بیان اندیشه در ادبیات با زبان صورت میگیرد. از این رو تجلی سبک گوینده در زبان اوست. در دورههای مختلف ویژگیهای متفاوتی از زبان به عنوان ویژگی مهم یا درخور توجه، نظر افراد را به خود جلب کرده است. تحولات تاریخی و اجتماعی، و تغییراتی که در زبان هر دوره حاصل میشود، مجموعاً سبب میشود که در هر عصر شاعران یا نویسندگان به زبانی خاص سخن بگویند. در سبک هندی شاعران در تحلیل عناصر و پدیدههای اطراف خود، جزئینگر بوده و در جستوجوی معنای بیگانه، بسیاری از قواعد و هنجارهای مرسوم و سنتی را در هم شکستند. این نوآوری در بطن خود ویژگیهایی را داراست که نیما یوشیج نیز در در نوآوریهایش آنان را به کار برده است. شباهتهای حاصله از سنجش این دو سبک، روابطی بینامتنی را مابین آن ایجاد میکند که در این مقاله به واکاوی این تشابهات و تناسبات پرداخته شده است.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
موضوع کتاب گزیده ای از سروده های طبری نیما تحت عنوان روجا و مجموعه واژه های طبری (مازندرانی) است که شاعر بلند آوازه و نوپرداز معاصر ایران مرحوم نیما یوشیج (علی اسفندیاری) در اشعار خودآورده است. این واژه ها به لهجه طبری در منطقه بین نور تا نوشهر خصوصا در نقاط کوهستانی و ییلاقی متداول است که شاعر در آنجا زاده شده و بخشی از زندگی خود را در آن نواحی سپری کرده است، هرچند تعدادی از واژه های به کار گرفته شده به وسیله نیما در نقاط میانی و قسمت شمالی جبال البرز و شرق مازندران یکسان تلفظ می شود.
یکی از مباحثی که در ادبیات، امروزه مورد توجه قرار دارد مبحث آراکی تایپ است. این بحث به وسیله کارل گوستاو یونگ و مکتب مردمشناسی تطبیقی دانشگاه شیکاگو مطرح گردید و در ادبیات راه یافت. ناقدان ادبی ضمن مطرح کردن مباحثی از قبیل آنیما و آنیموس، سایه، نقاب، مادر کبیر، پیرمرد خردمند، آب، خورشید، دایره، اعداد، رنگ و ... به کندو کاو ضمیر ناخودآگاه جمعی راه یافته و به تحلیل و نقد و بررسی هر اثر و خالق آن میپردازند. رنگها در زندگی انسان تأثیر شگرف و جایگاه ویژهای دارند در برخی از تمدنهای کهن، رنگها سمبل مفاهیم خاصی بودند. بعضی رنگها، نشاط انگیز و آرام بخش و قرار آفریناند و برخی دیگر، تحرک بخش و مایه سرزندگی و برانگیزنده و موجب تحریک و تهییج. از این رو رنگها ارتباط عمیقی با ضمیر ناخودآگاه جمعی پیدا میکنند و در دستهبندی آرکی تایپها قرار می گیرند. در این مقاله تلاش گردیده تا تطبیقی میان رنگها و نمادهایشان با مفاهیم و معانی آرکی تایپ در شعر سرهاب سپهری صورت گیرد و تأثیرپذیری سهراب از آرکی تایپ رنگها بررسی گردد. سهراب از عنصر هفت رنگ سیاه، سفید، آبی، سبز، سرخ، زرد، بنفش 212 بار در اشعارش بهره جسته که 65 درصد آن با مفاهیم آرکی تایپ تطبیق دارد.
دیدگاههای منتقدانه فراوانی در کتب قدیمی ادبِ عربی وجود دارد که ماده اصلی آن مطالب، در مورد نقد است و این موضوعات، راه ظهورِ مکاتبِ نقدی معروفی را که بعداً به وجود آمده، فراهم کرده است؛ لذا صرف نظر از کلاسیک بودن آنها و با توجه به بُعد زمانی میتوان پیشینه بسیاری از نقدها و نظرات را در گفتههای گذشتگان دریافت؛ به عنوان مثال، بدیهی است که در مورد محاکات و خیال، کسانی همچون خواجه طوسی در اساس الاقتباس، ابن طباطبا در عیارالشعر، ابن معتز در البدیع و ... مطالبی را بیان کردهاند اما با واکاوی سخنان ایشان میتوان به این نتیجه رسید که بسیاری از نقدهای دورههای بعد از آنها و یا حتی دورههای معاصر، بر پایه همان سخنان گذشتگان است. یکی از کسانی که در باب کلام (بویژه لفظ و معنا ) و صورخیال (بخصوص در باب تشبیه)سخن گفته، ابن طباطبا است. بدیهی است که پیشینه پارهای از نظرات درباره این دو مورد را میتوان در کتابهای وی، بویژه عیارالشعر، مشاهده کرد؛ لذا در این مقاله، به تطبیق نظرات ابن طباطبا با منتقدان دیگر در باب این دو مورد پرداخته شده است.