داستان بيژن و منيژه از جمله داستانهاي فرعي در طرح اندام وار شاهنامه است كه طرح و ساختار ويژهاي دارد. برخي محققان در پي توجيه تاريخي داستان برآمدهاند و اصل داستان را مربوط به عصر اشكاني دانستهاند؛ اين در حالي است كه در اين داستان نشانههاي اسطورهاي معناداري هست كه نمونههاي مشابه آن در ديگر متون نيز وجود دارد. مساله اصلي اين است كه داستان بيژن و منيژه حاوي چه انديشهاي است كه موجب شمول و گستردگي آن گشته است؟ در عين حال، چگونه توانسته در طرح بزرگ شاهنامه جاي گيرد؟ تجزيه و تحليل ساختار داستان بر اساس روش ولاديمير پراپ نشان ميدهد ساختار اصلي داستان مبتني بر طرح آشناسازي قهرماني است. تكرار كاركردها و شخصيتهاي اصلي اين داستان در ساير داستانهاي معروف ايراني، ساختار بنيادين و غيرتاريخيِ داستان را تاييد ميكند. بررسي ژرف ساخت داستان نيز نشان ميدهد كه ساختار داستان بيژن و منيژه تحت تاثير آيينهاي باروري شكل گرفته و اشكال متنوع آن در ديگر داستانها نيز وجود دارد. شمول و گستردگي حوزه جغرافيايي آن نيز به سبب همين طرح داستاني و ساختار و ژرف ساخت مشترك است.
داستان شورانگیز و پرماجرای بیژن و منیژه یکی از جالب ترین بخش های شاهنامه است. درباره این داستان، اغلب اساتید و پژوهندگانی که در احوال فردوسی و شاهنامه، به تحقیق برخاسته اند، عقیده دارند که این داستان، مجزا و جدا از قصص شاهنامه است و فردوسی قبل از به نظر کشیدن دیگر داستان های شاهنامه، بیژن و منیژه را به نظم درآورده و این به دوران جوانی است. بیژن و منیژه یکی از داستانهای آشنای شاهنامه، کتاب حماسی ایرانیان است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است...
داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای آشنای شاهنامه، کتاب حماسی ایرانیان است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است. درباره این داستان اغلب اساتید و پژوهندگانی که در احوال فردوسی و شاهنامه، به تحقیق پرداخته اند، عقیده دارند که این داستان مجزا و جدا از قصص شاهنامه است و فردوسی قبل از به نظم کشیدن دیگر داستانهای شاهنامه بیژن و منیژه را به نظم درآورده و این به دوران جوانی است. به هر تقدیر داستان بیژن و منیژه چه از قصه های منظوم اولیه فردوسی باشد و چه مجزا یا پیوسته به دیگر داستان های شاهنامه از لحاظ یافت و پرداخت داستانی، فراز و فرود حوادث، شخصیت پردازی و بیان احساسات و عواطف و شخصیت های قصه، از قالب و محتوایی غنی برخوردار است...
سنتی ژرف و پایدار هست که انسان امیدوار است کسی بیاید و او را از محنتها نجات بخشد. این فرد قهرمان آرمانی است. ویژگیهایی که به قهرمان آرمانی نسبت داده میشود متأثر است از آنچه انسان در آیینها و اسطورههایش درباره نمونه نخستین انسان میاندیشیده است و در پرتو آن آیین، راز آفرینش را تبیین میکرده است. در این کتاب با توجه به کارکردهای نخستین انسان، چگونگی و علت تغییر و تحول پیش نمونه نخستین انسان به نخستین شاه بررسی شده، آنگاه با توجه به علت پیوند قهرمان با نخستین آفریده، جابجایی اسطوره نخستین آفریده با قهرمان نجاتبخش توضیح داده شده است. ضمن اشاره به کسانی چون کیخسرو، طهمورث، جمشید، کیومرث و سیاوش که دارای ویژگیهای نخستین انسان و نخستین شاه هستند، به مسئله نجاتبخشی و قهرمانی آرمانی آنها نیز استناد شده و همچنین برای اثبات آیینی بودن این مسئله به نمونههایی از آن در قالب داستان سیمرغ، ققنوس و سگ آبی اشاره شده است.
«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستانها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پيرفتها، ژرف ساخت داستانها را تحليل کردهايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايتها نشان ميدهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايتها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايتهاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفتها زنجيرهاي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب ميدهد و در مواردي که ترکيب پيرفتها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان ميسازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بياعتبار کردن آن تداوم يابد.