روح الامین شهرستانی اصفهانی مشهور به میرجمله درسال 981 هجری در«شهرستان» از توابع اصفهان به دنیا آمد و در سال 1047هجری در اثر بیماری لقوه و فالج در دهلی چشم از جهان فروبست. وی با وجود شغل وزارت یکی از شاعران پرکار زمان خویش است. وی به تقلید از نظامی، خمسهای سروده است. شعرهای او قریب به سی هزار بیت است. شیوه او در شاعری همان است که کلیم در مدحش گفته: «خلعت الفاظ بر قد معانی دوخته». مقایسه نظیرهها با اصل اثر میتواند در شناخت اثر ادبی و دلایل ماندگاری و موفقیت آن راهگشا باشد. در این مقاله، با مقایسه محتوایی و ساختاری ـ زبانی منظومه شیرین و خسرو روح الامین با خسرو و شیرین نظامی، تفاوتها و شباهتهای دو منظومه بررسی شده است. در بخشهایی از داستان که به تقلید از نظامی سروده شده، در شیوه بیان متفاوت است. بسیاری از الفاظ و ترکیبات و تعبیرات نظامی در شعر او با قالب تازه ارائه شدهاند که نسبت به اصل خود در جایگاه نازل تری قرار میگیرند. این تغییر و تفاوت اغلب در محورجانشینی و همنشینی رخ میدهد. روح الامین کمتر به نوجویی در ترکیبات و تعبیرات و الفاظ گرایش دارد و همت خود را بیشتر صرف تغییر روایت و حوادث داستان میکند.
پیدایش، رشد، اعتلا و زوال جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران در کنار تحولات و رخدادهای متعدد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جابجایی قدرت ها و نخبگان حکومتی و تغییرات گسترده در عرصه اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به دلیل اهمیت و تأثیرات شگرف و متنوع آن، سبب گشته است تا از سوی پژوهشگران، مورخان و تحلیل گران حوادث اجتماعی و نخبگان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل و نقادی و تقریر و تبیین قرار گیرد. تنوع و کثرت نگاه ها و اختلافات در نگاشته های تاریخی این دوره باعث پیچیدگی و سختی فهم و درک درست محققان و اندیشه گران این عرصه در تشخیص سره از ناسره و کشف درست حقایق تاریخی گردیده است. تاريخ نگاري و نوع نگاه مورخان به پديده هاي تاريخي از منظر ملي گرايي و شرح و بسط اين رويدادها و حوادث گذشته و حال بر آن اساس، مقوله اي است که در کنار ساير رويکردهاي اين جريان از جمله نمودهاي ادبي، جلوه ويژه و متفاوتي از نوع رسمي و مرسوم خود در جامعه ايراني داشته است. بررسي تاثيرات اين جريان فکري و فرهنگي در حوزه فرهنگ، خاصه تاثيراتي که تاريخ نگاري و تاريخ نگاران از آن گرفتند و تبعات و پيامدهاي آن در ساير بخش هاي اين حوزه، در تاريخ معاصر ايران، موضوع دامنه دار و چالش برانگيزي بوده که کم تر به حد کفايت مورد پژوهش و توجه محققان واقع شده است. پژوهش حاضر به بررسي ويژگي هاي اين جريان در تاريخ نگاري معاصر ايران مي پردازد و تاثيرات و تاثرات حاصل از رويکرد متفاوت اين تاريخ نگاري و مورخان و مولفان آن را از حيث شيوه هاي متفاوت نگرشي و نگارشي پي مي گيرد.
برای من شاهنامه به رودی عظیم مانند است که در عین زیبایی و قدرت، آراسته و کامل است و در مسیر طولانی خود تا دریا در هر جایی و در هر چشمی و برای هر گوشی جلوه و جمال و زمزمه ای خاص دارد و برای اندیشمندان، ساختار پیروزی و شکست، امید و نومیدی، زادنها و مردنها، در آن بسیار پرمعنا و تفکرانگیز است، این کتاب شناسنامۀ زندگی پرتلاطم و سرشار از گیر و دار ملت سلحشور ایران است که هرگز نام را به ننگ نفروخته است و پیوسته جان را به پای نام نیک خویش باخته است و فردوسی، استاد بزرگ ادب پارسی و پیر پارسای این سرزمین ایزدی، با بیان جادویی و افسون ساز خود، این روحیات و توانمندی های ملی مردم ما را چنان زنده و پویا و گویا به تماشا گذاشته است که انسان خود را شاهد زندۀ همۀ وقایع می یابد و ... در این فرهنگ تمامی واژهها و نام های شاهنامه بر پایه سرشت و نهاد زبان فارسی به ترتیب الفبا گردآمده است. برای هر اسم معنی و کارکرد آن در شاهنامه به همراه ابیات مرتبط آن تشریح گردیده است. پولاد = از سرداران ایران در روزگار کیقباد پیروز = از فرزندان کاوه ی آهنگر تاجبخش = رستم تاجور = ایرج تهمورس = پسر هوشنگ ، سومین پادشاه نخستین سلسله ی جهان تهمینه = دختر شاه سمنگان و مادر سهراب پسر رستم جاماسپ = وزیر و حکیم و رایزن گشتاسپ و داماد زرتشت جانفروز = از سرداران بهرام چوبینه در جنگ او با خسرو پرویز جریره = همسر سیاوش و مادر فرود و...
این کتاب، دربرگیرنده بحثی است درباره منظومههای مثنوی در یکی از فعالترین دورههای ادب فارسی یعنی قرن نهم تا دوازدهم هجری. در این کتاب درباره منظومههای مثنوی این دوره بحثی ارائه شده و شامل دو فصل است. فصل اول مشتمل است بر بحثی کلی درباره مثنوی و مثنویسرایی و اوزان و موضوعهای گوناگون منظومهها از قرن نهم تا دوازدهم. نگاه نویسنده در این فصل نگاهی آماری جستجوگرانه است و به همین دلیل به نقد و تحلیل کلی یا جزئی حوادث و وقایع و نقد زبانی منظومهها نپرداخته است. در فصل دوم حدود نهصد منظومه به ترتیب الفبایی نام یا تخلص شاعران نام برده شده و بسیاری از آنها در حد کفایت معرفی شده است. اغلب منظمههای این فصل یا حماسی است یا عرفانی یا عشقی و از موضوعات دیگر به تناسب یک یا چند منظومه معرفی شدهاند.
تعاريف و تلقيهاي مرسوم از طنز و مطايبه در ادبيات فارسي بر تقابلي بنيادين ميان «سخن جد» و «سخن غيرجد» بنا شدهاند. اين پيشفرض، پي آمدهايي را در حوزه طنزپژوهي به دنبال داشته است که از آن جمله به مواردي چون رجحان «سخن جد» بر «غيرجد» و همچنين تقليل طنز و شوخ طبعي به پيامي اجتماعي، اخلاقي، ديني و ... ميتوان اشاره کرد. مقاله حاضر با نشاندادن کاستيهاي اين شيوه نگاه، به ويژه در مورد طنزهاي عرفاني در پي آن بوده است تا با بهرهگيري از انديشههاي ميخاييل باختين، چشماندازي از طنز عرفاني ترسيم کند که بنيانهاي آن بر ويژگيهاي کارناوالي زبان و طنز عرفاني و ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» بنا نهاده شده است. در اين چشمانداز، اگر ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» را به صورت يک پيوستار در نظر بگيريم، طنز عرفاني در سويي قرار دارد که در آنجا کمترين ميزان مرزبندي به چشم ميخورد. اين مرزبندي با گذر از طنزهاي اجتماعي و سياسي به بيشترين مقدار خود در سوي ديگر پيوستار، يعني دشنامها و هجوهاي شخصي ميرسد.