درنگ شعری وقفه یا مکث در سطری از شعر است که میتوان آن را در اشعار زبانهای مختلف یافت؛ در شعر فارسی، تا کنون چندان به مبحث درنگ توجه نشده و رابطه آن با وزن شعر، تبیین نگردیده است. در شعر عروضی فارسی، مهمترین محل ظهور درنگهای شعری، در حدفاصل دو مصراع بیت و در میانه مصراعهایی است که وزن دوری دارند. این مقاله، به بررسی سایر درنگهای درون مصراعی پرداخته است. درنگها را میتوان بر اساس رابطه میان آنها و وزن شعر عروضی فارسی، به دو نوع تقسیم کرد: درنگهای اجباری و درنگهای اختیاری. درنگ اجباری، مختص اوزانی است که فقط از هجای بلند تشکیل شدهاند. در این اوزان، درنگ در ایجاد وزن شعر، نقشی اساسی دارد و تغییر جایگاه آن، وزن شعر را مختل میکند. دیگر، درنگ اختیاری است که در اوزانی به وقوع میپیوندد که در آنها، هر دو نوع هجای کوتاه و بلند وجود دارد. در این اوزان، درنگها، نقش مکمل و یاریگر وزن را بر عهده دارند و رعایت آنها، بر موسیقی شعر میافزاید.
قبل استعراض الشعر الفارسی لابد من الحدیث عن اللغة الفارسیة مبنیا لجذر الکلمة و نشأتها، منتقلا بعد ذلک الی عرض جذور اللغة الفارسیة و مراحل تطورها و الفباء اللغة الفارسیة و اصول اللغة الفارسیة، واللهجات الفارسیة، ثم ینتقل سماحة المؤلف لتناول الادب الفارسی، ثم ینتقل للتفصیل فی الشعر الفارسی و تاریخه و تطوره خلال القرون الخمسة عشر الهجریة، و لم یغفل عن الشعر الحر و ممیزاته، مختتما البحث بالشعر الحسین الفارسی و ألوانه و بحوره، معرجا علی بعض الشعراء الفرس. و فی الجزء الثانی عرض و تحلیل البحور الشعریة الفارسیة والاوزان الشعریة من خلال الدوائر العروضیة الخمس عشرة مع شرح لکل بحر من بحور هذه الدوائر، مختتماً هذا البحث بموضوع الحاصل من البحور والبحور المهجورة و المصطلحات والاغراض.
به عقیده بسیاری از علما و محققان که منشاء وزن شعر فارسی را از عروض عرب میدانند نگارننده با دلایلی مستند این موضوع را رد میکند و در این راه اسناد و مدارک زیادی را که طی سالها مطالعه در منابع فارسی و عربی بر آن تسلط پیدا کرده، ارائه میکند. کتاب توسط موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی در سال 1373 به چاپ دوم رسیده است
روايت اول شخص جمع (ماروايت)، شيوهاي است که از حدود صد سال پيش در داستاننويسي به کار رفته و از نزديک به دو دهه پيش، توجه روايتشناسان و منتقدان را به خود جلب كرده است. در پارهاي از تحقيقات، ويژگيها و صفات مميزه اين نوع روايت بررسي شده و در برخي ديگر، به جنبههاي كاربردي آن توجه شده است. در اين مقاله، ابتدا آراي سه محقق: يوري مارگولين، برايان ريچاردسون و آميت ماركوس تشريح شده و سپس پنج داستان كوتاه از هوشنگ گلشيري، بر پايه اين مباحث نظري بررسي شده است. کوشش بر آن بوده است تا از يك سو كارايي مباحث نظري سنجيده شود و از سوي ديگر، برخي ابعاد پنهان اين داستانها، شناسايي و بيان گردد. نتيجه اين تحقيق نشان ميدهد كه اگرچه مباحث نظري موجود در تحليل متن، كارايي شايان توجهي دارد، هنوز ابعاد ناشناخته بسياري در اين شيوه از روايت ميتوان يافت. همچنين نتيجه اين بررسي، حکايت از آن دارد که گلشيري، انواع مختلفي از «ما روايت» را به كار گرفته و خلاقيتهاي ويژهاي در اين شيوه روايتگري داشته است.
روايت شاهنامه با وجود اطناب و کندي، در موارد زيادي نيز با ايجاز و شتاب همراه شده است. بررسي ابيات شاهنامه نشان ميدهد، يکي از عوامل مهم ايجاد شتاب در اين روايت، به کارگيري شگردهايي در عرصه داستانپردازي مانند حذف بخشي از کنش داستاني، ارجاع به گذشته، بيان واحد حادثه تکرار شده، افزايش عناصر و اجزا و شخصيتهاي داستان و بهرهگيري از فضاهاي جادويي است؛ اما از سوي ديگر انتخاب دايره واژگان (Diction) نيز در تسريع روايت شاهنامه نقش مهمي بر عهده دارد. بررسي دايره واژگان به کار رفته در شاهنامه نشان ميدهد که فردوسي در دو سطح قاموسي و ادبي، از تاثير واژگان در تسريع روايت خود بهره برده است که از اين دو، سهم وازگان قاموسي (اسمها، فعلها، صفتها و قيدها) از واژگاني که در کاربرد ادبي استفاده شدهاند (تشبيه، استعاره و کنايه) بيشتر است.