بيشک مهمترين عنصر معنايي شعر پروين، روح انتقادي آن است. شعر پروين متاثر از ساختار اجتماعي ايران پيش و پس از مشروطه است. او در حجم وسيعي از اشعار با نگرش سلبي، وضع موجود جامعه خود را در بوتهنقد و داوري قرار داده و در به جلوه درآوردن زيباشناختي و هنرمندانه انديشههاي انتقادي تلاش و کوشش کرده است. در ديدگاه پروين صرفا هنري موجه و مقبول است که در خدمت کارکرد ارتقابخشيدن به آگاهي فرهنگي و انتقادسازنده باشد. چنين ديدگاهي دقيقا همگرايي و همساني نگرش پروين را با آموزههاي نظريهپردازان زيباشناسي انتقادي (مکتب فرانکفورت) نشان ميدهد. مولفان اين مقاله درنظر دارند ضمن طرح اجمالي ديدگاه نظريه زيباييشناسي انتقادي، اشعار پروين را در ساحت آموزههاي اين رويکرد ادبي بررسي و تحليل کنند.
شاید بعضی ها تصور نمایند که آثار بجای مانده فرهنگی از ادوار مختلف و زمانهای متفاوت فقط مربوط به مردان بوده و زنان هیچگونه نقشی در آفرینش ادب و فرهنگ نداشته اند در صورتیکه زنان زیادی در این جهان پهناور آفرینندگان آثار بزرگی شده اند. وقتی در آثار و احوال بانوان شاعره این کشور شعر و ادب پرور مطالعه می نمائیم و بزرگانی چون رابعه، مهستی و پروین اعتصامی را مانند ستارگان درخشانی در آسمان ادبیات کشور مشاهده می کنیم بر خود می بالیم که در کنار مردان نام آور میدان شعر و ادب بودند زنانیکه کم از مردان نبوده و مایه مباهات و افتخار این سرزمین بوده اند. صاحب لباب الالباب وقتی از رابعه قزداری سخن به میان میآورد گوید: رابعه اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بغایت ماهر...
شاید بعضی ها تصور نمایند که آثار بجای مانده فرهنگی از ادوار مختلف و زمانهای متفاوت فقط مربوط به مردان بوده و زنان هیچگونه نقشی در آفرینش ادب و فرهنگ نداشته اند در صورتیکه زنان زیادی در این جهان پهناور آفرینندگان آثار بزرگی شده اند. وقتی در آثار و احوال بانوان شاعره این کشور شعر و ادب پرور مطالعه می نمائیم و بزرگانی چون رابعه، مهستی و پروین اعتصامی را مانند ستارگان درخشانی در آسمان ادبیات کشور مشاهده می کنیم بر خود می بالیم که در کنار مردان نام آور میدان شعر و ادب بودند زنانیکه کم از مردان نبوده و مایه مباهات و افتخار این سرزمین بوده اند. صاحب لباب الالباب وقتی از رابعه قزداری سخن به میان میآورد گوید: رابعه اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بغایت ماهر...
لزوم پرداختن به جنبههاي نمايشي آثار ادبي غني فارسي براي استفاده در توليد فيلمهاي اقتباسي جذاب و پرمحتوا، با عنايت به پيشرفت تکنيکي سينما از يک سو، و کمبود سوژههاي جذاب و بکر از سوي ديگر، بر کسي پوشيده نيست. در اين مقاله سعي شده است با تکيه بر جايگاه و اهميت اقتباس از آثار ادبي در سينماي جهان و سابقه آن در ايران، سيرالعباد الي المعاد سنايي غزنوي به عنوان اثري واجد شرايط اقتباس بررسي و با توجه به برخي ويژگيهاي مطلوب داستانهاي سينمايي، برخي وجوه نمايشي آن تحليل و نمايانده شود. با اين توصيف، به ويژگيهاي اين اثر در ساختار يعني: نمود داستاني و روايتگونه، تصاوير بکر و بديع، ماجراهاي تصويري، به علاوه بخشهاي متمايز اما پيوسته متن که قابليت تبديل آن را به يک فيلم نامه سه پردهاي نشان ميدهد، در تطابق با يک داستان خوب سينمايي براي اقتباس اشاره شده است. در ضمن به محتواي غني و فلسفه اخلاقي اثر همراه و هم خوان با فضا و تصاوير ارائه شده در آن، به عنوان زمينهاي مناسب براي اقتباس فيلم نامهاي سينمايي و ساخت فيلمي ارزشمند توجه شده است.
قصيده در تمام ادوار شعر فارسي ساختاري يک نواخت و تقليدي داشته است و همين ويژگي نقش مهمي در ضعف محور عمودي اين قالب شعري داشته و باعث شده است تا تخيل شاعر همواره در يک جهت سير کند و زنجيرهاي از تصاوير تکراري و از پيش تعيين شده را تداعي نمايد. اما شگردهاي ناصرخسرو (394-481 ﻫ.ﻕ.) براي به کارگيري تصاوير در محور عمودي قصيده هنجارشکنانه است؛ طرحهايي که او از ساختمان قصيده ارائه کرده متنوع و در عين حال بينظير است. در اين مقاله، مجموع قصايد ناصرخسرو با اشعار سه تن از معروفترين هم عصرانش يعني عنصري (؟- 431 ﻫ.ﻕ.)، فرخي (؟- 429 ﻫ.ﻕ.) و منوچهري (؟- 432 ﻫ.ﻕ.)، از لحاظ ساختمان مورد مقايسه قرار ميگيرد و در نهايت ويژگيهايي مانند توصيف مفصل، تمثيل، تشخيص، تکرار واژههاي محوري در طول قصيده و پيوستگي ابيات به واسطه حروف ربط که از مهمترين عوامل موثر در استحکام محور عمودي قصايد ناصرخسرو است و در شعر معاصران وي کمتر به کار رفته، تبيين شده است. با توجه به گرايش شاعران مداح به مخاطب و گرايش ناصرخسرو به آرمانهاي خود، ساختمان قصايد وي متاثر از عواطف و احساسات شخصي و مذهبي اوست. بر همين اساس، ناصرخسرو متناسب با عواطف شخصي، در محور عمودي ساختمان قصيده به نوآوريهايي همچون شروع کردن قصيده با سوال از مخاطب و يا مورد خطاب قرار دادن او، حضور شاعر در پايان اکثر قصايد، فراواني قصايد فاقد تشبيب و شريطه و نيز استفاده از تخلص شاعري در پايان قصايد دست زده است.