اين مقاله كوشيده است پس از ذكر مقدمهاي كافي پيرامون روح و روان و كيفيت آن از نظر فلاسفه و عرفا و همچنين روح از منظر قرآن، به بررسي و تبيين بازتاب شاعرانه روح و روان در شعر سنتگراي معاصر با تكيه بر اشعار علامه حسنزاده آملي، حكيم هيدجي و شهريار كه هركدام نماينده طيفي از شاعران با رويكردها و ديدگاههاي متفاوت هستند، بپردازد و در مسير و فرايند پژوهش بدين نكته رسيده است كه شاعران فوق با تاسي از تعاليم و آموزههاي قرآني و ديدگاههاي عرفاني، فلسفي و ديني بر اين نظرند كه انسان مركب از جسم و روح است كه جسمش به اقتضاي ماهيتش فناپذير و روحش به جهت تجردش ناميراست. آنان به تاثير و تاثر جسم و روح معتقدند و روح را عنصر ملكوتي و رجعت يابنده به موطن اصلي ميدانند و بر اين باورند كه همه شرافت آدمي مترتب بر اين عنصر است و كمال و اعتلاي صفاتي آن بدين بعد بسته است. آنان بعد خاكي انسان را فاقد كرامت و فضيلت ميشمارند و اعتقاد دارند كه روح مجرد از ماهيت است و پس از متلاشيشدن جسم همواره باقي خواهد ماند.
فرهنگ واژه های سینمایی حاصل زحمات یکی از بهترین و مؤثرترین نویسندگان سینمایی ایران زمین یعنی پرویز دوایی است. دوایی که بخش مهمی از دستاوردهای نوشتاری او در عرصه سینما را ترجمه و تألیف کتاب های تخصصی نظیر همین کتاب و یا کتاب معروف «سینما به روایت هیچکاک» تشکیل می دهد، اکنون سالهای زیادی است که بر اثر «اغفال» برخی منتقدان سینما این دسته از تألیفاتش را کنار گذاشته و به سمت و سوی خاطره نویسی مکرر رفته است! چیزی که در کتاب «باغ» و حتی «بازگشت یکه سوار» جذاب و خواندنی بود، اما بر اثر تکرار مکررات در کتاب های بعدی و آخرین اش «امشب در سینما ستاره» به ملال انجامیده است. با این همه هنوز دوایی نویسنده ای مغتنم برای ادبیات سینمایی ایران است. چاپ نخست این کتاب در سال 1364 انجام شد و گویا در سال های گذشته هم تجدید چاپ شده است، با این حال هنوز از پس گذشت نزدیک به ربع قرن هنوز هیچ فرهنگ سینمایی فارسی دیگری نتوانسته به پای جذابیت این کتاب برسد. همان طور که از عنوان کتاب پیداست اصطلاحات فنی، هنری، سبک ها، مکاتب و انواع فیلم در این فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته اند. دوایی چیزی را برای این کتاب کم نگذاشته و بسیاری مدخل های آن مثل فیلم های گانگستری، فیلم سیاه، فیلم موزیکال، موسیقی متن، وسترن، فیلم سیاه، هالیوود، و... نشان از شیدایی مؤلف به تاریخ سینما دارد. صفحه آرایی جمال امید در زمان خودش بسیار خوب بوده است.
موضوع کتاب آشنایی با مکتب ها و اصطلاحات سیاسی در مورد مکتب های سیاسی است که این مکاتب عبارتند از اومانیسم، ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم، کاسموپولیتیسم، لیبرالیسم، آنارشیسم، مدینه فاضله یا اوتوپی، دموکراسی و امپریالیسم. این کتاب تالیف محمدعلی سادات است و توسط انتشارات هدی در سال 1360 منتشر شده است
در مقايسه محتوايي آثار مهم ادبيات عرفاني ايران و نيز تمام آثاري که صبغه عرفاني دارند، موضوعات مشترک فراواني به چشم ميخورد که بحث تقابل عقل و عشق يکي از آنهاست و ميتوان از آن به رويارويي فلسفه و عرفان نيز تعبير کرد. در اين منازعه بخش قابل توجهي از غوغاي کارزار عقل و عشق شاعران متوسطي هستند که تنها با سلاح تقليد و تکرار انديشههاي خردستيز در ميدان ظاهر شدهاند و نه از روي باورهاي برخاسته از تجربههاي عرفاني. آنها صرفا از ديدگاه ذوقي و شاعرانه و با تکيه بر سنتهاي ادبي، عشق را بر عقل ترجيح داده اند ليکن در ميان انبوه اين شعرا، شاعران معدودي را نيز سراغ داريم که با افکار متعالي عرفاني در اين مصاف قد علم کردهاند و انديشههاي خردستيز و فلسفه گريز در کلام آنها به شکل بنيادين و به عنوان يک باور استوار، و نه از روي تقليد و تكرار مطرح ميشود. در ميان شاعران دسته اخير، حافظ به دليل تجلي انديشههاي خردستيز در نهان و آشکار شعرش جايگاهي ويژه دارد. با توجه به شعر و انديشه حافظ اگرچه انتظار نميرود مقام و دلبستگيهاي عرفاني حافظ با آنچه ما از مولانا و عطار سراغ داريم، پهلو بزند ليکن حضور انديشههاي عرفاني و به تبع آن باورهاي خردستيز در کلام او به قدري پررنگ است که اگر او را به عنوان شاعري عارف ـ نه عارفي شاعر ـ در سلک اين بزرگان ياد کنيم، سخني به گزاف نگفتهايم. در اين مقاله جلوههاي مختلف خردستيزي در ديوان حافظ که در لباس ذم عقل جزئي، نفي فلسفه و حکمت فلسفي، نفي علوم مکتبي و مدرسي و توصيه به مستي رخ مينمايد، بررسي شده است.
علامه آملي از حکيمان عارفي است که مدارج علمی و عرفاني و مراتب حکمی و معنوي وي گرهخوردگي و آميختگي بلافصلي با موضوع معرفت نفس و خودشناسي دارد. به نظر وي مبحث نفس ناطقه انساني، قلب جميع معارف ذوقيه و قطب قاطبه مسايل حکميه و محور استوار کل مطالب علوم عقليه و نقليه و اساس پايدار همه خيرات و سعادتها است و معرفت آن اشرف معارف است و پس از معرف حق سبحانه، هيچ موضوعي در حکمت متعاليه به پايه آن نمیرسد. به باور وي خودشناسي، نزديکترين و سهلالوصولترين راهي است که به خداشناسي منجر میشود؛ در واقع انسان خود راهي است به سوي خداي خويش. بنابراين خودشناسي، شناختن راه سلوک است و مراتب اين سلوک نيز همان مراتب وجودي انسان است که به مقام خليفه اللهي و مرتبه فنا میانجامد. در تعبيري ديگر و بنا بر حديث «ان الله خلق آدم علي صورته» از آنجايي که آدمی صورت علم عنايي حق است میتواند همه اسماءالله را در خود مشاهده کند و هر چه را که آشکار و نهان است در خود پيدا کند.