در این پژوهش، با تحلیل فرایندهای واجی ستاک گذشته در زبان فارسی برحسب میزان پیچیدگی و تعداد قاعدههایی که برای تبدیل به ستاک گذشته، بر ستاک حال آنها انجام میشود، این فعلها را به انواع تکقاعدهای، دوقاعدهای، سهقاعدهای و چهارقاعدهای تقسیم کردهایم. در هریک از این دستهها، یک قاعده، ازنوع ساختواژی ستاک گذشته و بقیه، قاعدههای آوایی هستند. پژوهش حاضر، بیانگر آن است که علاوهبر عناصر واجشناختی مانند محدودیت واجی، محدودیت واجآرایی در خوشه پایانی و محدودیت خوشه و هسته هجا، عنصر ساختواژی نیز در شکلگیری ستاک گذشته، مؤثر است. این پژوهش، تعامل دو حوزه واجشناسی و ساختواژه را نشان میدهد. در این جستار، نشان دادهایم که ستاک گذشته نشاندار، با افزودن عامل ماضیساز ـ که بهصورت tنمود مییابد ـ بهدست میآید. با فرضکردن tبهجای Dدر این پژوهش، در مواردی که ستاک حال به همخوان بیواک ختم میشود، از اِعمال قاعدههای بیشتر، جلوگیری کردهایم. فرض جلوگیری از اِعمال قاعده بیشتر، دارای توجیه اقتصادی است. این مقاله نشان میدهد که تقسیم فعلهای فارسی به دو دسته بیقاعده و باقاعده، نامعقول است، تشکیل ستاک فعلی در همه فعلهای فارسی، نظاممند و دارای قاعده است و تفاوت این فعلها در تعداد و نوع قواعدی است که بر آنها اعمال میشود.
کتاب حاضر به مناسبت ششمین سال تاسیس صدای آمریکا به زبان فارسی این مجموعه خواندنی را که متضمن گفتارهایی از برنامه های متنوع صدای آمریکاست به عنوان ارمغان نوروزی به شنوندگان صدای آمریکا تقدیم کرده است
یکی از وجوه اهمیت زبان و ادب فارسی در شبه قاره پیوستگی عمیق زبان های ملی و محلی این منطقه با زبان فارسی است. تاثیرات عمیقی که زبان فارسی هم در زمینه واژه ها و اصطلاحات و هم در زمینه قواعد و دستور زبان بر زبان های رایج این منطقه داشته است، مورد تاکید و اذعان اهل فضل و ادب پاکستانی و سایر محققان بوده که در کتاب ها، سخنرانی ها و .... بدان پرداخته اند. این پیوستگی بویژه در ادبیات منظوم بیش از ادبیات منثور به چشم می خورد و به عنوان نمونه بافت و ترکیب شعر اردو و اصطلاحات و قواعد آن به روشنی میزان این تاثیرپذیری را نشان می دهد. بنابراین منابع و مآخذی که بتواند این رابطه و پیوند عمیق را نه فقط برای فارسی گویان و فارسی سرایان این خطه، بلکه برای اردو سرایان نیز روشن تر و معنی دارتر سازد، ضروری می نماید. چه بسا شاعر و نویسنده ای که اصطلاحی را شنیده است ولی معنی دقیق و کاربرد صحیح آن را در شعر و نثر نمی داند و به متون اصلی و مفصل هم یا دسترسی ندارد و یا از چنان تبحر و تسلطی در زبان فارسی برخوردار نیست که به راحتی بتواند از آنها معنی و کاربرد اصطلاح مورد نظر را دریابد...
در این مقاله به معیارهای استفاده از تصویر در فرهنگها و مبانی نظری آن، میزان استفاده از تصویر و مشخصات آن، تناسب محل درج تصویر و شیوه تشخیص تصویرهای مورد نیاز پرداخته شده است. متغیرهای مؤثر بر استفاده از تصویر، مانند نوع مخاطب، زمان نگارش فرهنگ، و یکزبانه یا دوزبانه بودن فرهنگ و همچنین چگونگی استفاده از تصویر در سه فرهنگ بررسی شده است.
فرهنگنویسی امروزه فعالیتی علمی و نظاممند است. به همین دلیل، سلیقههای شخصی نمیتواند جوابگوی نیازهای این حوزه از پژوهشهای زبانی باشد. در این حوزه از دانشهای متفاوتی بهرهگیری میشود، که از جمله میتوان به نحو، صرف، آواشناسی و واجشناسی اشاره کرد. یکی از مباحث مورد توجه در فرهنگنویسی نحوه درج افعال مرکب و انضمامی و مشتقات مربوط به آنها است. یکی از اقسام این ترکیبات، ترکیبات گروه حرف اضافهای و فعل است، مانند «از خود گذشتن»، «از کار بیکار شدن»، «از کار دست کشیدن» و مشتقات مربوط به آنها. مسئله مورد تحقیق در این پژوهش این است که آیا چنین افعالی باید به همین شکل و با قرار گرفتن حرف اضافه در آغاز مدخل شوند؟ در غیر این صورت، آیا این موارد باید همه پشت سر هم ردیف شوند یا اینکه مدخلهای دیگری میتواند بین آنهاواقع شود. مثلاً آیا میتوان واژه دیگری را بین «از خود گذشتن» و «از قلم افتادن» درج کرد؟ در هر مورد، مبانی علمی آن چه خواهد بود؟ این جستار میکوشد با تحلیل اینگونه افعال پاسخهایی قابل دفاع برای سوالات فوق پیدا کند.