در اين مقاله، کاربردهاي مشترک جفت و يوغ و تلفظهاي متعدد و گونه گون آنها را در معاني دو و زوجيت و در حوزه کشاورزي نشان دادهايم. اسناد بسيار از کاربردهاي کهن دو واژه و گويشهاي کنوني، گواه آن است که اين دو واژه در معناي دو و دوگانگي مشترک هستند و گاهي نيز به جاي هم به کار ميروند. در برخي موارد نيز در حوزه نام گذاريها براي هر دو واژه يک تلفظ رايج است. فرايندهاي تحول آوايي آنها نيز گواهي ميکند که داراي ريشه واحدي هستند. بر اساس مفهوم مشترک و ريشه واحد جفت و يوغ، يک تصحيف را نيز در چند شعر تصحيح کردهايم.
در این مقاله، با بهرهگیری از گویش بختیاری، برخی واژههای موجود در متنهای کهن فارسی بررسی شده است. گویش بختیاری در تقسیمبندی گویشها، جزء گویش لر بزرگ است. «گویش لر بزرگ خود به دو شاخه تقسیم میشود: الف) گویشهای ممسنی و کهگیلویهای؛ ب) گویش بختیاری». خانلری لری را با کردی خویشاوند میداند. در گویش بختیاری واژههای بسیاری از زبان فارسی میانه باقی مانده است که میتواند در پژوهشهای زبانشناختی مفید واقع شود. همچنین بسیاری از واژههای کهن و متروک فارسی دری، در این گویش هنوز به همان صورت یا با تغییری اندک کاربرد دارند. تاکنون برخی از بیتهای شعرهای کهن براساس گویش بختیاری تصحیح و معنا شده است.
به عقیده بسیاری از محققان، شعر کمتر شاعری به اندازه نظامی دچار تحریف و تصحیف شده است و علت عمده آن نیز توجه بیش از حد عموم مردم به خمسه اوست. در این تحقیق بیتی از اقبالنامه نظامی را براساس برخی منابع تاریخی تصحیح کردهایم. همچنین به تحلیل و بررسی یک تصحیف مهم در فرهنگهای فارسی پرداختهایم.
سنتی ژرف و پایدار هست که انسان امیدوار است کسی بیاید و او را از محنتها نجات بخشد. این فرد قهرمان آرمانی است. ویژگیهایی که به قهرمان آرمانی نسبت داده میشود متأثر است از آنچه انسان در آیینها و اسطورههایش درباره نمونه نخستین انسان میاندیشیده است و در پرتو آن آیین، راز آفرینش را تبیین میکرده است. در این کتاب با توجه به کارکردهای نخستین انسان، چگونگی و علت تغییر و تحول پیش نمونه نخستین انسان به نخستین شاه بررسی شده، آنگاه با توجه به علت پیوند قهرمان با نخستین آفریده، جابجایی اسطوره نخستین آفریده با قهرمان نجاتبخش توضیح داده شده است. ضمن اشاره به کسانی چون کیخسرو، طهمورث، جمشید، کیومرث و سیاوش که دارای ویژگیهای نخستین انسان و نخستین شاه هستند، به مسئله نجاتبخشی و قهرمانی آرمانی آنها نیز استناد شده و همچنین برای اثبات آیینی بودن این مسئله به نمونههایی از آن در قالب داستان سیمرغ، ققنوس و سگ آبی اشاره شده است.
«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستانها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پيرفتها، ژرف ساخت داستانها را تحليل کردهايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايتها نشان ميدهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايتها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايتهاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفتها زنجيرهاي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب ميدهد و در مواردي که ترکيب پيرفتها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان ميسازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بياعتبار کردن آن تداوم يابد.