تصریف یکی از پدیدههای مهم زبانی است که پژوهش درباره آن در حوزه زبان مازندرانی، جز بهگونهای مختصر و یا در حاشیه مباحث دیگر صورت نپذیرفته است؛ درحالیکه این نوع پژوهش، برای روشنکردن نقطههای تاریک صرف این زبان، ضروری مینماید. در این راستا، در مقاله حاضر توصیف و بررسی ویژگیهای تصریفی زمان، شخص و شمار را در فعلهای بسیط مازندرانی مبنای کار خود قرار دادهایم. پس از توضیحی مختصر درباره فرایند تصریف و مفاهیم بنیادین آن، این سه ویژگی و شیوههای تبلور آنها را شناسایی کردهایم و از این رهگذر کوشیدهایم مسائل مبهم و شبههناکی چون پسوند مصدرسازِ /essen/، کیفیت شناسهها، کیفیت پیشوندهای تصریفی و تغییرهای آوایی حاصل از افزودن این وندها در ستاک فعل و همچنین چگونگی تصریف گذشته نقلی را روشن کنیم.
کتاب اندیشه ها مجموعه اشعاری است از محمد زمان حاج قوانلو معروف به "زمان" که در سال 1354 به کوشش مجتبی بدیعی به چاپ رسیده است
تصريف يکي از پديدههاي مهم زباني به شمار ميرود که به رغم اهميت آن در نزد پژوهشگران غربي، در زبان فارسي چندان مورد توجه محققان قرار نگرفته است. شايد علت اين امر را بتوان در اين واقعيت جست و جو نمود که زبان فارسي امروز از لحاظ ردهشناختي، تصريفي محسوب نميشود. اما نگارنده بر اين باور است که بررسي فرايندها و نشانههاي تصريفي به جا مانده در فارسي امروز، ميتواند در روشن کردن بخشهايي از نقاط تيره صرف اين زبان موثر باشد. بر اين اساس، مقاله حاضر به معرفي تصريف و مشخصههاي تصريفي در زبان فارسي امروز اختصاص يافته است. در اين راستا، پس از مقدمه و معرفي موضوع، ديدگاههاي برخي از مهمترين پژوهشگران غربي، و نيز برخي از پژوهشهاي پيشين در زمينه تصريف فارسي ذکر ميشود و در ادامه نيز مشخصههاي تصريفي مربوط به اسم، فعل، صفت و قيد در زبان فارسي مورد بررسي قرار ميگيرد و طبقهبندي نويني از اين مشخصهها به دست داده ميشود که مبتني بر رويکردي پيوستاري به عناصر زباني است. يکي از هدفهاي اين مقاله،تاکيد بر اين نکته است که براي تحليل دادههاي تصريفي فارسي بايد به ويژگيهاي زباني آنها توجه کرد و نميتوان کاملا به انگارههاي طرح شده از سوي زبانشناسان غربي استفاده نمود.
هدف پژوهش حاضر نقد و تحليل ويژگيهاي آوايي غزلي از سعدي با رويکردي ساختارگرايانه است. براي اين منظور، در بخش نخست، نگاهي گذرا به نقد ساختارگرا و روش ياکوبسن و در بخش دوم، غزلي از سعدي بر پايه اين روش نقد و تحليل ميشود. در اين تحليل، بررسي ميشود آيا وزن، بحر، قافيه و رديف انتخاب شده توسط شاعر، القاگر مفهوم و محتواي غزل هست يا خير. پس از آن با اين استدلال که واجها به طرق مختلف ميتوانند در موسيقي شعر و رساندن مفهوم اثر نقش ايفا کنند، اين غزل از منظر واجي تحليل ميشود و عوامل مختلف واجي از قبيل واجآرايي، جايگاه توليد و شيوه توليد، دوري يا نزديکي جايگاههاي توليد از يکديگر و تکرار واجها با درنظرداشتن تأثير هريک بر موسيقي شعر و در نهايت القا مفهوم، مورد کنکاش قرار ميگيرد. در انتها تاثير انتخاب واژگان بر موسيقي و معناي اين غزل بررسي ميشود.
رمان و داستان مدرن نقش شگرفي در بازخواني روايتهاي اسطورهاي و بازپردازي آنها در ادبياتروايي امروزي ايفا ميکند. يکي از دلايل مهم توجه ويژه و کاملا متفاوت اين گونه داستانها و رمانها به بن مايههاي اسطورهاي ضرورتي است که نويسندگان معاصر بنا بر دگرگوني اوضاع اجتماعي و دگرگونيهاي اساسي انديشه و نگرش انسان احساس کردهاند: بيانسجامي جهان آشفته معاصر که همه گفتمانهايش سرشار از تناقض، بيانسجامي و قاعدهگريزي است، انسان امروزي را شيفته روايتهاي نامنسجم، غيرخطي گسستهنما و سرشار از بينظميهاي زماني که پيشينهاي غني در روايتهاي اسطورهاي دارد کرده است. شهريار مندنيپور يکي از نويسندگان برجسته ادبيات معاصر فارسي است که ميتوان آثارش را از حيث ساختار و پردازش برخي از عناصر داستان به ويژه عنصر زمان به روايتهاي اسطورهاي همانند دانست. اين پژوهش نشان ميدهد که زمان در برخي از داستانهاي کوتاه او، همانند زمان در روايات اسطوره اي 1. کيفي و ذهني است نه عيني و کمي؛ 2. اعتبار خود را از رويداد يا حادثه روايت شده ميگيرد؛ 3. دوراني و چرخهاي است نه خطي و مستقيم. البته اثبات اين هماننديها لزوما به معناي تاثيرپذيري آگاهانه مندنيپور از روايات اسطورهاي نيست.