در آغاز قرن گذشته فرنگ در ذهن مردم شرق تصوری است خیالانگیز و افسانهای. در حقیقت سرزمین هزار و یکشب همانجاست. فرنگی است که چراغ علاءالدین را در دست گرفته و ثروتهای بیکران شرق را میجوید و میباید و میبرد. چوب جادو نیز که بهرچه خورد خانی گسترده میگردد در چنگ اوست. مگر نه اینکه: «تجارب او را ثروتمندتر میکند، کار او را سیرابتر مینماید، و فکر او را دورتر میبرد؟» سندباد بحری است و با دنیای کوتولهها در جنگ.
کتاب حاضر، گزارشی از سفر هیئت شورای تبلیغات اسلامی به ایتالیا برای شرکت در کنفرانس اوپک است. حُسن این سفرنامه این است که با قلمی ساده و روان نوشته شده و مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی در خلال نوشتههای این کتاب بیان شده که خواننده هم از مطالب کتاب لذت میبرد و هم از این مسائل آگاهی یابد. در بخشی از کتاب میخوانیم: «دانشجویان اسلامی ایتالیا از من خواسته بودند که برای سالگرد انقلاب آنجا بروم، من این دعوت را با شورای تبلیغات اسلامی در میان گذاشتم، گفتند قرار است هیئتهایی از طرف شورا به کشورهای دنیا مسافرت کنند شما هم از طرف ما بروید و هیئتی را هم با خود همراه ببرید».
نشر برخی از مقالات و یادداشتهای بزرگان علم و فرهنگ کشور در سالهای نه چندان دور، فارغ از این که نسل علاقمند به مباحث فرهنگی و تمدنی و علمی با دغدغهمندان گذشته در این عرصه آشنا میسازد، این لطف را دارد که متفکر و اندیشمند امروزی را به این خودآگاهی برساند که امروز در کدام نقطه ایستاده است و به کدام سوی میرود؟ فکر و ایدهای که او امروز از آن دم میزند در گذشته چه پیشینه و ادبیاتی داشته است؟ تفکر امروزین جامعه ما بر چه پایهای بنا شده است؟ و... . یادداشت حاضر یکی از مهمترین مشهورترین آثار فخرالدین شادمان است در نقد غرب که در زمان خود نگارش آن با حواشی زیادی همراه بود.
در تشریح زمانه محمد شاه و حاجی میرزا آقاسی برسر آن بودم که دربارۀ انقلاب ایران بنویسم، سر از محمدشاه درآوردم. به جا این بود که بیشتر هم می رفتم. زیرا آنچه امروز به ما می رود بازتابی است گاه تار و گاه روشن از جمله اندیشه ها، کردارها و رویدادهائی که در طی صد سال و اندی میهن ما را درنوردیده اند. توضیحات ضروری به نکته ای می رسد که گفتمان های تاریخی را تکرارکند. پرده های تازه ازحوادث گذشته را مقابل چشم امروزیان بگشاید. تا نشان دهد حضور اکنونیان و داوری ها را؛ اثرات شوم ایستائی و قلادۀ باورها و شیفتگی های موهوم را یادرآور شود که بتواند تحرکی در سیراندیشه ی اجتماعی پدید آورد. به ضرورت زمان نوری تازه ولو کم سو اذهان زنگار بسته راتکان دهد. حاصل آنکه با کوله باری خسته دراین سرزمین نفرین شده، با نسلی میراثدار پوسیده ها و موریانه ها! با اعتقاد کامل به نقد خود و خودی ها می نویسد: بازنگری گذشته و نقد گذشته تنها راه ما بود درنیازمودن آزموده ها وجبران کج روی هائی که راه را برمنش و بینش درست بستند...اما چرا از سالهای ۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸ آغازیده ام و دوره محمد شاهی [و صدرات اعظمی حاجی میرزا آقاسی] را دست گرفته ام. نخست اینکه چرخه ایست ناشناخته و از یاد رفته. به رغم اینکه بس مهم است و فراخور بازبینی. دوره ایست که به وصله ناجور می ماند. زیرا که دولت درویشان است و برآمد دگراندیشان. مناسبات اجتماعی همیشگی دوران پیشین و پسین حاکم نیست. تاجائی که روشنگران، از جمله بابیان را در کنار حکومت می بینم و مالکان، مجتهدان و شاهزادگان و نیز دولت های اروپائی را در پیکار با حکومت. اسناد این کتاب افزون بر سفرنامهها و متون چاپی، بر پایـه گـزارشهای فرانسویان و انگلیسها از ایـران و ترکیه و مکاتبات حاجی میرزا آقاسی تکیه دارد.... دکتر هما ناطق (۱۳۹۴-۱۳۱۳) یکی از برجستهترین مورخین تاریخ معاصر ایران بود که نامش همراه با نام دکتر فریدون آدمیت از خاطره تاریخنگاران زدوده نخواهد شد. ناطق در زمره نخستین مورخانی بود که تاریخنگاری را پایهای قرار داد برای نیل ایرانیان به نوعی «آگاهی تاریخی»؛ به عبارت دقیقتر او تاریخنگاری بود که تاریخ را نه برای آکندن انبان ذهن از اطلاعات متشتت و عمدتاً غیرمرتبط به هم، بلکه برای «ایضاح و فهم» جایگاه ایران زمین در تاریخ جهانی سده نوزدهم و بیستم مورد توجه قرار میداد. اگر همکار او دکتر آدمیت که هما ناطق ایشان را «استاد» خویش میخواند، وجهه همت خویش را معطوف به فهم تاریخ اندیشه در ایران معاصر قرار داده بود و تلاش میکرد «سرچشمههای» این اندیشهها را به روایت خویش به خوانندگان منتقل نماید، دکتر ناطق تلاش میکرد پرتوی بر تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران دوره معاصر بیفکند و اهمیت این موضوع را برای خوانندگانی که به عادت مألوف تاریخنگاران گذشته فقط نقلکننده «بیفکر و ذکر» وقایع تاریخی بودند، روشن سازد. خانم هما ناطق از انگشتشمار محققانی است که در زمینه تاریخ دوره قاجار کارنامهای درخشان دارد. همکاری وی با آقای فریدون آدمیت در دو دهه پیش و پیش از مهاجرت او به پاریس پر بار و شایان ارزش بود, تا اینکه زمانه دیگر شد. هایهوی به پا خاست و بازار انگ و تهمت رونق یافت. آدمیت سر بر نتافت و در خود خزید و هما نیز هماوار پرکشید و به فرنگ مهاجرت کرد.
مولف کتاب در بزم حافظ خوشخوان، هما ناطق، در مورد کتاب محتوای کتاب چنین می گوید: در بخش یکم، نخست به یاری فرهنگ ها و متون و اشعار، از مفهوم واژه حافظ و پیشه، حافظان سخن گفته ام و فهرستی از حافظان سرشناس فراهم آورده ام، یعنی از شاعران خنیاگر که هم خوشخوان بودند و هم موسیقی دان و هم شاعر و هم پاسداران دانش و هنر زمانه خودشان. از این رهگذر به حافظ شیراز رسیده ام سپس به یاری گفت های خواجه، اشعار دیگران، و بویژه رساله های موسیقی از پرده هایی نام برده ام، که حافظ به غزل هایش بست.... بخش دوم را به حافظ و بساط می واگذاشته ام. نخست به القاب باده پرداخته ام. دیگر به سراغ سرده ها یا انواع می رفته ام.... دربخش سوم از آوندهای می سخن گفته ام، سپس به جام هایی پرداخته ام که به مثابه پیاله و ساغر به کار میرفتند..... بخش چهارم را کتابنامه واگذاشته ام. و تنها از متونی یاد کرده ام که یافته ام و خوانده ام و صفحاتشان را به دست داده ام.