نقد نو بر مطالعه دقیق شعر و ادبیّات، صرفنظر از مسائل بیرونی و جنبی تأکید دارد. اساس شیوه نقدنو بر استقلال اثر ادبی است. به همین دلیل نقدنو از پرداختن به مسائل فرعی و حاشیهای اثر، نظیر زندگی نویسنده یا شاعر، روزگار او و ملاحظات تاریخی، سیاسی و اجتماعی اجتناب میورزد، زیرا از نظر این رویکرد، چنین مباحثی غیرادبی و غیرهنری بهحساب میآیند. پیروان نقدنو را طرفداران تحلیل بسته نیز خواندهاند؛ زیرا آنچه برایشان مهم است دلالتهای معناشناختی و زیباییشناختی است و متن را همچون سیستمی بسته و عایقبندیشده درنظر میگیرند. در این مقاله در نظر است ضمن معرفی تئوری سیستمها و ویژگیهای هر سیستم به چگونگی کارکرد سیستمی پرداخته شود و مطابق مدلهای سیستمی از متن ادبی بهمثابه یک سیستم یاد گردد. در این تحلیل سعی خواهد شد ماهیّتِ «تحلیلی و مکانیستی» نقدنو بررسی شود و از فراسیستمهایی که بر سیستمِ متن ادبی تأثیر مینهند و از سیستمهای فرعیِ موجود در متن و تعامل سیستمهای فرعی و فراسیستمها در سازمان و سیستمِ متن ادبی سخن بهمیان آید.
این مجموعه مشتمل بر چند نوشتهی ادبی است. به تصریح نگارنده: "قلم برتر و متعالی، بر چکاد شاعرانگیها و داستانپردازیها نه یک شاعر صرف است و نه یک داستانپرداز صرف و این یعنی کشف، عریان ساختن و تکوین جنسیت سوم و بنیادین واژگان، خارج از هرگونه نرینگی و مادینگی که در امتداد تاریخ پرفراز و نشیب ادبیات، هیچ گاه فرصت گسترش عینی نداشته است".
رولان بارت این کتاب را در سال 1966 در بحبوحه مباحثههای قلمی دو جناح نقد نو و نقد قدیمی در فرانسه در پاسخ به محافل کهنهاندیش ادبی و دانشگاهی نوشت و در آن از نقد نو که آن را نقد تأویلی مینامد، در مقابه نقد کهنه و به قول او «نقد فرهنگستانی» دفاع کرد. این کتاب در مجموعه آثار بارت جایگاهی ویژه دارد و در آن او از ساختگرایی به پساساختگرایی و هرمنوتیک نزدیک میشود. از آزادی نقد در بازنگری آثار کلاسیک با برداشتی نو هواداری میکند و اثر را دارای معناهایی چندگانه میداند که سبب میشود ناقدان بتوانند در زمانهای گوناگون از زاویههای مختلف درباره آن سخن بگویند.
مجموعه اشعار «مرگ رنگ» سپهری، از منظر تاریخی، در شرایطی سروده شد که فضای سیاسی و اجتماعی آن روز ایران، آبستن تحولات سرنوشتسازی برای ملت بود. شناخت این تحولات تاریخی و درک فضای سیاسی عصر سپهری، در شناخت و درک نمادهای موجود در «مرگ رنگ» که خود را به صورت همنشینی وازگانی چون تاریکی، تنهایی، خرابی، ویرانی، ظلمت، غراب و مضامینی از این دست نشان میدهد، بسیار مؤثر خواهد بود. زیرا ذهن مخاطب، با در نظر داشتن فضای حاکم بر جامعه و شرایط تحقیق اثر در بسیتر تاریخی آن، به شناخت فضای زندگی مؤلف دست مییابد. نظریه هرمنوتیکی ویلهلم دیلتای، بر مبنای رسیدن به فهم اثر با نگرش تاریخی بنا شده است. دیلتای براساس نظریه تاریخگرایی، معتقد است که فهم هر اثر جز با شناخت و درک فضای تاریخیای که اثر در آن تولید گردیده، میسر نخواهد شد. بدین ترتیب فهم متن به مدد عمل انتقال ذهنی مخاطب از عصر خود به عصر مؤلف امکانپذیر خواهد شد. از این رو، این پژوهش در نظر دارد با توجه به اصول هرمنوتیک تاریخگرایانه دیلتای، به تحلیل گفتمان سپهری در «مرگ رنگ» بپردازد.
هنجارگريزي يکي از موثرترين روشهاي برجستگي زبان و آشناييزدايي در شعر است که همواره، شاعران از آن استفاده کردهاند. هوشنگ ايراني يکي از شاعراني است که در اشعارش به صورت گسترده، دست به هنجارگريزي زده است. نگارندگان در اين جستار، در پي پاسخ به اين سوال بودند که ايراني چگونه و در چه حوزههايي به هنجارگريزي دست يازيده است. بررسيهاي به عمل آمده، نشانگر اين موضوع است که هوشنگ ايراني در اشعارش از انواع هنجارگريزي بهره برده است. اما اين بهرهگيري به صورت يکسان نيست؛ يکي از هنجارگريزيهايي که در اشعار ايراني بسيار ديده ميشود، هنجارگريزي نوشتاري است که به شکلهاي گوناگون در اشعار او وارد شده است. هنجارگريزي زماني يا باستانگرايي نيز در اشعارش بسامد بالايي دارد که شاعر هم در حوزه نحو و هم در حوزه واژگان، از آن بهره گرفته است. هنجارگريزي معنايي به صورت گسترده و در هيات آرايههاي تشبيه، تشخيص، حساميزي و تصاوير پارادوکسي در اشعار او نمود دارد. همچنين علاوه بر اين، او در حوزههاي نحو، واژگان و آوا نيز به هنجارگريزي دست يازيده است.