یادگیری زبان خارجی همانند زمینههای دیگر یادگیری دستخوش فراموشی است. توجه به پدیده فراموشی در بیان گفتاری و نوشتاری در زبان خارجی اهمیت خاصی دارد، زیرا این دو حوزه، نمود توانش و مهارتهای زبانآموز هستند. این تحقیق با هدف بررسی پدیده فراموشی در حوزه یادگیری زبانهای خارجی (زبان فرانسه) در سطح تولید زبانی صورت گرفته است. برای بررسی نظریههای مرتبط با فراموشی، حافظه و ذخیرهسازی اطلاعات از روش توصیفی ـ تحلیلی استفاده کردیم. در ادامه، طی یک تحقیق میدانی با استفاده از کلمات عینی و ذهنی به بررسی فراموشی کلمات در حوزه زبان خارجی پرداختیم. فراموشی کلمات را در قالب دو آزمون بر پایه دو منبع متفاوت، یعنی لیست کلمات جدای از متن و کلمات داخل متن به زبان فرانسه، در میان زبانآموزان زن و مرد با دو رده سنی 25 تا30 سال و 31 تا40 سال بررسی کردیم. نتایج پژوهش نشان داد که فراموشی، وابسته به نوع کلمات زبانی است و کلمات ذهنی، نسبت به کلمات عینی بیشتر فراموش میشوند. دادهها نیز ثابت کردهاند که سن و جنس آزمودنیها تأثیر معناداری بر فراموشی کلمات عینی و ذهنی دارند. به بیان دقیقتر، سن و جنس آزمودنیها و نوع کلمات، زمانی که کلمات در قالب یک متن باشند، بر فراموشی تأثیرگذارند، بهطوریکه در گروه 25 تا 30 سال فراموشی کلمات عینی در بین مردان معنادار و 82/1 درصد بیشتر از زنان بوده است، ولی در گروه سنی 31 تا 40 سال، نتایج برعکس بود و میزان فراموشی زنان 5/2 درصد بیشتر شد.
هدف اساسي فناوري آموزشي تسهيل، توسعه و تقويت فرايند آموزش و يادگيري است. فناوري آموزش و يادگيري زبان يكي از دستاوردهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات در گستره علوم انساني است كه چارچوب نظري و اصول خاص خود را دارد. اين فناوري، ماهيتي چند بعدي و ميان رشتهاي دارد كه در نتيجه تحقيقات در اصول و مباني نظري و عملي گسترههاي زبانشناسي كاربردي، زبانشناسي رايانهاي و دانش استفاده بهينه فناوري به وجود آمده است. اين مقاله با رويكردي تحليلي، توصيفي، و تطبيقي، تاثير فناوري اطلاعات و ارتباطات بر آموزش زبان را بررسي ميكند. در اين زمينه مراحل مختلف الگوهاي آموزش زبان، مديريت كلاس، مسووليت استاد، منابع آموزشي و يادگيري و تهيه و تاليف كتابهاي درسي مطالعه گرديده است. نتيجه تحقيق نشان ميدهد كه نقاط مشترك زيادي بين الگوهاي آموزش زبان و الگوهاي فناوري آموزش و يادگيري زبان وجود دارد. به يمن معرفي و ورود فناوري اطلاعات و ارتباطات در اين حوزه، مديريت كلاس به كل متحول شده و با رويكردي پژوهش محور و دانشجو محور انجام میپذيرد. مسووليت مدرس نيز انباشت و انتقال اطلاعات نيست، بلكه مسووليتهاي گوناگوني بر عهده ميگيرد و بايد فردي چند مهارتي باشد. الگوي بسته، محدود و متمركز منابع آموزشي و يادگيري سنتي هم به الگويي باز، غير متمركز، نامحدود، و بري از محدوديتهاي زمان و مكان تبديل ميشود و نتايج بسيار راهبردي براي نظام آموزش و يادگيري زبان را به ارمغان ميآورد. مطالب درسي برگرفته از فناوري، ماهيتي چند بعدي و حركتي داشته و طراحان آن رويكردي فرايند ـ محور دارند نه محتوا ـ محور.
بدن انسان مکانيسم پيچيدهاي دارد که علي رغم تمامي پيشرفتهاي علومزيستي و شناختي باز هم جنبههاي زيادي از آن کشف نشده است و دانشمندان امروزي درصدد کشف آنها هستند. گاهي آنچه علم پس از مدتها آزمايش به آن ميرسد، به وضوح در آيات قرآن تصريح شده و با تفحص به راحتي قابل استنباط است. يادگيري، يکي از فرآيندهاي پيچيده در بدن انسان است. با نگاهي به ظاهر بدن انسان به راحتي ميتوان دريافت که دو ابزار وقوع و تکامل اين فرآيند يعني «گوش و چشم»، توسط باري تعالي با ظرافت و دقت هر چه تمامتر در بدن تعبيه شده است. انسان با تربيت اين اعضا و استفاده درست از آنها ميتواند فرآيند يادگيري را در خود تکامل بخشد و به کمال مطلوب انساني و کسب معرفت الهي که هدف خالق است، برسد. حال که در فرآيند يادگيري، اين دو حس نقش اساسي را ايفا ميکنند، اين سوال پيش ميآيد که آيا نقش هر دوي آنها مساوي است يا يکي بر ديگري رجحان دارد و جايگاه هر يک از آنها در فرآيند يادگيري کجاست؟ در اين تحقيق با جستجو در نظريههاي روانشناسي، مانند نظريههاي شناختي و انگيزشي و جستاري در آيات قرآن و اشعار مثنوي معنوي، به تبيين نقش و جايگاه هر يک از اين حواس در فرآيند يادگيري پرداخته شده و وجه تمايز و امتياز هريک مورد بررسي قرار گرفته است.
در اين پژوهش ميزان استفاده از استراتژيهاي شناختي بين دانشجويان و ارتباط بين استراتژيهاي شناختي (استراتژيهاي آگاهانه) و استقلال دانشجويان زبان زبان آموزان فرانسه مورد بررسي قرار گرفته است. براي اندازهگيري ميزان استفاده از استراتژيهاي شناختي و درک بهتر ارتباط موجود بين استراتژيهاي شناختي و استقلال، از پرسشنامه دوازه سوالي تلفيقي خودساخته بر اساس تعاريف استراتژيهاي شناختي بر اساس دسته بندي پل سير (1988) و امالي و شامو (1983) و پرسشنامه کيفي ژيلداس نژر در مقالهاي تحت عنوان «رويکرد جامعهشناختي 2006» استفاده شد. در اين مقاله بهکارگيري استراتژيهاي شناختي از قبيل خلاصهنويسي، به خاطرسپاري، حدسزدن، سازماندهي، تکرار، تمرين خارج از کلاس، استدلال و قياس، ارتباط و تداعي کلمات، دسته بندي مطالب، يادداشتبرداي، مرور و پژوهش نزد دانشجويان مقطع کارشناسي ارشد مورد بررسي قرار گرفته است. تجزيه و تحليل آماري دادههاي جمعآوري شده نشان داد که از ميان استراتژيهاي شناختي، استراتژيهاي يادداشتبرداري ۷۶.۳۰ درصد، استراتژيهاي مربوط به حدس معني لغات ۷۵.۷۱ درصد و استراتژي ارتباط و تداعي کلمات ۷۱.۷۱ درصد بيشترين استفاده را داشتند. همچنين چنين نتيجه حاصل شد که در ميان استراتژيهاي شناختي دو عامل جست و جوي منبع و ارتباط و تداعي کلمات با 58 درصد بيشترين تاثير را در استقلال زبان آموز داشتند.
در مقاله حاضر مولفين به بررسي سبکهاي يادگيري زبان آموزان ايراني در زبانهاي خارجي ميبپردازند. در اين راستا، پس از مطالعه مقولههاي يادگيري، سبکها و استراتژيها به بررسي انواع متفاوت سبکهاي يادگيري پرداخته شده است. هدف از اين تحقيق، شناسايي سبکهاي يادگيري زبان آموزان ايراني در زبانهاي خارجي است که به کمک آن مولفين در پي يافتن رايجترين سبکهاي يادگيري و دلايل گرايش زبان آموزان ايراني به اين سبکها در يادگيري زبانهاي خارجي ميباشند. مولفين پس از مطالعه نظري، به مطالعه عملي و ميداني نزد 60 نفر از زبان آموزان ايراني زبانهاي خارجي (زبان فرانسه و انگليسي) در رشتههاي مختلف و در سطح پيشرفته بين سن 20 تا 25 سال اقدام نمودهاند. مطالعه ميداني از طريق پرسشنامهاي شامل 30 سوال محقق شده است. سوالات پرسشنامه دربرگيرنده 6 پارامتر متفاوت از سبکهاي يادگيري شامل يادگيري، از طريق خواندن، گوشدادن، نوشتن، صحبتکردن، نگاهکردن و اقدام به عمل ميباشد. پس از جمعآوري و تحليل دادههاي به دست آمده از پرسشنامه، اين نتيجه به دست آمد که در ميان سبکهاي متفاوت يادگيري نزد زبان آموزان پيشرفته در زبانهاي خارجي، بيشترين گرايش به يادگيري از طريق صحبتکردن و کمترين گرايش به گوشدادن بوده است. در اين پژوهش پس از ارايه نتايج مطالعه ميداني سبکهاي متفاوت يادگيري، دلايل گرايش به اين سبک نيز بررسي شدهاند.