به نظر اغلب پژوهشگران، داستان آرش در شاهنامه ابومنصوري و ديگر خداينامهها نبوده است، اما گروهي بر اين باورند كه اين داستان در منابع شاهنامه وجود داشته، اما فردوسي آن را حذف كرده است. يافتهها نشان ميدهند كه ادعاي وجود داستان آرش در شاهنامه ابومنصوري قطعيت ندارد. در متون پهلوي موجود نيز، جز يك اشاره چيزي از داستان آرش نيامده است. بررسيهاي ما نشان ميدهد كه داستان آرش اساسا نبايد در خداينامهها آمده باشد. آرش كمانگير ميتواند از زمره مردان مقدس در آيين پارتي يا قهرمان مردمي يا يادگاري از يك آيين كهن پيش از زرتشتي باشد. بنابراين آرش، با همه شهرتش در ميان مردم، در خداينامههاي ساسانيان، با توجه به دشمني آنان با اشكانيان جايي ندارد. از طرفي، آرش كمانگير جنگاوري است از سپاه منوچهر و به هيچ وجه در زمره شاهان يا پهلوان ـ شاهان قرار نميگيرد و روايت پهلواني او در خداينامهها و پس از آن شاهنامه فردوسي جايي ندارد.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
حکايت از قالبهاي داستاني است که پديدآورنده آن، براي بيان تجربه خود از جهان بيرون، ارتباط تاثيرگذار و بيان انديشه از آن بهره ميگيرد. يکي از انواع حکايتها، حکايتهاي صوفيانه است؛ حکايتهايي که بيش از هر چيز، ظرف بيان اصول انساني بوده و با خلق متن، انديشه را از حالت بالقوه به فعل درآوردهاند. بنابراين با توجه به اين موضوع، تحول از اساسيترين دغدغههاي حکايتهاي صوفيانه است که ابتدا در شخصيتها به عنوان پايههاي حکايت، سپس در مخاطبان آن صورت ميگيرد. بسياري از منتقدان ادبي، شخصيتهاي حکايت و از جمله حکايتهاي صوفيان را شخصيتهايي ايستا و کم تغيير معرفي نمودهاند. در اين جستار، حکايتهاي صوفيانه با تکيه بر خوانش آزاد (خواننده محور و متن محور) و از ديدگاه تحول بررسي شد. اين بررسيها بيانگر دو گونه از تحول است: روايت تحول (تحول در بينش و رفتار شخصيتهاي حکايت) و خلق تحول (تاثير حکايت بر انديشه مخاطبان و تحول در بينش خوانندگان)، که تمامي عناصر حکايت و بيش از همه عنصر گفتگو در فرآهم آوردن زمينه اين تحول نقش داشتهاند.
وجود هشت نظیره و پنج ترجمه از حُسن و دل، به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی و آلمانی، نشان دهنده توجه دیگر ملل به این منظومه عاشقانه صوفیانه فارسی و اهمیت آن است. پژوهشگران بسیاری به دنبال یافتن سرچشمههای تأثیرگذار بر خلق این اثر بودهاند و منابعی را نیز برشمردهاند، اما تا کنون به تقلید سیبک نیشابوری از منظومه خسرو و شیرین نظامی؛ یعنی مهمترین سرچشمه این اثر پی نبردهاند. پنهان ماندن شباهتهای این دو منظومه، به سبب درآمیختن خلّاقانه قصه رمزی صوفیانه، افسانه عامیانه و داستان عاشقانه، با تغییر نام شخصیتهای داستانی به مفاهیم انتزاعی است که در متن «حُسن و دل»، دولایه معنای اولیه و معنای تأویلی را پدید آورده است. حاصل این آمیزش، آفرینش خوانشی صوفیانه و تأویلی از خسرو و شیرین به نام حُسن و دل گردیده که در سطح معنای اولیه خود، داستانی عاشقانه است و شباهتهای بسیاری با «خسرو و شیرین» نظامی دارد. در سطح تأویلی نیز منظومهای عرفانی است که شرح سلوک و دستیابی به معرفت و جاودانگی را روایت میکند. موضوع این پژوهش بررسی شباهتهای خسرو و شیرین و «حُسن و دل» با مقایسه متن دو منظومه به شیوه متن پژوهی است. یافتهها نشان میدهند که عشق دو دلداه موضوع مشترک دو منظومه است. ساختار و فصلبندی دو منظومه شباهتهای بسیاری دارند. در طرح دو منظومه علل و انگیزههای مشابه در رخداد حوادث دیده میشود. همچنین بیش از نیمی از شخصیتهای دو منظومه، نظیر هم و دارای ویژگیهای شخصیتی مشترک هستند. حوادث مشابه در دو منظومه، بسیار چشمگیراست. بسیاری از مکانها نیز نظیر یکدیگرند. در محتوی گفتگوها هم، شباهتهای بسیاری دیده میشود. یافتههای این پژوهش نشان میدهد، مهمترین سرچشمه حسن و دل خسرو و شیرین است و سیبک نیشابوری، در سرودن داستان عاشقانه از جمله مقلدان نظامی به شمار میرود.