آنچه «خسرو و شيرين» نظامی را به عنوان يکي از شاهکارهاي زنده و پوياي زبان و ادب فارسي در يک رابطه بينامتنيت با متوني قرار میدهد که ريشه در انديشههاي کهن بشري دارد و از آبشخور ناخودآگاه جمعي و مفاهيم نمادين آن بهرهمندند، بخشهايي است که در هالهاي از نمادها پيچيده شده است و کشف استعارات غريب و پيچ و خمهاي آن جز با فرا رفتن از بافت غنايي متن ممکن نيست. يکي از اين بخشهاي برجسته، داستان به گنجخانه رفتن خسروپرويز و خوابي است که پيش از آن میبيند. در يک رويکرد نمادين به اين بخش از منظومه خسرو و شيرين، مجموعهاي گسترده از مفاهيم نمادين و رازناک به دست میآيد که تمامی آنها نمودگر کهنالگوي باززايي يا به تعبير يونگي آن، فرايند فرديت است؛ کهنالگويي که درونمايه اصلي منظومه را تشکيل میدهد. گنجخانه، گنجهاي پنهان، کليد طلايي، صندوق مرمرين درون طاق، طلسم طلايي و شمايل حضرت محمد (ص) از برجستهترين نمادهاي موجود در اين بخش از منظومه خسرو و شيرين است که درونمايه سمبليک داستان را شکل میدهد و مفاهيم نمادين آنها ارتباطي عميق با کهنالگوي نوزايي و نتيجه حاصل از آن، يعني دستيابي به کمال دارد.
بر پایه معنیشناسی تاریخی سنجشی، سرگذشت «وامواژه»ها را نیز ـ مانند واژههای ناب و نژاده در زبان ـ میتوان کاوید و بررسید و به دست داد. بدینسان چگونگی راه بردن واژه از زبانی به زبان یا زبانهای دیگر آشکار خواهد شد و دگوگونیهایی که واژه در گشتوگذار خویش یافته است، پدیدار. یکی از وامواژههای ایرانی در زبانهای تازی و اروپایی که سرگذشتی شگفت داشته، واژه «گنج» است. در این جستار سرگذشت معنیشناختی آن به دست داده شده است.
هوشنگ ابتهاج متخلص به (ه.ا. سايه)، از غزل سرايان نامي معاصر است. توجه وي به غزل سبک عراقي و موفقيت او در پيروي از طرز غزل بزرگترين شاعر اين سبک، حافظ شيزازي، سبب شده است تا وي را «حافظ زمانه» بنامند. يکي از برجستگيهاي ويژه ساختار صوري غزلهاي او، در سطح توازنآوايي است؛ بدين مفهوم که ابتهاج با استفاده از تکرارهاي واجي و هجايي، نظام موسيقايي برجستهاي در شعر خويش پديد آورده است که اين امر از يک سو به دليل آشنايي وي با شعر حافظ و پژوهش دهساله او بر ديوان وي است و از ديگر سوي از تسلط وي در موسيقي وا آشنايياش با بساي ري از موسيقي دانان بزرگ معاصر چون «مشکاتيان»، «لطفي» و «شجريان» ناشي ميشود. در اين نوشتار سعي بر آن است تا به بررسي توازنآوايي و نظام موسيقايي حاصل از آن، که در ساختار صوري (روساخت) زبان قابل طرح و بررسي است، پرداخته شود و از آنجا که تاثيرپذيري ابتهاج، از طرز غزل حافظ، به ويژه در اين مقوله، امر آشکاري است، کوشش شده است تا اين بررسي با مقايسهاي ميان غزل حافظ و ابتهاج همراه باشد.
ادیبان کُرد همواره شعر فارسی را به دیده اعجاب و تحسین نگریسته و از آن متأثر بودهاند. نمودهای گوناگون این تأثیرپذیری را در قالب تضمین، ترجمه و صورخیال مشابه و مضامین مشترک میتوان دید و از این میان، شعر حافظ بیش از دیگر اشعار مورد توجه ایشان بوده است. در این مقاله پس از مقدمهای درباره تأثیرپذیری ادیبان کُرد از شعر فارسی، به ناری، شاعر عار فمسلکی که در همین سدههای اخیر میزیسته، پرداختهایم. برای ترسیم خطوط چهره حافظ در دیوان شاعر کُرد، ابتدا به سراغ موضوعات و مضامین و مفاهیم مورد علاقه دو شاعر رفته و در نهایت چهار مخمس ناری، که در آنها غزلیات حافظ را، تضمین کرده است، بررسی کردهایم.