زبان و ادبيات فارسي از روزگار سلطان محمود وارد سرزمين هند شد و در طول دورههاي بعد سرتاسر آن سرزمين را فراگرفت. رفت و آمد مهاجران از ايران به هند، موجبات تاثير و تاثر فرهنگي بيشتري به وجود آورد، و از سده دهم هجري در دوره صفويان در ايران، و تيموريان در هند، اين روابط همه جانبه گسترش يافت و به دلايل مختلف، همچون عدم توجه لازم پادشاهان صفوي به شعر و شاعري، و حمايت فراوان پادشاهان هند به اين امر و...، تعدادي از شاعران و اديبان ايراني به هند مهاجرت كردند كه اوج اين مهاجرت را در قرن يازدهم هـ.ق. ميتوان ديد و تا سال 1875 م. كه حكومت تيموري منقرض شد، همواره زبان فارسي، زبان رسمي، سياسي و ديپلماسي بود. حضور سلسلههاي قطبشاهيان در كلگنده (918-1098هـ.) و عادلشاهيان در بيجاپور (895-1097هـ.) ـ كه بخشي از دكن بود ـ به سبب نزديكي با پادشاهان صفوي، بويژه از نظر اعتقادي، موجب مهاجرت بيشتر بدان خطه شد. بيش از هفتاد نفر از اين شاعران مهاجر را ميتوان نام برد كه اين تعداد، حدود 10 درصد از شاعران مهاجر به كل هندوستان را تشكيل ميدهد.
این کتاب تصحیح و تدوین یکی از دو تحریر معروف «اخلاق ناصری» موسوم به توضیح الاخلاق و اثر خامه به همت علامه شمسالدین محمد بن سدیدالدین علی بن خاتون عاملی عیناثی به صورت فارسی شیرین شرح شده است تا نفع آن عام و استفاده از آن تام بوده باشد. خواجه نصیرالدین طوسی این کتاب را در سال 633 هجری و در دورانی که هنوز پا به دربار هلاکوخان مغول ننهاده بود و در قلعه الموت و در میان اسماعیلیان میزیسته، نگاشته است. این کتاب ارزشمند در زمره نخستین آثار مرتبط با حکمت عملی و اخلاق به زبان پارسی است و مطالب آن آمیخته از دیدگاه فلسفی و عملی فلاسفه یونان و نظرگاه حکمای ایرانی و اسلامی درباره فرد، خانواده و جامعه میباشد که در این کتاب رذائل اخلاقی به عنوان بیماریهای شخصیتی مطرح شده و پس از بحث از سرچشمه بیماری، روش علاج هر یک آمده است. با توجه به سنگینی متن کتاب، علامه ابن خاتون حلی به دستور عبدالله قطبشاه شرح اخلاق ناصری را به نام «توضیح الاخلاق عبدالله قطبشاهی» به سبکی بسیار خوب در حیدرآباد دکن نگاشت که این رساله متن مصحح این کتاب است. توضیح الاخلاق عبدالله قطبشاهی همانند اخلاق ناصری مشتمل بر یک مقدمه، سه مقاله و سی فصل است.
یکی از سلسلههای محلی جنوب هند سلسله قطبشاهیان بود که هم ایرانی،هم فارسیزبان و هم از پیروان شیعه امامیه بودند و از سال 1518 م. بر سرزمین دکن و کرناتک که امروزه آندراپرادش و کارناتاکا نامیده میشوند حکومت میکردند و به علت ملیت و مذهب خود از جمله ارادتمندان به دربار صفوی ایران بهشمار میرفتند. این کتاب نامش «حدیقة السلاطین قطبشاهی شیرازی» است و مؤلف او یکی از اجلّه علما و ادبای عصر سلطان قطبشاه میباشد به نام میرزا نظامالدین احمد صاعدی شیرازی است. این کتاب ترجمه و شرح سوانح پادشاه هفتم این سلسله ذکیه سلطان عبدالله قطبشاه است از سال تولد آن شهریار (1023 هـ) تا سال نوزدهم جلوس (1053 هـ) و موضوع کتاب علم تاریخ است.
این کتاب با عنوان «تاریخ ادبیات افغانستان در ادوار قدیمی» برگرفته از جلد سوم دایرةالمعارف آریانا است که بدون دخل و تصرف در متن و شیوه نگارش، با رفع پارهای از اغلاط چاپی، نگارشی و اشتباهات مشهود منتشر شده است. منابع اصلی این دایرةالمعارف، لغتنامه دهخدا و ترجمه عربی دایرةالمعارف اسلام بوده است. مباحث تاریخ ادبیات افغانستان در این کتاب ذیل نه قسمت که به حصهها تقسیم و شامل عناوین جداگانه میباشد، آورده شده است.
شرف الدین علی بن شمس الدین علی یزدی، معروف به «مخدوم» و متخلص به «شرف»، از جمله شاعران و نویسندگان و مورخان و علمای مشهور نیمه دوم قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم هجری قمری بوده است. روزگار جوانی او به کسب علوم سپری شده است و اطلاعات وسیع علمی و ادبی او را ـ چه از نظر گستردگی اطلاعات و چه از نظر تنوع تألیفات ـ میتوان در آثارش به روشنی دید. محمد مستوفی، در کتاب تاریخ یزد (جامع مفیدی) ضمن بیان شرحمفصلی از زندگی وی، او را اشرف فضلا و الطف علمای دوران خود میداند که همواره در عراق و فارس، نزد سلاطین، معزز و محترم بوده و مدتی ندیم شاهرخ میرزای تیموری بوده که از طرف وی، به لقب «مخدومی» ملقب گردیده است.