آفاق وسیع شعر فارسی تا پیش از مشروطیت، جز به ندرت در بستر عطوفت زنانه جاری نشده بود. بعد از مشروطیت است که زنان در عرصه سخنوری همراه با مردان، طبع آزموده، اشعار فخیم و ارزشمندی عرضه داشتهاند. نیمتاج لکستانی، یکی از زنان متعهد و ظلمستیزی است که در زمانهای پرآشوب، بیباک و پرصلابت و با زبانی برخوردار از سلاست و روانی، ندای آزادی را سرداد. او شاعری بود آزادیخواه، واقعگرا و انساندوست که میخواست از بیداد، داد سازد و از درد، درمان. اما دریغا چنانکه باید شناخته نشده و قدرت طبع و رقّت احساس و سخن نغز و پرمغزش بر همگان آشکار نگشته است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
رستم و اسفندیار برجستهترین، نیکترین و مهمترین پهلوانان شاهنامهاند؛ از اینرو برخورد این دو یل از وزن و حساسیت خاصی برخوردار است. اسفندیار شاهزادهای جوان است، با چشم به تختی که شایستگی آن را دارد. او برخلاف گشتاسب، نه یک موجود آزمند و متزلزل و فریبکار، بلکه دلاور شکستناپذیر و مقدسی اس تکه برای نیکترین دینها و اندیشهها شمشیر زده است. رستم در مقابل او، پهلوان قرون و ابرمردی است که تبلور تکاپو و رنج مردانه یک تبار است. در این کتاب افزون بر مقدمه، سه مقاله پیرامون رستم و اسفندیار و همچنین متن آن از روی نسخه شاهنامه چاپ مسکو آمده است.
استاد محمدرضا شفيعي کدکني، محقق، منتقد و پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي، از شاعران موفق و صاحب سبک نسل دوم شعر نيمايي به حساب ميآيد. او تاکنون با انتشار 12 دفتر شعري که در قالب دو مجموعه آيينهاي براي صداها و هزاره دوم آهوي کوهي به چاپ رسانده، برگي از دفتر قطور شعر معاصر را به خود اختصاص داده است. اين پژوهش ميزان اثرپذيري اشعار شفيعي را از آثار قدما مورد بررسي قرار داده است. برخي از منتقدان معتقدند که شفيعي بيشتر شعرساز ماهري است تا يک شاعر، چراکه اشعار او از مضامين، ترکيبات، واژگان و صورخيال تکراري و قدمايي پر است. يافتههاي تحقيق بيانگر اين واقعيت است که هرچند رگههاي ژرفي از سرودههاي بزرگاني چون حافظ، مولانا، سعدي، رودکي و ... و نيز نشانههايي از شعر شاعران معاصر همانند اخوان ثالث، شاملو و ... در اشعار او ديده ميشود، اما خلاقيت شفيعي در اين بين نقشي مضاعف عمل کرده، چنان که او را از ورطه تقليد صرف رهانيده است و اين انتقاد جز در مواردي نادر بر قامت اشعار او راست نميآيد.
متناقضنما يا پارادوكس در شعر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه معنا باعث آشناييزدايي و برجستگي كلام ميشود. اين شگرد ادبي از ديرباز مورد توجه شاعران بوده است؛ در شعر معاصر، به تبع پيشينه آن در ادبيات كلاسيك فارسي و نيز با آشنايي و توجه به ادبيات غرب، مورد استقبال شاعران معاصر قرار گرفت. فروغ فرخزاد در دو مجموعه واپسين شعر خود از متناقضنمايي براي برجستهسازي و ايجاد ابهام هنري كه جلب توجه مخاطب را در پي دارد، استفاده ي زيادي ميكند فروغ اين شگرد شعري را براي اهدافي هم چون معناگريزي، ايجاد بار عاطفي، بيان طنز، ريشخند و ... به كار ميگيرد. اين شيوه تاثير زيادي بر خواننده دارد و زيبايي خاصي را ميآفريند. در اين مقاله متناقضنمايي در شعر فروغ در دو بافت مورد بررسي قرار گرفته است: 1) بافت زباني كه بيشتر باعث اختلال در زبان ميشود، 2) بافت موقعيت كه علاوه بر زبان، باعث آشناييزدايي در معنا و پيش فرضهاي قراردادي ذهن جمعي ميشود. نمونههايي از شعر فروغ كه با اين شيوه بياني به كار رفته، آورده شده است. اين جنبه از شعر فروغ علاوه بر معناگريزي و ايجاد ابهام نشانگر يكي از وجوه زيبايي شعر اوست.