از مهمترین مباحث مطرح در بین فلاسفه و عرفای اسلامی، اندیشه هبوط انسان از عالم ملکوت به عالم ملک و جهان ماده است. اندیشه هبوط انسان بر این اساس استوار است که انسان نخست در عالم برین در جوار رحمت حق بوده است و به خاطر گناهی، از بهشت عدن الهی به جهان ماده تبعید شده است. نگارنده در این مقاله حدوث و قدم روح و تجرد و بساطت آن را، از بنمایههای اصلی فلسفی اندیشه هبوط تلقی کرده و معتقد است فلاسفه و عرفای بزرگ در تبیین حدوث و قدم روح انسانی دچار نوعی تردید و سرگردانی بوده و در تحلیل آن دچار مشکل شدهاند. نگارنده، این حیرت و سرگردانی را در کلام ابن سینا، و مولانا به اجمال مورد بررسی قرار داده و مسأله چگونگی آفرینش روح و تجرد آن را اساس اندیشه هبوط انسان دانسته است.
کتاب حاضر، که نویسنده نام روزنامه ممدوحه خوارزم و خیوق بر آن نهاده و ما برای آن عنوان خاطرات اسارت گذاشتهاند، حاوی نکات و اطلاعات جالب و ارزشمند درباره اردوکشی از مشهد مقدس به مرو، موقعیت جغرافیایی منطقه، وضع اقتصادی و اجتماعی مردم، تشکیلات حکومت، نحوه مالیات گیری، نرخ برابری پول، معیشت ایلات، آداب و رسوم مردم، چگونگی ارتباط دولتهای روس و انگلیس با خوانین محل و مانند اینهاست.
نسبت روح به جسم مانند آهنگ به چنگ است كتاب فوق به بررسي تاريخي و فلسفي شناخت روح در جوامع بشري و تفكرات فلاسفه و تطابق آن با اديان و اساطير و تاثیر روح و جسم در ادبیات مي پردازد.
از مباحث مهم عرفاني، اسرار و رازهايي است که در شطحيات و سخنان متناقضنماي عرفاي بزرگ مطرح گرديده است. براي دريافت بنمايههاي پارادوکسهاي هنري در زبان و بيان اهل تصوف، به خصوص پارادوکسهاي عرفاني (شطحيات)، بايد به دنبال مباني نظرياي بود که بتواند اساس شطحيات عرفاني را تبيين و تفسير نمايد. نگارندگان معتقدند تقابل ساحات وجودي آدمي در نگاه مولانا، اساس پارادوکسهاي عرفاني را تشکيل ميدهد؛ به همين خاطر ضمن طرح نظرهاي گوناگون درباره توجيه شطحيات عرفاني، مباني نظري انديشه مولانا در اين مساله، بر اساس نظريه تعدد مصاديق بررسي شده است.
بدون تردید یکی از موضوعات مورد اتّفاقِ تمامیِ عرفای شرق و غرب، این است که زبان برای بیان تجربههای عرفانی نارساست؛ یعنی حقایق و مفاهیم بلند عرفانی که برای اهل معرفت از طریق شهود حاصل میشود، قابل بیان نیست. مولانا جلالالدّین نیز در مثنوی به اشکال مختلف همین حقیقت را به زیبایی تبیین کرده و عملاً تنگنای زبان را در بیان حقایق عرفانی نشان داده است. برای بیان حقایق و مفاهیم عرفانی، چهار مانعِ موضوع، متکلّم، کلام، و مستمع وجود دارد. لذا نگارنده در این جستار سعی کرده است این موانع چهارگانه را از نگاه مولانا در مثنوی نشان دهد. مولانا در مثنوی در مورد هریک از این موانع به گستردگی سخن گفته است. امّا آنچه که بیش از هر چیز او را آزار میدهد و آن را مانع بیان حقایق و رموز الهی میداند، مستمع ناآگاه است. بنابراین میتوان گفت که از بین موانع چهارگانه نامبرده، مانع مستمع بیش از موانع دیگر، مورد نظر مولانا بوده است و در مورد آن در مثنوی سخن گفته است.