قصهها و افسانهها بخش مهمي از ادبيات هر ملت را تشکيل ميدهند. عرب نيز همانند بسياري از ملتها از ديرباز داراي قصههايي بودهاند که نقل آنها گرمي بخش محافلشان بوده است. بدون شک قصهها تصويرگر عادات، خلق و خو، انديشه و اعتقادات مردماني است که آنها را ميسازند و نقل مينمايند و گاه از ظرافتهاي خاصي نيز برخوردار ميباشد. در قرن چهارم هجري در نثر عربي، فني متداول گشت که ميتوان گفت درونمايه اصلي آن همين قصهها و افسانهها بوده است، با اين ويژگي که نويسنده از روي قصد آن را در قالبي مصنوع بيان مينمايد و دربردارنده حکايات، نکات، نوادر، فکاهيات و برخي جنبههاي تاريخي و حکمي و ادبي است.
عوامل اجتماعي، محيط طبيعي و عوامل فيزيولوژيک (جسماني) بر موسيقي بيروني و کناري اشعار موثرند. در اين مقاله، تاثير اين عوامل بر موسيقي بيروني و کناري اشعار خاقاني شرواني و مسيح کاشاني بررسي و تجزيه و تحليل شده است. ابتدا اوزان اشعار اين دو شاعر که از دو دوره کاملا متفاوت انتخاب شدهاند، استخراج و بر اساس نظر علماي عروض و قافيه، طبقهبندي و بر پايه نظرات جامعهشناسان ادبيات، اوزان و بحور اشعار دو شاعر تجزيه و تحليل شدهاند. نتيجه بدست آمده نشان ميدهد، بيش از پنجاه درصد اشعار خاقاني در اوزان کوتاه و بيش از شصت درصد اشعار مسيح در اوزان متوسط ثقيل سروده شدهاند که تاثير عوامل اجتماعي را بر اوزان اشعار اين دو شاعر نشان ميدهد. تاثير عوامل اجتماعي بر موسيقي شعر به اندازهاي است که بر تاثير عوامل فيزيولوژيک بر موسيقي شعر اثر ميگذارد. در اين تحقيق با بررسي شعر مسيح کاشاني در دو فضاي اجتماعي مختلف، مشخص شد که کاربرد اوزان کوتاه و بلند ثقيل با تغيير محيط زندگي رشد 12 درصدي داشته است.
تقسيمبندي انواع رمان با توجه به ملاكها و مولفههاي متعدد و متنوعي چون محتوا، ساختار، زمان، مكان، شخصيت و غيره، (يا برجستگي و محوريت يافتن يكي از آنها) انجام ميشود. يكي از همين مولفهها (محتوا) به رمانهايي كه به طور جدي به نفت و مسائل پيرامون آن توجه كردهاند، تشخص خاصي بخشيده است؛ به گونهاي كه ميتوان گفت داراي استقلال نسبياند و نميتوان آنها را به طور قطع ذيل انواع شناخته شده رمان قرار داد و شايد بتوان عنوان جديدي براي اين نوع رمانها برگزيد. نگارندگان، در اين تحقيق ميكوشند، با تكيه بر «نظريه رمان» و قواعد تعريف انواع رمان، پس از تحليل و بررسي رمان عشق در روزگار نفت (الحب في زمن النفط) نوال السعداوي، گونهاي از رمان، به عنوان «رمان نفت» را به عنوان گونهاي مستقل، معرفي كنند و بر اساس نظريههاي رمان، از آن تعريفي ارائه دهند. از اين پژوهش چنين برميآيد كه آثار دربرگيرنده مولفههايي چون نفت و مسائل و پيامدهاي مربوط به آن، ميتوانند ذيل عنوان «رمان نفت» قرار گيرند.
بشر، زمان را به دو صورت تجربه میکند: نخست، زمان بیرونی که ناپایدار و گذراست و نهایتا در چهره مرگ، نمودار میشود و دیگر، زماندرونی که آدمی با تصور شاعرانه آن میخواهد جاودانه بماند. پژوهش حاضر با بررسی تطبیقی سرودههای شاملو و آدونیس، به چگونگی بازتاب مفهوم زمان، به منزله تجربه و تصویری مشترک، در شعر این دو شاعر معاصر اختصاص دارد. در آغاز، تعریف لغوی و اصطلاحی زمان و معرفی مهمترین دیدگاههای مطرح شده در باب آن مورد توجه قرار گرفته، سپس اندیشه شاعران و دریافت آنان از گونههای زمان بررسی شده است. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که شاملو و آدونیس، برای رستن از چنبره زمان و پیوستن به جاودانگی از شیوههایی چون بازگشت به گذشته، اسطوره و عشق یاری میطلبند. هرآینه، نگاه مشترک دو شاعر به مقوله«زمان» همراه با افق دید وسیعشان از دغدغههای انسانی، میتواند گامی برای حرکت ادبیات امروز به سوی ادبیات جهانی تلقی شود.