در منظومههاي حماسي نه تنها مردمان كه عناصر طبيعت و موجودات نيز نقشي بسزا ايفا ميكنند و بخش عمدهاي از اساطير، آداب و باورها را بازتاب ميدهند. از ميان جانوران، «گرگ» يكي از نقشآفرينان است كه در شاهنامه فردوسي بارها از آن نام برده شده و مضامين و بنمايههايي را به خود اختصاص داده است. اما روشن است كه همه مضامين مربوط به گرگ از شاهنامه بر نميآيد و استقصاي تام در اين باره بدون بررسي ديگر منظومههاي حماسي، كه پس از شاهنامه سروده شدهاند، ممكن نيست. براي درك همه مضامين و اشارات مربوط به «گرگ»، بررسي شاهنامه و ده منظومه حماسي پس از آن (بانوگشسپنامه، برزونامه، بهمننامه، جهانگيرنامه، سامنامه، شهريارنامه، فرامرزنامه، كك كوهزاد، كوشنامه و گرشاسپنامه) ضروري مينمود كه پس از بررسی آنها، مهمترين بنمايههاي اساطيري و حماسي اين جانور استخراج، طبقهبندي و تحليل گرديد. اين بنمايهها عبارت است از: اهريمنيبودن، سكونت در غار (جهان زيرين)، مردارخواري، سخنداني، تيرگي پوست، سروداشتن، سوارشدن پهلوان بر گرگ، توتم گرگ، پرورش كودك با شير گرگ، گرگكشي يلان، پيكرگرداني به سيماي گرگ، گرگ و گرگساران، و گرگ و انجمن مردان.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
برای من شاهنامه به رودی عظیم مانند است که در عین زیبایی و قدرت، آراسته و کامل است و در مسیر طولانی خود تا دریا در هر جایی و در هر چشمی و برای هر گوشی جلوه و جمال و زمزمه ای خاص دارد و برای اندیشمندان، ساختار پیروزی و شکست، امید و نومیدی، زادنها و مردنها، در آن بسیار پرمعنا و تفکرانگیز است، این کتاب شناسنامۀ زندگی پرتلاطم و سرشار از گیر و دار ملت سلحشور ایران است که هرگز نام را به ننگ نفروخته است و پیوسته جان را به پای نام نیک خویش باخته است و فردوسی، استاد بزرگ ادب پارسی و پیر پارسای این سرزمین ایزدی، با بیان جادویی و افسون ساز خود، این روحیات و توانمندی های ملی مردم ما را چنان زنده و پویا و گویا به تماشا گذاشته است که انسان خود را شاهد زندۀ همۀ وقایع می یابد و ... در این فرهنگ تمامی واژهها و نام های شاهنامه بر پایه سرشت و نهاد زبان فارسی به ترتیب الفبا گردآمده است. برای هر اسم معنی و کارکرد آن در شاهنامه به همراه ابیات مرتبط آن تشریح گردیده است. پولاد = از سرداران ایران در روزگار کیقباد پیروز = از فرزندان کاوه ی آهنگر تاجبخش = رستم تاجور = ایرج تهمورس = پسر هوشنگ ، سومین پادشاه نخستین سلسله ی جهان تهمینه = دختر شاه سمنگان و مادر سهراب پسر رستم جاماسپ = وزیر و حکیم و رایزن گشتاسپ و داماد زرتشت جانفروز = از سرداران بهرام چوبینه در جنگ او با خسرو پرویز جریره = همسر سیاوش و مادر فرود و...
در آيين مزديسنا ايزدان و فرشتگان نگهبان آسمان و زمين و هر آن چه نيک و نغز و از آفريدگان پاک مزدا به شمار ميآيد، سمت ردي يا سروري دارند. در اکثر آثار ديني زرتشتي و متون پهلوي نيز رد به معناي پيشواي ديني زرتشتي و رهبر روحاني به کار رفته است. در شاهنامه فردوسي هم رد از لغات پرکاربردي است که فرهنگنويسان براي آن معاني مختلفي چون دانا، خردمند، دلير و پهلوان را ذکر کردهاند؛ اما نکته مهمي که اکثر شارحان به آن نپرداختهاند، پيوند رد و موبد و علت کاربرد زياد اين دو واژه در کنار يکديگر در مشهورترين حماسه ملي ايران است. رد در شاهنامه در بيشتر موارد، همچون متون اوستايي و پهلوي، همان دستور است که در سلسله مراتب مذهبي ايران باستان جايگاه مهمي داشته است، بنابراين ردان و موبدان هر دو از اعضاي جامعه ديني محسوب ميشدند. نگارندگان مقاله ميکوشند با تکيه بر شاهنامه فردوسي، نقش و جايگاه رد و پيوند آن با موبد را در سه فصل بررسي کنند: 1. واژهشناسي رد 2. رد در شاهنامه 3. پيوند رد و موبد.
ساختار و کارکرد اسطوره در آثار بهرام بيضايي گاه دگرگونيهايي مييابد. نمونه آن، تغيير کليشه «قهرمان» در برخي فيلمهاي او است. اسطوره قهرمان و سفر او، همواره مورد توجه اسطورهشناسان بوده است، بر اساس ديدگاه و الگوي جوزف کمبل، قهرمان مرد مراحل دهگانهاي را در سفر رو به کمال خود طي ميکند. اما، بيضايي با تنزل قهرمانان مرد و توجه به نقش آفريني قهرمانان زن، به تغيير کارکردهاي سنتي اين اسطوره متناسب با اوضاع زمانه دست زده است. رعنا در فيلم «غريبه و مه»، زن آسيابان در «مرگ يزدگرد»، تارا در «چريکه تارا»، خانم بزرگ و ماهرخ در «مسافران» و گلرخ در «سگ کشي»، ضمن سفر پيش رويشان، با دانايي، آزمون و نجات بخشي به قهرمان اسطورهاي بدل شدهاند. اين امر به پررنگشدن نقش اسطوره و جنسيت در سينماي او انجاميده است.