داستان «شاخداری» و «شاخزایی» اسکندر دهان به دهان و از زبان گذشتگان شنیده شده است، اما به ژرفای آن کمتر اندیشیده بودم تا این که به نیروی گمان، چنین دریافتم او براستی از جانداران شاخدار نبوده است، لیک با گشت و گذار در این جهان پر از شگفتیها و دیدن کارهای شگفتانگیز آدمیان انگشت به دهان مانده و در پایان شاخها بر سرش روییده است. به گفته «نظامی گنجوی» اسکندر در روزگار جهانگشایی خویش به شهری میرسد که در گورستان آن، سال زندگی مردگان را همگی کمتر از ده سال یا شمار اندکی را بالای ده سال، بر سنگهای مزار آنان نوشته دید. بدرستی میتوان چنین پنداشت که پیوستگی کنشها و پرسمانهای شگفتانگیز با شاخ و پیوستگی اندریافت از آن با اسکندر میتواند در اندیشه آدمیان از آن سرچشمه بگیرد که گویند: سختترین و بیشترین واکنش آدمی در برابر پرسمانهای شگفتانگیز همانا (شاخ درآوردن) است و اسکندر بیشترین شگفتیها را شاید در روزگار خویش دیده است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
کعبه جان که از دیدگاه نقد ادبی به تحلیل مخزن الاسرار نظامی پرداخته نخستین گام در راه چنین پژوهش گسترده دامن و نخستین دفتر از مجموعه ای است که به یاری خداوند با عنوان نقد ادب فارسی انتشار خواهد یافت. اگرچه هر نقدی با ضریبی از تعصب و جانبداری همراه است، اما نگارنده کوشیده است تا دلبستگی های او به "داستانسرای بزرگ گنجه" او را از حقیقت جویی و نقد راستین باز ندارد و بدون شک نقد راستین آثار بزرگان ادب (یعنی اشاره به هر جنبه استواری و زیبایی و کاستیهای احتمالی آن آثار) چیزی از عظمت نام و مقام صاحبان آثار نخواهد کاست، عظمتی که گذشت اعصار و قرون مهر تایید بر آن زده است.
استاد ذبیحالله صفا فرزند سیدعلی اصغر شهمیرزادی، استاد ممتاز دانشگاه تهران، در اردیبهشت سال ۱۲۹۰ شمسی در شهمیرزاد که یکی از قریههای بسیار خرم و باصفای شهرستان سمنان است، متولد شد. علوم مقدماتی را در شهمیرزاد و شهر بابل به پایان رسانید و تحصیلات متوسطه را در تهران (دبیرستانهای سیروس و دارالفنون) انجام داد و در سال ۱۳۱۲ شمسی از رشته ادبی فارغالتحصیل شد. تحصیلات عالی را در رشته فلسفه و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی به پایان آورد و در سال ۱۳۱۵ شمسی به اخذ درجه لیسانس نائل شد. سپس به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت. استاد صفا پس از شرکت در اولین دوره دکتری ادبیات فارسی و تحقیق و ارائه کتاب ارزنده «حماسهسرایی در ایران» به عنوان تز دکتری که کار بسیار نو و شگرفی بود، در سال ۱۳۲۱ شمسی به دریافت درجه دکتری در ادبیات فارسی نائل آمد و از آن تاریخ برای تدریس تاریخ ادبیات در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و سالها به عنوان استاد و رئیس گروه و در سالهای آخر به سمت رئیس دانشکده ادبیات در دانشگاه تهران انجام وظیفه کرد تا در سال ۱۳۴۸ خورشیدی بنا به درخواست خود بازنشسته گردید. استاد صفا افزون بر تألیفات ارزنده خود، در مجلات کشور از قبیل مهر، جلوه، سخن، یغما، تعلیم و تربیت، وحید، گوهر و برخی از جراید مرکز مقالات متعددی در مسائل ادبی و تاریخی و فلسفی نگاشته است که مجموع آنها از چند هزار میگذرد. استاد دکتر صفا علاوه بر مشاغل فرهنگی در کشور ایران از سال ۱۳۴۱ تا میانه سال ۱۳۴۳ خورشیدی بنا به دعوت دانشگاه هامبورگ در سمینار شرقشناسی آن دانشگاه، سمت استادی تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران را برعهده داشت. بعد از آن نیز به دفعات در دانشگاههای معروف کشورهای اروپا و آمریکا و آسیا به تدریس پرداخته است. برخی از آثار ایشان به این شرح است : حماسهسرایی در ایران، تاریخ مختصر تحول نظم و نثر پارسی، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا میانه قرن پنجم هجری، تاریخ ادبیات در ایران (پنج جلد)، ترجمه کتاب رافائل از آثار لامارتین، مزداپرستی در ایران قدیم و .... این استادِ محقق، در سالهای بعد از انقلاب در کشور آلمان ساکن گردید و سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۷۷ خورشیدی در شهر لوبک آلمان، زندگی را بدرود گفت. اما این جشننامه به مناسبت 85 سالگی استاد به ایشان از طرف یاران، دوستان، همراهان، همدلان و شاگردان ایشان فراهم شده است.
مؤلف در این مقاله نسبت به جایگیری ساقینامهها نتیجه میگیرد که جای درست آنها در پایان هر داستان یا هر مبحث از سخن نظامی است و نه در آغاز آن.