فرهنگنویسی یکی از حوزههای مهم کاربرد اصول زبانشناسی است. این حوزه رابطه مستقیمی با ساختواژه و اصول و محدودیتهای حاکم بر صرف هر زبان دارد و، در نتیجه، بیتوجهی به این اصول و محدودیتها، فرهنگنگاری را با مشکلات گوناگون مواجه خواهد کرد. از جمله عوامل مهمی که در فرهنگنگاری باید به آن توجه داشت، مشخصه زایایی در فرایندهای ساختواژی است. این مقاله به بررسی تأثیر زایایی ساختواژی در مدخلگزینی فرهنگهای عمومی یک زبانه در 5 بخش اختصاص دارد. قبل از پرداختن به موضوع اصلی در بخش 4، در بخشهای 1و 2و 3 درباره زایایی ساختواژی، رابطه بسامد و زایایی ساختواژی، رابطه زایایی و شفافیت معنایی و انواع زایایی به اختصار توضیحاتی داده شده است و، درآخر، بخش 5 به نتیجهگیری اختصاص خواهد داشت.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
توماس کارلایل یک زبانشناس، تاریخنگار، مترجم، ریاضیدان، فیلسوف، مقالهنویس، و نویسنده اهل اسکاتلند بود در چهارم دسامبر ۱۷۹۵ به دنیا آمد و مهمترین اثر او «تاریخ انقلاب کبیر فرانسه» (The French Revolution: A History) است که آن را در سال ۱۸۳۷ نوشت. توماس کارلایل، در پنجم فوریهٔ ۱۸۸۱ چشم از جهان فرو بست. کارلایل در تاریخنگاری انقلاب کرد و تالیفاتش را بدون پانوشت منتشر ساخت که امروز از آن ژورنالیستیک نویسی تاریخ نام میبرند. به گمان او، از یک سو خواننده باید به مورخ اعتماد کند و از او سند و مرجع و پانوشت نخواهد و از سوی دیگر، مورخ نیز نباید مطالبی را که به صحتشان اطمینان ندارد، در کتاب خود بیاورد و صرفاً با آوردن منبع در پانوشت، مسئولیت آن را به گردن دیگران بیندازد.
توانش زبانی و توانش کاربردشناختی هر گویشور مجموعه اطلاعات زبانی او را در بر میگیرند. سالهاست که فرهنگنویسان درصدد هستند به دلایلی اعم از تجویزی، توصیفی یا آموزشی، اطلاعات زبانی گویشوران هر زبان را در قالب فرهنگ عمومی عرضه کنند، اما در طی این سالها غالباً تنها توانش زبانی گویشوران به شکل فرهنگ درآمده است و به همین دلیل نه فرهنگنویسان در توصیف زبان مورد نظرشان کاملا موفق بودهاند و نه فرهنگها، به عنوان ابزارهای آموزشی، تمامی اطلاعات زبانی ای را که گویشوران زبان ناگزیر از دانستن آنها بودهاند در اختیارشان گذاشتهاند. امروزه اغلب فرهنگنویسان معترفند که فرهنگنویسی بدون توجه به ابعاد کاربردشناختی زبان ممکن نیست؛ زیرا لازمه برقراری ارتباط بین گویشوران زبان، کاربرد زبان مناسب برای هر موقعیت خاص است.