نگرش صائب تبریزی به شخصیتی معروف نظیر خضر ـ علیه السلام ـ دوگانه است. صائب در برخورد با داستان خضر(ع) و در ساختن تلمیح، گاه موافق سنت ادبی عمل میکند و گاه به خلاف عرف و عادت شاعران گذشته، با خضر(ع) و عناصر داستانی او مخالفخوانی میکند. اگر شاعرانی چون خاقانی، سعدی و حافظ با انتقادی ملیح به ماجرای خضر(ع) نگریستهاند، صائب در وسعت بخشیدن به این نگرش، تلاشی جدّی کرده است. او گاه با شماتت خطاب به خضر (ع)، خود را بینیاز از عمر جاودان و آب حیات، صاحبِ ویژگیهایی می داند که حتی خضر به آنها دست نیافته است. بدیهی است که صائب برای اثبات نظریات و افکار خویش و نیز برای ترجیح روش سلوک خود حاضر است از خضر(ع) سبق ببرد و او را با وجود همه اعتباری که در عالم ادب و عرفان دارد، بیرون از دایره علایق و پسندهای خود بپندارد، این نحوه نگرش، نوعی هنجارشکنی و گریز از سنت ادبی به شمار میرود. در این مقاله، موضوعاتی دستهبندی شده که در آنها صائب تبریزی نگرش انتقادآمیز خود را متوجه ماجرای حضرت خضر(ع) کرده است.
مولف کتاب در مورد موضوع کتاب می گوید: "... شرح غزلها بیشتر بر روش شرح تطبیقی استوار است که در ایران تقریبا بدیع و کم سابقه است. یعنی سعی نگارنده بر این است که بتوانم شرحی تطبیقی با عنایت به هر سه زبان اصلی عالم اسلام عربی و ترکی و فارسی بنگارم ...
شعر بیدل، به عنوان یکی از میراثهای فرهنگی و ادبی بسیار گنجینهای از ادب و فرهنگ فارسی است که چنانکه تاریخ طولانی و بیش از هزار سالهای دارد، در طول زمان توسط شاعران و نویسندگان هر دوره با تلاشهای خود، به شکلها و سبکهای مختلفی شکل گرفته است و به پیشرفتهای فنی، عمیقتر شدن محتوا و تنوع ادبی دست یافته است. شعر بیدل به اندازه زیادی در عرصههای زبان، شعر، ادب، اندیشه و عرفان گرانبار و پر محتوا شده است. یکی از مهمترین ویژگیهای شعر بیدل، توجه به ارث و سنت شعری است که همواره شاعران گذشته مثل گوهرهای گرانبها برای نوآوران آینده مد نظر بودهاند. در این نوع شعر، اصول سنتی مورد توجه قرار گرفته و خلاقیت و آفرینش همواره در مرزهای سنت اتفاق میافتد و افزودن و آراستن به سنتها به جای شکستن آنها مورد تاکید است. یکی دیگر از ویژگیهای شعر بیدل، بار ادبی و معنایی کلمات و تداعی معانی موتیوها به حد کمال است. این نوع شعر نهتنها از مفاهیم و معانی قدیمی استفاده میکند، بلکه موارد جدیدی نیز به آن افزوده میشود و زبان آن نیز به شیوهای اجمالی و ایجازی است. برای درک صحیح شعر بیدل، خواننده باید به اندازه کافی با سنت شعر فارسی آشنا و از اصول اساسی عرفانی اسلامی آگاه باشد. در این حالت، فهم درستی از شعر او به دست میآید.
تشبيه مرکب گونهاي از تشبيه است که در آن دو هيات به يکديگر مانند ميشوند. مشبه به در اين تشبيه، بيش از يک جزء و تصوير حاصل از تشبيه، مرکب است. در تشبيه مرکب، عناصر متعددي از مشبه به مورد نظر شاعر هستند که ضمن ترکيب با يکديگر به صورت يک «کل واحد» به مشبه پيوند ميخورند. در خصوص تشبيه مرکب گفتهاند: تشبيهي است که ميتوان تصوير حاصل از آن را به صورت يک تابلو نقاشي درآورد. اين تشبيه در روند تطور هنري خود از سبک خراساني عبور کرده و سرانجام به شکلي بسيار فشرده، در شعر سبک عراقي و هندي جلوه کرده است. فرخي سيستاني و منوچهري دامغاني از شاعران طراز اول سبک خراساني هستند که در ديوانشان تشبيه و مخصوصا تشبيه مرکب جايگاه خاصي در زمينه تصويرگري و تخييل دارد. در ديوان فرخي سيستاني تشبيه، بيشتر زمينههاي اشرافي و سپاهي دارد و نيز متضمن مدح ممدوح و وصف عناصر درباري است، اما در شعر منوچهري که شاعري طبيعتگرا و اهل توصيفات پيچيده از طبيعت است، تشبيه مرکب در خدمت توصيف و خلق تصاوير طبيعي قرار گرفته و از اين نظر وي هنرمندانهتر با اين ابزار صورخيال برخورد کرده است. ساختارهاي خاصي از نظر تعدد ابياتي که در آنها تشبيه مرکب آمده در ديوان هر دو شاعر به چشم ميخورد که اولين نمونههاي اسلوب معادله و تشبيه تمثيل از آن دست هستند. در اين تحقيق به بررسي و تحليل ساختارهاي سه بيتي، دو بيتي و تک بيتي متضمن تشبيه مرکب در ديوان اين دو شاعر پرداختهايم.
اخلاقالاشراف عبید زاکانی با سایر آثار او هم در روش طنزپردازی و هم در زمینهها و مضامین طنز متفاوت است. در این رساله، عبید با استفاده از نقیضهسازی از سخن شاعران و نویسندگان پیشین، به توصیف وضعیت طبقات مختلف اجتماع خصوصاً طبقات فرادست جامعه میپردازد و با توجه به انحطاط اخلاق و مرگ فضیلتها، به طریق کنایه و تهکّم، اخلاق را مایه تباهی و بیاخلاقی را مایه سعادت میداند. باژگونگی مفاهیم و مسلّمات دینی و اخلاقی و نیز اصرار عبید بر فضاسازیهای هزلآمیز از اجتماع عصر خود، نشان از موقعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران در عصر او دارد. انحطاط اخلاق در قرن هفتم و هشتم، علیرغم نگارش کتابهای اخلاقی، از زمینههای فساد اجتماع و سیاست ایلخانان بودهاست. نگاه هجوآمیز عبید به آثار بزرگانی چون فردوسی، نظامی و سعدی، طنز تلخ اخلاقالاشراف را به مجموعهای از ارجاعات به متون گذشته تبدیل کردهاست. این ارجاعات نه تنها در اثبات پیامها و حکمتهای مندرج در شعر و نثر پیشینیان، بلکه با کنایههای تلخ به اهل روزگار، بیاعتنایی آنان را به حکمت و دین و اخلاق باز مینمایاند. در این تحقیق برای نشاندادن شگردهای طنز عبید در اخلاقالاشراف به تحلیل سبکی و بررسی این متن با رویکردی توصیفی و ساختاری میپردازیم.