ساختار و کارکرد اسطوره در آثار بهرام بيضايي گاه دگرگونيهايي مييابد. نمونه آن، تغيير کليشه «قهرمان» در برخي فيلمهاي او است. اسطوره قهرمان و سفر او، همواره مورد توجه اسطورهشناسان بوده است، بر اساس ديدگاه و الگوي جوزف کمبل، قهرمان مرد مراحل دهگانهاي را در سفر رو به کمال خود طي ميکند. اما، بيضايي با تنزل قهرمانان مرد و توجه به نقش آفريني قهرمانان زن، به تغيير کارکردهاي سنتي اين اسطوره متناسب با اوضاع زمانه دست زده است. رعنا در فيلم «غريبه و مه»، زن آسيابان در «مرگ يزدگرد»، تارا در «چريکه تارا»، خانم بزرگ و ماهرخ در «مسافران» و گلرخ در «سگ کشي»، ضمن سفر پيش رويشان، با دانايي، آزمون و نجات بخشي به قهرمان اسطورهاي بدل شدهاند. اين امر به پررنگشدن نقش اسطوره و جنسيت در سينماي او انجاميده است.
موضوع کتاب فرهنگ سینمای ایران از سال 1308 تا 1362 تالیف مصطفی زمانی نیا شامل شش گفتار است که عبارتند از: کارگردانها، فیلمسازی مشترک، سیاست و سرکوب خلقها، فیلمنامه نویسان، موسیقی متن، سکس و برهنگی.
نخل های سوخته مجموعه چند گزارش سفر به مناطق مرزی کشور است ... گذار از خرمشهر، آبادان اهواز ... چشم و دل را از تازگی ها ر نمی کند. هر گوشه از خاک مرزنشینان کشور هزار قصه تاریخی در خود نهفته دارد. دردها و آلام در این مناطق، کهنه و عمیق است... هنگامی که از چند شهر مرزی کشور برای اولین بار گذر کردم، کلمه محرومیت در فرهنگ شعور و ادراکم رنگ باخت، هزاران معنا پیدا کرد. چگونه می توان شهروندان محروم را که از فرط بی پناهی قانون شکنی می کنند، سرزنش کرد؟ اصلا قانون در زندگی افراد محروم، واجد کدام معناست؟ آنان که از فرط محرومیت مالی دل به دریا می زنند، قاچاق می کنند و آنان که از فرط محرومیت معنوی سر به کوه و بیابان می گذارند هر دو به تکدی می روند. هر دو خطر می کنند.... هر دو در بزنگاه تاریخ معاصر ایران وامانده اند، غریب و سرگردان، هر دو چشم انتظار ایستاده اند... راستی برای منتظران چه سوغاتی در راه است؟
در آيين مزديسنا ايزدان و فرشتگان نگهبان آسمان و زمين و هر آن چه نيک و نغز و از آفريدگان پاک مزدا به شمار ميآيد، سمت ردي يا سروري دارند. در اکثر آثار ديني زرتشتي و متون پهلوي نيز رد به معناي پيشواي ديني زرتشتي و رهبر روحاني به کار رفته است. در شاهنامه فردوسي هم رد از لغات پرکاربردي است که فرهنگنويسان براي آن معاني مختلفي چون دانا، خردمند، دلير و پهلوان را ذکر کردهاند؛ اما نکته مهمي که اکثر شارحان به آن نپرداختهاند، پيوند رد و موبد و علت کاربرد زياد اين دو واژه در کنار يکديگر در مشهورترين حماسه ملي ايران است. رد در شاهنامه در بيشتر موارد، همچون متون اوستايي و پهلوي، همان دستور است که در سلسله مراتب مذهبي ايران باستان جايگاه مهمي داشته است، بنابراين ردان و موبدان هر دو از اعضاي جامعه ديني محسوب ميشدند. نگارندگان مقاله ميکوشند با تکيه بر شاهنامه فردوسي، نقش و جايگاه رد و پيوند آن با موبد را در سه فصل بررسي کنند: 1. واژهشناسي رد 2. رد در شاهنامه 3. پيوند رد و موبد.
در منظومههاي حماسي نه تنها مردمان كه عناصر طبيعت و موجودات نيز نقشي بسزا ايفا ميكنند و بخش عمدهاي از اساطير، آداب و باورها را بازتاب ميدهند. از ميان جانوران، «گرگ» يكي از نقشآفرينان است كه در شاهنامه فردوسي بارها از آن نام برده شده و مضامين و بنمايههايي را به خود اختصاص داده است. اما روشن است كه همه مضامين مربوط به گرگ از شاهنامه بر نميآيد و استقصاي تام در اين باره بدون بررسي ديگر منظومههاي حماسي، كه پس از شاهنامه سروده شدهاند، ممكن نيست. براي درك همه مضامين و اشارات مربوط به «گرگ»، بررسي شاهنامه و ده منظومه حماسي پس از آن (بانوگشسپنامه، برزونامه، بهمننامه، جهانگيرنامه، سامنامه، شهريارنامه، فرامرزنامه، كك كوهزاد، كوشنامه و گرشاسپنامه) ضروري مينمود كه پس از بررسی آنها، مهمترين بنمايههاي اساطيري و حماسي اين جانور استخراج، طبقهبندي و تحليل گرديد. اين بنمايهها عبارت است از: اهريمنيبودن، سكونت در غار (جهان زيرين)، مردارخواري، سخنداني، تيرگي پوست، سروداشتن، سوارشدن پهلوان بر گرگ، توتم گرگ، پرورش كودك با شير گرگ، گرگكشي يلان، پيكرگرداني به سيماي گرگ، گرگ و گرگساران، و گرگ و انجمن مردان.