زماني كه كافكا به سال 1912 براي نگارش تمثيلي تحت عنوان «مسخ» دست به قلم ميشود، در واقع گلايه و شكوه خود را از زمانه و تاثيرات منفي زندگي صنعتي در قبال ارزشهاي انساني بيان ميكند. نگاه كافكا در مسخ، نگاهي به انگارهها و شخصيت خود او در يك جامه سوداگر صنعتي است. كافكا در صدد اثبات مضرات تحولات صنعتي و تاثيرات سوء آن در رفتارهاي انساني است. او رشد جوامع صنعتي را عاملي براي دوري و ناديده گرفتن ارزشهاي انساني مي داند. در نگرش كافكا انسان زوال يافته از روند شتابان صنعتيشدن به موجودي پوچ و زائد همچون حشره تبديل ميشود. كافكا در مسخ خود را در نقاب حشرهاي به نام گرگور زامزا پنهان ميكند و در اين قالب جامعه پيرامون خود را به زير ذره بين نقد ميبرد. نگارنده مقاله بر آن است تا با پرداختن به گزيدههايي از تمثيل مسخ، بر اثبات روند رو به زوال انسانيت و ناتواني انسان در برابر مدرنيته و از خود بيگانگي انسان حاضر صحه بگذارد.
داستانهای سرزمین صوفیان کتابی است که درباره زندگی و آثار شش عارف نامی ایران (حلاج، ابوسعید ابوالخیر، عطار، نظامی، مولوی و جامی) به شکل چکیده و با زبانی شیرین به خامه یک بانوی فاضل و محقق ایرانی به زبان انگلیسی در آمریکا نشر یافته است. داستانهای کتاب به شیوه امروزی و دور از اصطلاحات و مفاهیم دشوار صوفیانه بیان شده است و در عین حال خواننده را با تصوف و عرفان مشرق زمین آشنا می سازد...
سی فصل حضرت قطبالعارفین شیخ فریدالدین عطار نیشابوری با مقدمه و شرححال و تصحیح و مقابله با نسخ متعدده به اهتمام تقی حاتمی و خرج کتابخانه مرکزی به طبع رسید.
زندگی گالیله نمایشنامهای است از برتولت برشت. او در این نمایشنامه تلاش میکند تا زندگی نابغهای را در قرون 16 و 17 میلادی به تصویر بکشد و به اینگونه، نقش اراده و شخصیت دانشمندان و روشنفکران و نیز ناتوانی و سازش در برابر نهادهای اجتماعی را در تاریخ معاصر، به زیر ذرهبین نقد ببرد؛ تلاشی که نخبگان ضد فاشیستی معاصر دیگری همچون هاینریش مان، توماس مان، لیون فویشت وانگر، فردینانت بروکر و فریدریش ولف نیز به شیوههای مختلف به آن پرداخته بودند و در آن توفیقی نیافتند. در این زمینه برشت قصد دارد در نمایشنامهاش با مطرح نمودن واکنش گالیله در برابر یکی از نهادهای اجتماعی عصر خویش، یعنی کلیسا، به حکومت فاشیستی هیتلر و برخورد تند آنان با محققان مخالف اشاره کند و برای رسیدن به مقصود خویش، شخصیت گالیله را به عنوان نماد فرهیختگان انتخاب میکند و او را به صورتی معرفی میکند که تا حد ممکن حامل تضادها و تناقضات معمول در انسان فرهیخته باشد، شخصیتی که نه سیاهِ سیاه و نه سفیدِ سفید، بلکه خاکستری است با همة ضعفها و قوتها، یاسها و امیدها؛ آیینة شخصیتی که برشت خود را در آن میبیند. این مقاله سعی دارد با بررسی نمایشنامة زندگی گالیله اثر برتولت برشت، به این پرسش پاسخ دهد که در یک جامعه بسته با فرهیختگان چگونه رفتار میشود و نیز واکنش نخبگان به این رفتارها چگونه خواهد بود. ما در این مقاله به شیوة استقرایی، تمام مواردی را که گالیله به عنوان نماد فرهیختگان با آنها مواجه است مرور و در آخر نیز پیام نویسنده را در این باره بررسی میکنیم.
اسطوره و حماسه به عنوان گونهای از فرهنگ عامه، پیش از ظهور ادبیات پدید آمده و با ادبیات ملل ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده است. با وجود تفاوتهای فراوان بین انسانها و فرهنگها، از نظراسطوره و حماسه شباهتهای مشترک فراوانی بین آنها وجود دارد. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی اسطوره ـ ایی است. این مسأله در مورد ادبیات ایران و آلمان نیز در شا هنامه و سرود نیبلونگن [Nibelungenlied] به خوبی قابل مشاهده است. هردو اثر به لحاظ زبانی و فرهنگی زیر مجموعه زبانهای هندو ژرمنی قرار دارند و در آنها عناصر مشترک فراوانی به چشم میخورد. در این مقاله سعی میشود ابتداء به مفاهیم و پیشینه تاریخی هردو اثر پرداخته شود و سپس به طور مفصل به بررسی جهانبینی و تفاوت دیدگاه و ویژگیهای حماسی این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان نیز پرداخته شود.