هر شاعري براي آفرينش شعر خود از برخي تكنيکها و شگردها سود ميجويد. يكي از اين شگردها، رويكرد به ابداع واژه و تركيبات بديع است كه از ديد فرماليستها، فراهنجاري واژگاني ناميده ميشود. در اين شيوه، شاعر براي ايجاد رستاخيز در زنجيره كلام، واژگاني را وارد زبان شعر ميكند كه تا آن زمان وجود نداشته است. واژگان ابداعي، زماني كاركرد هنري و زيبايي شناسانه دارند كه باعث سستي و ركاكت لفظ نشده و در هم نشيني با ساير واژگان، از نوعي وحدت و انسجام نيز برخوردار باشند. شفيعي کدکني (م. سرشک) از جمله شاعران نيمايي است كه اين شگرد در اشعارش نمود بارزي يافته است. به نظر ميرسد احاطه كمنظير او بر ادبيات سنتي از سويي، تركيبپذيربودن زبان فارسي و انعطافپذيري آن از سويي ديگر، بستر لازم را براي ابداع واژگان جديد در اشعار او مهيا كردهاند. در اين پژوهش، شيوه ابداع واژگان در اشعار او مورد كندوكاو قرار گرفته و نشان داده شده كه گنجينه پربار لغات و تركيبات تازه در اشعار او مديون وسعت اطلاعات او و امكانات بيكران زبان فارسي است.
شفیعی کدکنی را باید در زمره شاعران اجتماعی دانست. او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی را بازتاب میدهد و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده مینمایاند. دلبستگی و گرایش فراوان به آیین و فرهنگ اسلامی و بهویژه خراسان در اشعار او نمایان است. این دفتر شعر از استاد شفیعی کدکنی در شهر پرینستون (نیوجرزی، ایالات متحده آمریکا) در فاصله تابستان 1975 تا 1977 سروده شده است، البته به غیر از شعر «هویت جاری».
شعر و شخصیت شفیعی کدکنی را میتوان از زوایای متعدد و مختلف مورد بررسی و پژوهش قرار داد؛ چه او محل اجتماع نقیضین است؛ از یکسو در حوزه شعر صاحب سبک و از فرارویان و از سوی دیگر در گستره نقد و تحقیق صاحب کرسی و از بارعان. به همین سبب استاد عبدالحسین زرینکوب خطاب به وی مینویسد: «حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین، در شعر و شاعری هم پایهای عالی احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم». این کتاب نیمنگاهی دارد به شخصیت شفیعی؛ یعنی هنر شاعری وی که شامل دو بخش نقدها و گزینه اشعار است. بخش نخست دربرگیرنده اکثر نقدهایی است که طی چهار دهه از پربارترین دهههای شعر نو ـ یعنی دهه چهل تا هفتاد ـ بر سرودههای سرشک نوشته شده است.
استاد محمدرضا شفيعي کدکني، محقق، منتقد و پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي، از شاعران موفق و صاحب سبک نسل دوم شعر نيمايي به حساب ميآيد. او تاکنون با انتشار 12 دفتر شعري که در قالب دو مجموعه آيينهاي براي صداها و هزاره دوم آهوي کوهي به چاپ رسانده، برگي از دفتر قطور شعر معاصر را به خود اختصاص داده است. اين پژوهش ميزان اثرپذيري اشعار شفيعي را از آثار قدما مورد بررسي قرار داده است. برخي از منتقدان معتقدند که شفيعي بيشتر شعرساز ماهري است تا يک شاعر، چراکه اشعار او از مضامين، ترکيبات، واژگان و صورخيال تکراري و قدمايي پر است. يافتههاي تحقيق بيانگر اين واقعيت است که هرچند رگههاي ژرفي از سرودههاي بزرگاني چون حافظ، مولانا، سعدي، رودکي و ... و نيز نشانههايي از شعر شاعران معاصر همانند اخوان ثالث، شاملو و ... در اشعار او ديده ميشود، اما خلاقيت شفيعي در اين بين نقشي مضاعف عمل کرده، چنان که او را از ورطه تقليد صرف رهانيده است و اين انتقاد جز در مواردي نادر بر قامت اشعار او راست نميآيد.
متناقضنما يا پارادوكس در شعر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه معنا باعث آشناييزدايي و برجستگي كلام ميشود. اين شگرد ادبي از ديرباز مورد توجه شاعران بوده است؛ در شعر معاصر، به تبع پيشينه آن در ادبيات كلاسيك فارسي و نيز با آشنايي و توجه به ادبيات غرب، مورد استقبال شاعران معاصر قرار گرفت. فروغ فرخزاد در دو مجموعه واپسين شعر خود از متناقضنمايي براي برجستهسازي و ايجاد ابهام هنري كه جلب توجه مخاطب را در پي دارد، استفاده ي زيادي ميكند فروغ اين شگرد شعري را براي اهدافي هم چون معناگريزي، ايجاد بار عاطفي، بيان طنز، ريشخند و ... به كار ميگيرد. اين شيوه تاثير زيادي بر خواننده دارد و زيبايي خاصي را ميآفريند. در اين مقاله متناقضنمايي در شعر فروغ در دو بافت مورد بررسي قرار گرفته است: 1) بافت زباني كه بيشتر باعث اختلال در زبان ميشود، 2) بافت موقعيت كه علاوه بر زبان، باعث آشناييزدايي در معنا و پيش فرضهاي قراردادي ذهن جمعي ميشود. نمونههايي از شعر فروغ كه با اين شيوه بياني به كار رفته، آورده شده است. اين جنبه از شعر فروغ علاوه بر معناگريزي و ايجاد ابهام نشانگر يكي از وجوه زيبايي شعر اوست.