صادق چوبک به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه معاصر ایران، در کنار جلال آل احمد و صادق هدایت تلاش فراوانی در رواج سادهنویسی و شکستن سنت ادبیات مودبانه و دست و پاگیر دوره قبل انجام داده است. او نویسندهای رئالیست است و داستانهایش در بردارنده واقعیاتی است که خواننده را با اوضاع و احوال رایج در قرن چهاردهم آشنا میکند. سبک نویسندگی چوبک نیز در عین استقلال و منحصر به فرد بودن، یادآور شیوه نویسندگی نویسندگان قرن بیستم آمریکاست. در این مقاله سعی میشود تا تأثیری که چوبک از ارنست میلر همینگوی، خالق داستان زیبای پیرمرد و دریا و برنده جایزه ادبی نوبل گرفته است نمایانده و بررسی شود.
کتاب هزار و یک حکایت یکی از تالیفات مرحوم خلیل خان ثقفی است. ایشان در پاریس به مطالعه کتب مختلفی از آثار نویسندگان عربی، مراکشی، الجزایری، فرانسوی، ژاپنی، چینی، انگلیسی، آلمانی که حکایات را نوشته بودند نمود و مصمم گردید که با اطلاعات شخصی حکایات مختلفی را بهم درآمیزد و اندک اندک آنرا تا پانصد حکایت درآورد ولی با فرصتی که در مدت یک سال بدست آورد و شور و ذوقی که پیوسته در تدوین کتاب از خود ابراز می نمود کم کم حکایات گردآورده او از یک هزار تجاوز نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و پس از بازگشت به میهن حک و اصلاح مختصری نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و منتشر نمود...
در این داستان پلیسی جنایی، احمد به همدستی سه نفر از دوستانش دست به آدمربایی مسلح میزند .آنان، سرمایهداری به نام پرویز پازوکی را میربایند .در این ماجرا احمد، راننده پازوکی را به قتل میرساند و در پی آن وقایعی رخ میدهد که داستان براساس آن شکل گرفته است.
علوم و فنون کهن در ادبیات فارسی همواره جایگاه ویژهای داشتهاند. کمتر دیوان شعر قدیمی یافت میشود که با تورق آن اصطلاحات مربوط به علوم گوناگون وجود نداشته باشد. در این میان دانش پزشکی سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده و انواع بیماریها، داروهای گیاهی و حیوانی و معدنی، شخصیتهای پزشکی، وسایل مورداستفاده پزشکان و شیوههای مختلف درمان، مضمونساز اشعار بسیاری از شاعران پیشین بوده است. در این کتاب واژگان پزشکی در شعر کهن فارسی تا پایان سده هشتم جمعآوری شده است.
این نوشتار کوشیده است ویژگیهای «دگرمفهومی» از دیدگاه «باختین» را در داستان کوتاهِ «کبابِ غاز» سیدمحمدعلی جمالزاده بررسی کند. بررسی ویژگیهایی همچون سبکخندهدار، زبان، واقعیت معاصر، قلمرو شخصیت، گفتمان، انکسار و انحراف نویسنده در داستان، دیدگاه تازهای به مخاطب میدهد تا لایههای دیده نشده یا سطحی نگریستهشده برای او آشکار شود. همچنین بتواند زبان و گفتار نویسنده و شخصیتهای داستانی را بشناسد؛ حتی با مکالمهگرایی و نسبیگراییِ باورها در داستان آشنایی پیدا کند. از آنجاکه جمالزاده را آغازگرِ واقعگرایی در داستاننویسی میدانند، این مقاله به بررسی دگرمفهومی در یکی از داستانهای او میپردازد. داستانی که طنزگونه است؛ و خنده ـ که در دگرمفهومی اهمیت فراوانی دارد ـ در آن جریان دارد.