشتی، وجود سامسونیت پرتخیل مشکوک، شکستن ایمان و چند واژهی دیگر طرح کلی داستان را میریزد و دنبالهاش را باید خودت در ذهنت کامل کنی و سرانجام ریش بندر و آن تیزهای بیآزرم. اگر باید خواننده را در لذت ساخت و پرداخت شعر سهیم کنی، اینگونه باید باشد، نه آنکه باد به دستش بدهی و بگویی بباف.اگر آتشی بار دیگر بگوید که من به مسائل جزئی بیاعتنا هستم، این شعر را پیش رویش میگذارم. اين تاریخ ماست. بازگوی علت فقر و بینوایی ی ملت ماست. تأسفی ست برحقی که «بیگانه» از ما پایمال میکند و خیانتی که «خویش» بر ما روا میدارد؛ و اگر از غفلت بیدار نشویم، وای بر ما! آتشی بیگمان شاعری ست که روی به اعتلا دارد و هرگز راه نشیب نپیموده است. مقایسهی شعرهای نخستین و فرجامین این کتاب گواه همین مدعاست. پرکار است و در میان کارهایش، متعالی فراوان است و متوسط نیز. گاه به اطناب میگراید، اما آنجا که به ایجاز میپیوندد محشر میکند: خانهات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم. ستارهی کوچکی در کلمه یی بگذار و به آسمانم روانه کن.
شاید بعضی ها تصور نمایند که آثار بجای مانده فرهنگی از ادوار مختلف و زمانهای متفاوت فقط مربوط به مردان بوده و زنان هیچگونه نقشی در آفرینش ادب و فرهنگ نداشته اند در صورتیکه زنان زیادی در این جهان پهناور آفرینندگان آثار بزرگی شده اند. وقتی در آثار و احوال بانوان شاعره این کشور شعر و ادب پرور مطالعه می نمائیم و بزرگانی چون رابعه، مهستی و پروین اعتصامی را مانند ستارگان درخشانی در آسمان ادبیات کشور مشاهده می کنیم بر خود می بالیم که در کنار مردان نام آور میدان شعر و ادب بودند زنانیکه کم از مردان نبوده و مایه مباهات و افتخار این سرزمین بوده اند. صاحب لباب الالباب وقتی از رابعه قزداری سخن به میان میآورد گوید: رابعه اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بغایت ماهر...
با وجود برخی کتابها و مقالاتی که درباره شعر و اندیشه سنایی به رشته تحریر درآمده، همچنان جای خالی کتاب که کلیات اندیشه سنایی را به گونهای دقیق و مبتنی بر یک تحقیق علمی برای ادبدوستان تبیین نماید، بهروشنی مشاهده میشود. این در حالیا ست که سنایی نهتنها اولین شاعری است که مضامین مربوط به عرفان عابدان را به طور گسترده وارد شعر فارسی کرد، بلکه افزون بر آن در واردکردن عرفان عاشقانه به ساحت شعر فارسی نیز فضل تقدم از آن اوست. نگارنده در این کتاب ابتدا فهرست موضوعی آثار سنایی را تهیه کرده و سپس بر اساس آن به شرح و بسط اندیشههای او بر اساس یک استقرای تام پرداخته است. در پایان کتاب نیز گزیدهای از حدیقة الحقیقة سنایی آورده شده است.
تقسيمبندي انواع براي بسياري از مباحث ادبي لازم است. نگارش تاريخ ادبي با رويکردها و روشهاي نوين، بدون مشخص کردن انواع اصلي ممکن نيست؛ چنانکه در بسياري از شاخههاي نقد ادبي و تحليل محتوا نيز موضوعيت دارد. موضوع اصلي مقاله دقيقا در همين نقطه شکل ميگيرد: طراحي الگويي براي طبقهبندي انواع ادبي فارسي در دوره کلاسيک. مجموعه آثار در دو شاخه شعر و نثر جاي گرفته است. «شاخه شعر» کلاسيک فارسي را ميتوان در سه نوع اصلي طبقهبندي کرد: حماسي، غنايي و تعليمي ـ القايي. هر سه نوع در مقاله باز تعريف، و زير شاخههاي هر کدام نيز بر اساس مصاديق ادبيات فارسي تعيين و تعريف شده است. «شاخه نوشتارهاي منثور» فارسي شامل آثار ادبي، شبه ادبي و غير ادبي ميشود. آنچه براي ما موضوعيت دارد، نوشتارهاي ادبي و شبه ادبي است. در مقاله پس از تعريف هر کدام از اينها، نوشتارهاي ادبي در قالب دو نوع («روايتمدار» و «نوشتارهاي ادبي غيرروايي») گنجانده شده است. تعريف و تعيين مصداقهاي هر کدام از اينها به همراه مجموعه زيرشاخههاي آنها در دوره کلاسيک، بخش ديگري از مطالب مقاله را تشکيل ميدهد.