کنايه، يکي از ابزارهاي مهم انتقال معني و مفهوم در زبان فارسي است که در بلاغت جايگاه مهمي دارد. آيروني نيز در زبان انگليسي و در بلاغت غربي براي رساندن پيام از اهميت ويژهاي برخوردار است. اگر چه در فرهنگ اصطلاحات اغلب کنايه را معادلي براي آيروني آوردهاند، اما بررسي تعاريف و شواهد نشان ميدهد که آنچه را غربيان آيروني ميگويند با کنايه فارسي تفاوتهاي فراوان دارد؛ هر چند شباهتهايي نيز بين آنها ديده ميشود. کنايه فارسي اغلب تقسيمبنديهايي مانند کنايه از صفت، کنايه از موصوف و کنايه از فعل همچنين کنايه قريب و کنايه بعيد دارد يا اينکه آن را به ايما، تلويح، رمز و تعريض تقسيم کردهاند و اين تقسيمبندي اغلب در کلمات و يا ترکيبات و عبارات کوتاه است. در حالي که تقسيمبندي آيروني بيشتر از جهت ساختار و محتواست و با کليات ارتباط دارد، مانند verbal irony ،structural irony ،dramatic irony ،Socratic irony ،cosmic irony و امثال آن؛ اين مقاله به اختصار به بيان شباهتها و تفاوتهاي اين دو مقوله ميپردازد.
یکی از فرهنگهای معروف زبان فارسی که در دوره دوم فرهنگنویسی در هند نوشته شده، «بهار عجم» تألیف لالهتیک چندبهار است. تذکرهنویسان درباره زندگی او سخن چندانی نگفتهاند. این کتاب از جمله فرهنگهای شعری است که حدود ده هزار از مفردات، مرکبات و عبارات و امثله فارسی را دربر دارد و اغلب آنها را بر اساس شواهد شعری معنی نموده است و بین آنها بعضی کلمات عربی و هندی که فارسیان در آن تصرف نموده و به صورت فارسی آوردهاند، نیز دیده میشود. از ویژگیهای این فرهنگ یکی از آن است که بسیاری از ترکیبات فارسی را به عنوان یک مدخل مستقل و غالباً با ذکر شواهد شعری و با استفاده از حدود 200 دیوان شعر و کتاب نثر شرح داده است.
کنایه واژهای عربی است که در زبان فارسی نیز به کار میرود. هر گاه کلمه یا کلام طوری بیان شود که افزون بر معنی لفظی و حقیقی، معنای پوشیدهای نیز داشته باشد و مقصود همان معنای دوم مجازی باشد، از صنعت کنایه استفاده شده است. این کتاب از دو بخش عمده تشکیل میشود: گفتارهای تحلیلی درباره کنایه و فرهنگ کنایات. بخش اول شمال دیباچهای بر علم بلاغت، پیشگفتاری انتقادی ـ تحلیلی درباره پیشینه کنایه، تعریف و شرح کنایه، گفتاری پیرامون کنایه و استعاره تمثیلی، بحثی درباره بلاغت و کاربرد کنایه در ادبیات فارسی با عنوان «چرا کنایه»، تقسیمبندیهای کهن کنایه، کنایه در قلمرو زمان، ژرفاشناسی کنایه و .... است. بخش دوم فرهنگ الفبایی نمونههای متعددی از کنایات فارسی است که در حوزه شعر و نثر فارسی وارد شدهاند.
متون کهن، به ویژه متون پیش از حمله مغول، همچون گنجینههایی از واژهها و اصطلاحات، پشتوانهای استوار برای زبان فارسی امروز به شمار میآیند. گونهکهن بسیاری از واژهها را میتوان در این متن بازجست. بسیاری از واژهها، که امروز نشان آنها را تنها میتوان در فرهنگهای لغت جست، در متنهای قدیمی یافت میشوند. حتی گاهی میتوان واژههایی در این کتابها پیدا کرد که در فرهنگهای موجود اثری از آنها نیست. در این میان، جایگاه متنهای کهن علمی، از آن روی که سرشار از اصطلاحات علمیاند، در روزگاری که نقش زبان فارسی به عنوان زبان علمی در هجوم واژههای دانشهای گوناگون رو به ضعف مینهد، در خور توجه است. درست است که بسیاری از مفاهیم دانشهای قدیم امروز نادرست و خرافی به شمار آمده و منسوخ شده است، اما میتوان از واژههای علمی کهن به عنوان قالب و ظرفی برای مفاهیم علمی روز استفاده کرد.
مثنوي مولوي از آثار ارزندهاي است که ميتواند از زاويه روانکاوي بررسي شود. از ميان روانکاوان و روانشناسان، نظريات کارل گوستاو يونگ با آثار عرفاني، داستانها و اسطورهها قابل تحليل است. آنچه يونگ را به مولانا نزديک ميکند اهميت و ارزشي است که وي براي خودآگاهي و کمال قايل است و اين همان چيزي است که مولانا در سراسر مثنوي انسان را به سوي آن فرا ميخواند. همچنين شناخت مولانا از جنبههاي پنهان روان آدمي که از مباني و اصول نظريات يونگ است، به رغم عدم تفکيک، طبقهبندي و نامگذاري اين جنبهها، در ايجاد اين پيوند و سازگاري موثر است. در اين مقاله جنبههاي نمادين داستان مرد اعرابي درويشي که کوزه آبي براي خليفه برد و ماجراي او با زنش تحليل و بررسي ميشود. نگاه به ظاهر متناقضي که مولانا و مرد درويش نسبت به زن دارند ميتواند ريشه در کشمکش موجود در بخش ناخودآگاه روان انسان و کهن الگوي آنيما و دوگانگي آن داشته باشد. همچنين به ساير نمادهايي که به نوعي با روان انسان در ارتباطاند، اشاره ميشود.