در این مقاله، ساختار جملات مرکب زبان فارسی بر پایه نظریه «دستورِ نقش و ارجاع» بررسی میشود. این نظریه را، در سال 1997، رابرت دی. ون ولین و رندی جی. لاپولا مطرح کردند و، در سال 2005، ون ولین نسخه نهایی آن را ارائه داد. دستور حاضر سه نوع رابطه را با عنوان «همپایگی»، «ناهمپایگی» و «هموابستگی» بین جملات مرکب مطرح میسازد و سه سطحِ اولیه پیوند را «بند»، «کانون»، و «هسته» میداند. سه نوع رابطه احتمالی بین «واحدها» برقرار است. بنابراین، از ترکیب سطوحِ اولیه پیوند و روابط احتمالی، نُه رابطه در «دستور همگانی» این نظریه قابل تصور است؛ که الزاماً تمامیِ آنها در همه زبانها یافت نمیشود. در این مقاله، جملات مرکب زبان فارسی را تحت دو رابطه کلیِ همپایگی و ناهمپایگی بررسی نموده و دو نوع رابطه را برای همپایگی و نُه رابطه را برای ناهمپایگی معتبر دانستهایم؛ که با ارائه مثالها و نمودارهایی تبیین شدهاند. مزیت تحلیلهای زبانیِ این دستور نسبت به سایر نظریههای دستوری را میتوان توجهِ همزمان به سه سطح «نحوی»، «معنایی»، «کاربردشناختی» دانست. امری که در نظریههای دستوری دیگر مستلزم پژوهشهای جداگانهای است.
این کتاب حاوی عمده آراء چامسکی درباره دستور زبان است. این کتاب از روی اثر پیشین او به نام «ساخت منطقی نظریه زبانشناسی» گرتهبرداری شده و نخستین اثر عمده چامسکی است که انتشار یافته است. فهم این کتاب مستلزم آشنایی با مبادی و مفاهیم بنیادی و اصطلاحات خاص زبانشناسی همگانی است. «ساختهای نحوی» در مجموعه اثری نسبتاً غیرفنی است؛ با این وجود خصلت فنی فصلهایی از آن بهاندازهای است که احیاناً فهم و درک تفصیلی مطالب آنها به مداقه و تأمل بیشتری نیاز دارد؛ ولی مراد چامسکی از ذکر و اقامه شواهد و دلایل که به عرضه دعویهای او جنبه فنی بخشیده، اثبات آراء زبانشناسی وی و توجیه برتری دستور زبان گشتاری است.
این جستار به بررسی ارتباط متقابل ساخت اطلاع و ترتیب سازههای جمله براساس نظریه دستوری نقش و ارجاع و به ویژه نظریه ساخت اطلاع لمبرکت میپردازد. ابتدا، با استفاده از نظریه ساخت کانون لمبرکت، به معرفی انواع ساخت کانون در زبان فارسی و نحوه تظاهر آنها خواهیم پرداخت. هدف اصلی این نوشتار تعیین ارتباط ساخت اطلاع و ساخت نحوی در زبان فارسی است. با مطالعه و بررسی ترتیب سازههای جملههای ساده لازم و متعدی، که تحت انواع کانون قرار دارند، به دنبال یافتن تأثیر متقابل ساخت نحوی و ساخت اطلاع خواهیم بود.
یکی از انواع انسجام واژگانی، باهم آییها هستند که به عنوان صورتهای زبانی از مهمترین مشخصههای هر زبان به شمار میروند و با واژهشناسی و معناشناسی ارتباط ناگسستنی دارند. بررسی باهم آییها در آثار شاعران و نویسندگان پهنه ادب فارسی، امری قابل توجه است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی خمسه نظامی از منظر باهم آییها است. یافتههای این تحقیق نشان میدهدکه باهم آییها درخمسه نظامی بر سه نوع هستند: باهم آییهایی که در آنها میان واژههای هم آیند، روابط مفهومی وجود دارد. انواع این روابط مفهومی عبارتاند از: ترادف معنایی، تضاد و تقابل و شمول معنایی. نوع دیگر، باهم آییهایی هستند که از ترکیب اسم و صفت به وجود میآیند و در آخر، باهم آییهای تلمیحی میباشند که خود بر دو قسم هستند: باهم آییهای ملهَم از قرآن و باهم آییهای اساطیری. بررسی با هم آییها در خمسه نظامی میتواند گامی در راستای شناخت بیش ازپیش زبان این شاعر نامیِ قرون پنجم و ششم هجری به شمار رود. این مطلب میتواند تأییدی بر انسجام، استواری و پختگی زبان نظامی درنظر گرفته شود.
کلمات بر پیشبرد هرچه بهتر گفتگو تأثیر میگذارند. اهمیت نشانههای بازخوردی در زمان فقدان آنها فهمیده میشود. اگر نشانههای بازخوردی نابهجا بهکار رود، در روند گفتگو اختلال ایجاد میکند، پس چشم پوشیدن از آنها در تحلیل گفتگوها باعث نادیده گرفتن بخش مهمی از تعاملات روزانه میشود. در این مقاله این نشانهها از نظر صورت، معنا، درجه تأثیر و خصوصیات زبرزنجیری مؤثر در معنا مورد بررسی قرار میگیرند.