سالهای بسیاری است که در برنامهریزی آموزشی به تفاوتهای فردی توجه شده است. یکی از شاخصههای تفاوتهای فردی، سبکهای یادگیری است. کارشناسان آموزش زبان انگلیسی، مانند سایر دستاندرکاران تعلیم و تربیت، میتوانند با کشف سبکهای یادگیری، برنامه آموزشی مناسبی را طراحی کنند. البته تولید ابزار پایا (reliable) و معتبر (valid) مسئلهای مهم در سنجش سبکهای یادگیری فراگیران زبان انگلیسی (به عنوان زبان خارجی) است. در این مقاله نتایج اجرای دو پرسشنامه سبکهای یادگیری موسوم به پرسشنامه برتری سبکهای یادگیری ادراکی رید(Reid) و نشانگر سبکهای یادگیری وینترگرست و دی کاپیوا (Wintergerst and DeCapua) گزارش میشود. پرسشنامه اول در سال 1987 تولید شده است و به اختصار PLSPQ نامیده میشود و پرسشنامه دوم در سال 2002 تولید شده است که به اختصار LSI خوانده میشود. هر دو پرسشنامه در اصل برای کسانی تدوین شدهاند که انگلیسی زبان دوم آنهاست. نتایج این تحقیق ـ که با روش آماری تحلیل عامل تأییدی (confirmatory factor analysis ) و آلفای کرانباخ(Cronbach’s alpha ) بررسی شده است ـ نشان داد که PLSPQ رواییسازه ندارد و نیز پایایی آن از حد معمول کمتر است. اما LSI از حیث رواییسازه و پایایی قابل قبول است. از آن جایی که تعداد سؤالات LSI از PLSPQ کمتر است، میتوان گفت که از نظر عملی ( practicality ) از PLSPQ بهتر است. بنابراین، میتوان گفت که LSI بهتر از PLSPQ سبکهای یادگیری را میسنجد. اهل فن میدانند که کمتر پرسشنامه یا آزمونی پیدا میشود که همه جوانب یک سازه را در بر گیرد. برای نمونه در پرسشنامه LSI به «شیوه استدلال» (استقراء/قیاس) توجه نشده است. از این رو پیشنهاد میشود، سؤالاتی برای سنجش این سازه به این پرسشنامه اضافه شود تا به غنای آن افزوده شود.
با توجه به جدید بودن علم زبانشناسی، نویسنده کوشیده که به سوالات مربوط به زبان و ماهیت آن پاسخ بدهد. جورج یول، این کتاب را که حاوی مباحث اساسی زبانشناسی است در بیست فصل نگاشته که توسط خانم نسرین حیدری به فارسی، ترجمه شده است. آخر هر فصل، پرسشها،موضوعات و پیشنهادهای مورد بحث و منابعی برای مطالعه بیشتر عرضه شده تا خواننده میزان درک خود را از مطالب بسنجد و آن را بپروراند و اطلاعات خود را کامل کند. مثالهای مطالب از زبان انگلیسی آورده شده و تا حد مقدور به زبان فارسی نیز برگردانده شده اند. جایی که بیم خطا می رفت نیز مثال به زبان اصلی باقی مانده است.
اکتساب زبان دوّم به معنای فراگیری زبان در جامعهای است که متکلمان بومی آن زبان در آن زندگی میکنند. این مقاله ده کودک فارسی زبان که زبان انگلیسی را در محیطی نسبتاً طبیعی و متناسب با شرایط فراگیری زبان دوّم فرا میگرفتند، مورد بررسی قرار داد. هدف تحقیق بررسی حضور یا عدم حضور مقولات واژگانی ـ دستوری و میزان تداخل زبان اوّل در مراحل آغازین فراگیری زبان خارجه بود. همچنین دو نظریه عمده پیرامون فراگیری مقولات واژگانی ـ دستوری یعنی فرضیه درخت کمینه/ ساختار بنیادین اثر وینیکا و یانگ شولتن (1996) و نظریه دسترسی/ انتقال کامل اثر شوارتز و اسپراوز (1996) بررسی شد. در پایان با بررسی میزان کاربرد صحیح فعل ربطی be ، این نتیجه حاصل شد که بر خلاف مقولات واژگانی، مقولات دستوری در مرحله اولیه زبان آموزی حضور ندارند و بدون تکیه فراگیر بر زبان اول ـ همراستا با نظرات درخت کمینه/ ساختار بنیادین ـ ظاهر میشوند.
این نوشته که با هدف بررسی وضعیت دورههای ESP در مقطع کارشناسی از طریق نظرخواهی از دانشجویان رشتههای فنی مهندسی، پزشکی، علوم اجتماعی و علوم انسانی انجام پذیرفت، نشانگر آن است که دورههای esp برای موفقیت دانشجویان در رشته تحصیلی مربوطهشان، ضروری است. هر چند که به علت کوتاهی، ضعف محتوای درس و تمرینات کتابی این دورهها تقریبا کارایی بایسته را ندارند. در این زمینه پشنهادهایی نیز برای بهبود وضعیت موجود ارائه شده است. همچنین برای تعیین توانش زبانی دانشجویان رشتههای فنی مهندسی و پزشکی، از این دانشجویان آزمون تافل (tofel) به عمل آمد تا معلوم شود آیا این فرض که چون مخاطبان حداقل در سطوح متوسطی از توانندی زبانیاند، تدوین کتاب و تدریس آن، برای دانشجویان ایرانی با این فرض مناسب است؟ نتایج حاصله نشان داد که دانشجویان حاضر از لحاظ توانش زبانی در سطح متوسطی جای دارند. همچنین برای مقایسه توانش زبانی دانشجویان سال آخر زبان انگلیسی با دانشجویان رشتههای دیگر، از این دانشجویان نیز آزمون تافل به عمل آمد. اگر چه توانش زبانی دانشجویان رشته زبان انگلیسی اخنلافی معنیدار با توانش زبانی دانشجویان دو رشته دیگر داشت، ولی در زمینه مهارت شنیداری اختلاف معنیداری مشاهده شد. همچنین نمره کل دانشجویان رشته زبان انگلیسی در آزمون تافل از ضعیف بودن این دانشجویان در زبان عمومی به هنگام پایان تحصیل حکایت دارد.