صنعت التفات يكي از مهمترين صنايع ادبي به شمار ميرود و كاربرد وسيعي در متون ادبي زبانهاي مختلف دارد. كاربرد اين صنعت در قرآن مجيد كه يكي از برجستهترين متون ادبي زبان عربي به شمار ميرود، چنان گسترده و متنوع است كه بلاغيون عرب در تعريف و ارائه نمونههايش، بيشتر به آيات اين كتاب الهي استناد میكنند. مطالعه آثار بلاغي زبان عربي نشان ميدهد نخست اينكه معناي صنعت التفات در بلاغت عربي بسيار فرا تر از معناي اصلي آن در بلاغت فارسي و غربي، يعني تغيير در خطاب است، دوم اينكه ادب پژوهان و به ويژه بلاغيون عرب درباره چيستي التفات و نمونههاي آن اتفاق نظر ندارند و سوم اينكه تعاريف اين نويسندگان از صنعت التفات معمولاً با نمونههايي كه از آن ارائه ميكنند همخواني ندارد. نگارندگان مقاله حاضر براي تحقق هدف خود، يعني گونهشناسي كاربرد صنعت التفات در قرآن كريم، تعريف علم المعاني از التفات، يعني «خروج از آنچه به طور طبيعي مورد انتظار است» را مبنا قرار دادهاند و با استفاده از مولفههاي اصلي كنش گفتاري، به بررسي گونهها و اشكال مختلف كاربرد اين صنعت در قرآن كريم پرداختهاند و با ذكر نمونههاي متعدد نشان ميدهند كه اين صنعت چگونه و به چه شيوههايي بر هر سه مولفه گفته، گفتهپرداز و گفته شنو تاثير ميگذارد.
در این مقاله به بررسی و تحلیل تداخل زمانی افعال در متون نظم و نثر قدیم فارسی و دلایل و کارکردهای علمی آن پرداخته شده است. مطابقت زمانی افعال در توالی جملات در یک متن، قاعدهای است که معمولا رعایت میشود، اما در متون روایی و داستانی امروزی گاهی از این توالی زمانی به دلایل روایی عدول میشود و گمان بر این است که این خصلت متون داستانی امروزی است، در حالی که در متون کهن نیز این ابتکار در تداخل زمانی به چشم میخورد و کارکردی خاص دارد که شایسته توضیح و توجیه علمی است؛ چراکه دستوریان و مصححان کمتر بدان توجه کردهاند و برخی مصححان ناگزیر از اصلاحهای ناروا بودهاند. بدین منظور، ابتدا نمونههایی از تداخل زمان افعال در متون نظم و نثر قدیم فارسی ـ که در آنها برخلاف زبان معیار امروز دو فعل ناهمزمان یا دو وجه گوناگون در جوار هم قرار گرفته است ـ استخراج، دستهبندی و تحلیلنحوی ـ معنایی شده است. سپس در توجیه مقبولیت این ویژگی سبکشناختی به کرتهبرداری از ساختار جملههای فعلیه زبان عربی توجه شده و علت بهکارگیری این شیوه و چگونگی تأثیرگذاری آن بر مخاطب نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
دکتر سید محمود نشاط کتابی را در بیان صناعات ادبی نگاشت. فایده دانستن صنایع بیان و بدیع برای شاعران در کاربرد به جا و درست از آن نهفته است و برای غیرشاعران در بهره گیری و لذت از کلام شاعرانه. دکتر نشاط در جلد اول زیب سخن یا علم بدیع فارسی، علاوه بر بیان مقدمات این علم، صنایع را به ترتیب الفبا بیان کرده و حرف الف از صناعات تا صنعت التفات را آورده است. جلد دوم نیز شامل: ادامه صنعت التفات تا حرف جیم است که مقدمه های مبسوط بدیع و اصطلاحات علوم بلاغت، نقد الشعر، انواع محسنات، صنایع نظم و نثر بدیع با امثله متعدد پارسی و عربی را نیز در بر گرفته و مابقی صنایع (از جیم به بعد) را موکول به مجلد سوم کرده است. وی در پایان، فهرست کاملی از مفاد این مجلد تهیه کرده است که شامل فهرست: صناعات و محسنات، فهرست مطالب، نامها و القاب، کتابها و رساله ها، جایها، قبایل و طوایف، جانداران، آیات قرآنی، احادیث، اشعار عربی، سالها و روزها، علائم اختصاری و اغلاط چاپی است. این کتاب توسط شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران در سال 1347 به چاپ رسید.
استعاره يکي از مهمترين موضوعات زبانشناسي شناختي است. هدف اين مقاله بررسي وجود و کيفيت استعاره مفهومي «گذر زمان به مثابه حرکت در مکان» در قصههاي کودک در گروههاي سني «الف»، «ب» و «ج»، در چارچوب معناشناسي شناختي بر اساس نظريه معاصر استعاره ليکاف است. روش پژوهش به صورت توصيفي ـ تحليلي، و جمعآوري دادهها اغلب به روش کتابخانهاي است. در اين مقاله، نتايج مطالعه شصت کتاب کودک بررسي شده است. يافتههاي مقاله به اين شرح است: 1. به نظر ميرسد کودک فارسي زبان در گروههاي سني مورد بررسي مفهوم زمان را به واسطه حرکت در مکان درک ميکند و اين نه تنها از طريق حرکت خطي در راستاي افقي و عمودي امکانپذير است، بلکه از لحاظ کيفي، جهت حرکت ميتواند متفاوت باشد. به اين معنا که حرکت ميتواند به صورت حجمي، فضا يا ظرفي را پر کند، سطحي را بپوشاند يا به شکل تغيير حالت و وضعيت خود را نشان دهد. 2. کودک فارسي زبان در گروههاي سني مورد بررسي نه تنها مفهوم زمان را به واسطه حرکت در مکان درک ميکند، بلکه عملکرد الگوي نگاشت «زمان چيز است»، «آن چيز در حرکت است» در استعاره زمان، با فرافکني هستيشناسانه به ماه و خورشيد و اشيا پيرامون کودک وابسته است و بر درک مفهوم زمان تاثير مستقيم دارد. 3. نظريه معاصر استعاره ليکاف ابزار نظري مناسبي براي بررسي ساختار مفهومي داستانهاي کودک به زبان فارسي است، البته، اين نظريه جهان شمول و فرهنگ بنياد است.
در این مقاله، از منظری نشانهشناختی و بر مبنای مکتب پساساختگرایی به ترجمه شعر نگریستهایم. توجه به بازی و سیلان نشانهها در فضای باز گفتمانِ شعر، روابط بینانشانهای و بینامتنی و وجود رمزگانهای فرهنگی درون متن شعر، رابطه ترجمه و سپهرنشانهای از مباحث مورد توجه ما در این مقاله است. ترجمه شعر همواره عرصهای بحثبرانگیز و قابل تأمل بوده و یکی از مسائلی که این کار را دشوار میکند، بازی نشانهها و حضور رمزگان فرهنگی است. بهیقین، ترجمههای تحتاللفظی توان انتقال کیفیت شعری را ندارند و در بسیاری از ترجمهها، روابط درونمتنی و بینانشانهای و حتی ماهیت نشانهها تغییر میکند. هدف ما از نگارش این مقاله آن است که نشان دهیم هنگام ترجمه شعر، برخی نشانهها حفظ میشوند، برخی به نشانههای متناسب با رمزگان فرهنگی زبان مقصد تغییر میکنند و بعضی هم محو میگردند. بدین منظور، ترجمههای کریم امامی و احمد محیط را از شعرهای شاعرانی چون سپهری، فروغ فرخزاد، شاملو و نیما یوشیج بررسی کردهایم تا نشان دهیم که بازی نشانهها ترجمه شعر را دشوار میکند. ازسویی دیگر، در روند ترجمه، مترجم پیوسته در فضایی بینافرهنگی میان فرهنگ زبان مبدأ و مقصد قرار دارد. در این فضا، رمزگانهای مشترکی وجود دارند که فضای نشانهای گستردهای را میسازند. این فضای بافتمند فرهنگی و تاریخی، همان سپهرنشانهای است. در فرایند ترجمه، از یک سپهرنشانهای به سپهرنشانهای دیگر میرویم.